jafarifarhad@yahoo.com
1) هر منازعه اي بسته به محتوا و مفاد خود ، يعني «موضوع منازعه» اطرافي دارد كه «پيوست و گسست ها» در هر يك از دو طرف در گيري را توجيه مي كند.
بدين معنا كه: چنانچه به عنوان مثال موضوع يك منازعه «نفت» باشد ، همه ي «خريداران» در يك طرف و همه ي «فروشندگان» در طرف ديگر جبهه خواهند گرفت و پيوست و گسست هاي پيرامون آن از هيچ علت ديگري تبعيت نمي كند.
يا چنانچه موضوع يك منازعه «آب» باشد، همه ي «كشورهاي كم آب» در يك سو و همه ي «كشورهاي پرآب» در سوي ديگر متمركز خواهند شد و روشن است كه همپوشاني منافع در موضوعي ديگر (مثلا نفت) يا ناهمپوشاني اش نمي تواند عامل تعيين كننده اي در شكل گيري اتحاديه ها و پيمان ها در «منازعه ي آب» باشد.
2) روشن تر اينكه: در منازعه ي نفت «چين خريدار» _ به هيچ دليلي _ نمي تواند در آن سويه اي از منازعه قرار بگيرد كه «ايران فروشنده» قرار دارد.
هرچند كه در منازعه اي حول يك عامل ديگر متصور و ممكن است كه اين دو در كنار و دوشادوش يكديگر قرار گيرند.(از همين جا معلوم بود كه در نهايت منازعه ي اخير هسته اي، چين و روسيه به رغم سود هنگفتي كه از درگيري بي وقفه ي ايران و ايالات متحده مي برند، هرگز و هرگز در كنار ايران قرار نخواهند گرفت و ساخت سياسي در ايران نمي بايست بر روي حمايت هاي جدي اين دو كشور حساب معتبري باز مي كرد)
3) هاشمي رفسنجاني به وضوح بيشتر و حداد عادل با وضوحي كمتر ، هريك در روزهاي اخير موضوع انتشار كاريكاتورهاي اهانت آميز روزنامه ي دانماركي و سپس تجديد انتشار آن در ديگر نشريات اروپايي را نوعي انتقام گيري اروپا از ايران و به خاطر مواضع ضد يهودي اخير خود دانسته اند.
با اين حال كه اين گمانه زني مي تواند تا اندازه اي بر واقعيت مبتني باشد اما نگارنده بر انتشار اين كاريكاتورها «كاركرد ويژه تر»ي قايل است و بر اين داوري ست كه از ديد آغاز كنندگان اين بازي، مي بايست ريسك اقدامي تا بدين حد خطرناك در ميانه اي چنين ملتهب و آماده ي اشتعال، به هزينه ي سنگين آن مي چربيده است كه شروع آن را توجيه كند.
4) تقريبا بر كسي پوشيده نيست كه سرنوشت نظره ي «گفتگوي تمدن ها»ي مردي با عباي شكلاتي، تفاوت چنداني با سرانجام «مركزي به همين نام در تهران» ندارد و حال و روز مدير سابق آن در لندن و كارمندان سرگردان اين موسسه در تهران و انبوه پروژه هاي گران و ناتمام و گاه مضحك آن؛ بهترين بازتاب دهنده ي سرنوشت همه ي آن تئوري هايي ست كه كه «نه منطبق بر واقعيت ها» بلكه، بر «خيال ورزي هاي آرماني» بنا مي شوند و «نه بر پاي خود» بلكه «بر دوش يك تئوري ديگر » سوارند!
تئوري خوشخيالانه اي كه در آن به جاي همه ي افعال مثبت در تئوري اصلي، فعل منفي و به جاي همه ي افعال منفي، فعل مثبت نهاده شده تا اين دروغ ما به خودمان باورپذير تر شود:
بدون سعي و تلاشي كه ديگران براي وضع يك نظريه از خود به خرج مي دهند و عمري بر آن متمركز مي شوند ،مي توان در كمتر از چند هفته نظريه اي جديد ساخت و به جهانيان ارايه كرد! ( زماني هانتيگتون به كنايه گفته بود كه فكر مي كند حق با واضع نظريه ي گفتگوي تمدن هاست و متواضعانه اعتراف مي كند كه خودش در همه ي اين سالها در اشتباه بوده است. تمدن ها مي توانند بنشينند و با هم گفتگو كنند و تا شروع نكرده اند به جنگيدن بايد هر چه زودتر ترتيب گفتگو را فراهم كرد!)
5) اگر اشتباه نكنم،خلاصه و عصاره ي نظريه ي «برخورد تمدن ها»ي هانتيگتون بر اين ايده استوار بود كه «منازعه ي آينده» يك «منازعه ي بين تمدني» ميان تمدن ها ي كنفوسيوسي، اسلامي به انضمام روسيه و هند در يك سو ؛و غرب در شكل خلاصه شده اش ايالات متحده، در سوي ديگر است.
