jafarifarhad@yahoo.com
آقاي طهماسبي عزيز
1- نه تنها ملامت تان نمي كنم (چرا بايد اين كار را بكنم؟!) كه از شما، صميمانه متشكرم به خاطر آنكه :
«دومين» كسي هستيد كه به من، اين فرصت را مي دهيد تا چيزي را كه در مقام بيان آن بودم بيشتر بگشايم و از بين آن دو ؛ «نخستين» كسي هستيد كه «منصفانه» ، بي بستن اتهامي و نسبت دادن شائبه اي اين كار را مي كنيد.
و اين يعني آنكه : دست نگه دار دوست من . آنكه «شاگردي» مي كند منم و آنكه «آموزگاري» ؛ شما !
2- بسياري از آنچه را كه در مقام ارزيابي موقعيت اسراييل در صورت يك حمله ي نظامي بر شمرده ايد مي پذيرم و اگر لازم باشد ، آماده ام بر آن بيفزايم .( صد البته كه ارزيابي نخبگان حاكم نسبت به ارزيابي ما دو تن ،كارشناسانه تر و مستند تر است )
گرچه ، همين حالا به شما تضمين مي دهم كه در يك حمله ي پيشگيرانه احتمالي به جمهوري اسلامي ايران ، جهان غرب هرگز چنين اشتباه هولناكي را مرتكب نخواهد شد كه «دولتي يهودي» را در اقدام خود بر عليه يك «كشور اسلامي» مشاركت دهد يا آنكه او را به تنهايي پيش بفرستد.
در چنين فرضي ، بسيار «نامحتمل و بعيد» است كه «حتي يك دولت اسلامي» به دفاع از «آنكه مورد حمله قرار گرفته است» برخيزد اما تقريبا ترديدي ندارم كه موجي از جنبش هاي منطقه اي اسلام بنيادگرا _ شيعي يا سني _ كه اينك تا اندازه اي تخفيف يافته و تمام توان و امكانات اش را در عراق متمركز كرده و در اين كشور «عصاره» شده است ، دوباره به راه خواهد افتاد و جهان و منطقه را در كام خود فرو خواهد برد.
3- حمله ي اسراييل به «اوسيراك» را نشانم ندهيد كه در ميانه ي «جنگي ميان مسلمانان » رخ داد ؛ كه در سال هاي پاياني «جنگ سرد» اتفاق افتاد ؛ كه در هنگامه اش اتحاد جماهير شوروي در افغانستان به خاك سياه نشسته بود ؛ كه درست همانوقت «بن لادن ها» استينگر آمريكايي مي گرفتند و هنوز چاقو دسته اش را نبريده بود؛ كه موج دموكراتيزه شدن منطقه را فرا نگرفته بود ؛ كه چيزي به اسم« اسلام بنيادگرا» تقريبا در هيچ كجا قد علم نكرده بود ؛ كه ميان شيعيان و سنيان بر سر رهبري جنبش هاي بنيادگرا رقابتي در نگرفته بود ؛ كه احتمال بروز يك جنگ مذهبي در عراق نمي رفت ؛ كه شاه عربستان و اردن اين همه احساس« بي ثباتي» نمي كردند ؛ كه سوريه خود را در يك قدمي «دادگاه» نمي ديد ؛ كه در «جمهوري اسلامي پاكستان» حكومت يك «نظامي» لازم نيامده بود تا دور بمب هاي اتمي اش گارد بگيرد كه مبادا به دست بنيادگرايي مسلمان بيفتد؛ كه اندونزي مسلمان همچنان در تيول «سوهارتو»ي نظامي بود و اقتصادي تا بدين حد پيشرفته وبه همان نسبت آسيب پذير نداشت ؛ كه بخش وسيعي از لبنان در اشغال و تصرف اسراييل بود و......
4- از آن هنگام تا كنون ، جهان چنان تغييراتي را شاهد بوده است كه تكرار چنان رفتاري از سوي اسراييل معنايي جز يك «آشوب بين المللي غير قابل مهار با محتوايي مذهبي» نخواهد داشت.
از ديد من نقش اسراييل در اين بازي تنها در اين حد خلاصه مي شود :« پارس كن اما گاز نگير»!
با اين حال، بهتر آن است كه حكميت را به كسي بسپاريم كه در اين زمينه صاحب تخصص و مجتهد مسلمي در اين باره است .
ما هردو ، بايد از « احمد زيد آبادي » بخواهيم كه به ما بگويد: آيا احتمال آنرا مي دهد كه در يك حمله ي پيشگيرانه ، اسراييل _ به تنهايي يا به مشاركت غرب _ نقشي برجسته و قابل اشاره ايفا كند؟ اگر احتمال مي دهد چرا و اگر ممكن نمي داند چرا ؟
شما را نمي دانم؛ اما شخصا به حكميت او تن مي دهم و به گمانم اين كاريست كه او بايد انجام دهد.حتي اگر كه ما از او نخواهيم.
5- اما از همه ي اين ها گذشته ، چرا دلايل خود را نزد من اقامه مي كنيد؟ مگر اين منم كه براي دولت ايران يا رقيب منطقه اي اش و يا مخالفين بين المللي اش تصميم مي گيرم؟!
در يادداشتي؛ به عنوان «ناظر» يك بازي _ كه آنرا زيركانه خوانده ام _ تنها «حدس» زده ام كه بر خلاف برداشت سريع برخي تحليل گران ، اظهارات ضد اسراييلي آقاي احمدي نژاد و ديگر مسئولان نظامي و غير نظامي ، هرگز از سر احساساتيگري و نابلدي سياسي نبوده است. (1)
بلكه كاملا «حساب شده» و از پيش فكر شده بوده است. از آنرو كه «محاسبه كنندگان » به خوبي دريافته اند كه شرايط منطقه و جهان هرگز به اسراييل اجازه نمي دهد تا يك بار ديگر بخت خود را در باره ي حمله به تاسيسات اتمي يك كشور مسلمان ديگر بيازمايد .
از اين رو با در پيش گرفتن سياستي كه طرف دعوا را از يك «اتحاديه ي بين المللي» به يك «رقيب منطقه اي دست و پا بسته» تقليل مي دهد ، تلاش دارند تا اگر قرار است دعوايي سر بگيرد ، خود طرف دعوا را تعيين كنند.
و اصلي ترين دليلي كه براي آن اقامه كرده ام آن است كه «چگونه ممكن است يك سياست ناشيانه با جديت محض پي گرفته شود؟ »
همچنانكه در آن يادداشت اشاره كردم: اين ترفند _ كه در اثر محدوديت فوق العاده ي كارت هاي بازي بكار بسته مي شود ، با توجه به همين محدوديت _ هوشمندانه است.
6- زماني كه حقوق مي خواندم ( و چه بيفايده ) استادي به من آموخت كه يك وكيل خوب :
«زودتر» از وكيل رقيب طرح دعوا مي كند .ثانيا:از بين همه ي طرف هاي دعوا «ضعيف ترين» را بر مي گزيند و عليه او دادخواست مي دهد و ثالثا : «موضوع خواسته يا دعوا» را نيز خود تعيين مي كند .و همه ي اين اقدامات به آن «اميد» صورت مي گيرد تا منافع موكل اش را پيش ببرد .
با اين حال در