روشن است كه در چنين منازعه اي، آنچه همه ي اين تمدن ها و دولت ها را در هر دو سو به يكديگر ملحق و منظم مي كند«وحدت منافع» در مقابله با آن سويه ي ديگر است.بدين ترتيب در شكل گيري اتحاديه هايي در هر دو طرف اين منازعه؛ اينكه هر يك از متحدين يا متفقين چه ديني داشته باشند( يا چه زبان و چه نمونه اي از روش هاي حكومتي) واجد كمترين اهميت ممكن است.
از همين روست كه مبتني بر نظريه ي مزبور، متحدين مي توانند چين كمونيست، روسيه ي سكولار و دولت هاي ديني ي اسلامي در خاورميانه باشند.همچنانكه متفقين مي توانند سوسياليست هاي اروپايي و ليبرال هاي امريكايي باشند.
6) حال اگر شما (به عنوان يك استراتژيست يا تاكتيسين غربي) در ميانه ي بحراني باشيد(بحران هسته اي ايران) كه في نفسه از اين قابليت برخوردار است تا به همجوشي و همپيماني دولت ها و تمدن هاي مزبور سرعت بدهد و در نهايت و پس از كشاكش هاي بسيار به همگرايي جدي آنان عليه منافع شما منجر شود، چه مي كنيد اگر بدانيد چيني ها عمدتا بدون دين(و البته به كلي متاثر از فرهنگ كنفسيوسي)، روس ها مسيحي ارتدوكس ، هنديي ها عمدتا بودايي و هندو و دولت هاي خاورميانه اي نفت خيز اغلب مسلمان هستند؟
7) روشن است كه تلاش خواهيد كرد تا به هر قيمت ممكن مانع شكل گيري اتحاديه اي شويد كه مي تواند منافع شما را عميقا و اساسا به خطر اندازد.
به اين منظور به هر اقدام و روشي متوسل مي شويد تا «صورت منازعه» و «موضوع دعوا» را به چنان سمتي منحرف كنيد تا آنهايي كه به طور بالقوه امكان تشكيل و عضويت در اتحاديه اي عليه منافع شما را دارند ،خود را در چنين منازعه اي درگير و «صاحب منفعت» نيابند و در كنار طرف فعلي در گيري شما( ايران) قرار نگيرند.
8) به اين منظور چه مي كنيد؟!
از رفتار و نحوه ي بازي طرف فعلي درگيري خود( ايران) سود مي بريد و به «منازعه ي موجود» روح و ماهيتي مذهبي مي دهيد و با استفاده از ابزارهاي خود، مفاد و محتواي آن را چنان تغيير مي دهيد كه به نظر «اسلامي_غير اسلامي» و در سطحي فروتر«اسلامي_ مسيحي» به نظر برسد ( نه اسلامي _ غربي).
در چنين وضعي، يك چيني كمونيست يا يك روس ارتدوكس يا يك هندي بودايي چه منفعت فوري و غير قابل گذشتي احساس خواهد كرد تا به آن سمتي از منازعه بپيوندد كه مسلمانان در آن مي گننجند و در طرف ديگر مسيحيان قرار دارند ؟!
9) در چنين فرضي نخست و به فوريت ،روس ها قيد اتحاديه را خواهند زد.كه بستگي مذهبي بيشتر و نزديكتري با ساير مسيحيان(كاتوليك هاي اروپايي و پروتستان هاي آمريكاي )دارند.
سپس هندي ها از پيوستن به اتحاديه سرباز خواهند زد كه در كشور خود در گير منازعاتي داخلي(به ويژه در دره ي كشمير) با جمعيت مسلمان خود هستند و صرف نظر از آن از پاكستان مسلمان نيز در كنار گوش خود احساس خطر مي كنند.
و دست آخر (اما نه خيلي دير) چيني ها به اتحاديه پشت خواهند كرد كه اساسا با مذهب و مذهبي ها ميانه اي فلسفي ندارند و به دليل مناسبات اقتصادي سنگين و بسيار پراهميتي كه با غرب و مسيحيان دارند ترجيح مي دهند تا از پيوستن به چنين اتحاديه ي محتملي خودداري كنند!
10) در يادداشت«چرا ناگهان دوز ضد اسراييلي نظام بالا رفت؟» كه در همين پايگاه منتشر شد نوشتم كه بر خلاف تحليل و گمانه زني هاي ناظرين سياسي ايراني _ كه آن روزها مي خواندم _ اظهارات ضد اسراييلي آقاي احمدي نژاد،هرگز اظهاراتي از پيش نيانديشده و ناشيانه نيست.
بلكه ساخت سياسي حاكم بر ايران، با توجه به همه ي محدوديت هايش و منطبق بر منافع خود در حال پيش بردن تاكتيكي ست كه "به برآورد و ارزيابي او" مي تواند به برانگيخته شدن احساسات مذهبي مسلمانان منطقه بيانجامد و دست او را در بازي با ايالات متحده و غرب تقويت كند.و اضافه كردم كه با توجه محدوديت ها، انتخاب اين شيوه ي تهاجمي هوشمندانه و انديشيده شده است.
و در پاسخ به نامه ي انتقادي آفاي «امير طهماسبي» ناچار به توضيح اين نكته ي بديهي شدم كه تاييد هوشمندي يك طرف هرگز به معناي در خواب بودن طرف ديگر نيست و بايد منتظر ماند و ديد كه آنان متقابلا چه بازي جديدي تدارك خواهند ديد و چگونه اين تاكتيك استراتژيست هاي ساخت سياسي حاكم بر ايران را بي اثر يا كم اثر مي كنند.
11) انتشار كاريكاتورهاي موهن در روزنامه ي دانماركي _ كه اقدامي زشت و غير اخلاقي بود آنچنانكه واكنش شماتت بار و توبيخ گونه ي دولت دينگراي ايالات متحده را نيز در پي داشت _ پاسخ تاكتيسين هاي غربي به طرفهاي ايراني ست.( آن شماتت و توبيخ و ايفاي نقشي ميانجي گرايانه هم كه مي دانيد ،مي تواند از ته دل نباشد!)
به اين روش، آنان نه تنها توانستند اين ترفند بازيگران ايراني را كم اثر كنند، بلكه حتي توانسته اند از نحوه ي بازي طرف ايراني به نفع خود سود برند.(چون تا پيش از آن پرونده ي هسته اي ايران منازعه اي «اسلامي _ غربي» بود اما از اين پس بيشتر«منازعه اي اسلامي – مسيحي» ست و تنها غرب را از شكل گيري بسترهاي نبردي مذهبي نمي ترساند بلكه بلكه مسلمانان را نيز در باره ي ضروري بودن يا نبودن آن به فكر فرو خواهد برد)
advertisement@gooya.com |
|
بدين ترتيب از اين پس _ هر چه ساخت سياسي حاكم بر ايران بر «ماهيت مذهبي بحران» تاكيد و بوسيله ي اظهارات يا اقدامات خود آن را پر رنگ كند _ همگرايان محتمل خود (چين ، هند و روسيه) را از خود دورتر خواهد ديد.
همچنانكه اگر تا پيش از اين مي توانست بر روي همگرايي احساسي مسلمانان در منازعه ي خود با غرب حساب كند، از اين پس و با توجه به «اسلامي _ مسيحي شدن منازعه» معلوم نيست كه بتواند آنان را با خود همراه سازد.
تهديد هاي اتمي شيراك و همين ديروز وزير دفاع كشور فرانسه آنان را بيشتر به فكر فرو مي برد. از روشن ترين نشانه ها در اين باره سكوت احتياط آميز الازهر و نيز دوستان ايران در منطقه، از جمله حماس تازه به قدرت رسيده و دولت شيعي عراق است كه تاكنون خود را از اين ماجرا دور نگاه داشته اند.
12) به اين ترتيب اگر نخبگان حاكم بر ايران هوشيار باشند ، از اين پس تلاش خواهند كرد تا به سرعت تاكتيك هاي خود را تغيير دهند و از يكسره «اسلامي _ مسيحي»شدن منازعه ي خود با غرب، در موضوع بحران هسته اي پيشگيري و در عوض وجه «اسلامي_ غربي» آن را پر رنگ كنند تا اكنون كه چين ، هند و روسيه را در كنار خود نمي بينند و آنها را به كلي از دست داده اند، دست كم بسياري از مسلمانان _كه آماده ي يك نبرد مذهبي با «غرب به مثابه ي مسيحان» نيستند اما چنانچه طرف درگيري او «غرب به مثابه ي جهان توسعه يافته» باشد ممكن است آماده ي حمايت از او باشند _ را همچنان در حساب خود احساس كنند.
و اگر هم نباشند كه همچنان بر ماهيت بحران ميان خود و غرب ماهيتي مذهبي خواهند داد و از پيش تنها تر خواهند شد.
اينكه چگونه يك طرف هر بازي سياسي، از زيركي طرف ديگر به نفع خود سود مي برد و تاكتيك طراحي شده توسط او را به ضرر خود او بكار مي اندازد _ به نحوي كه او را ادامه ي توسل به آن باز مي دارد _ چيزي ست كه در نهايت، نتيجه ي هر بازي را رقم مي زند.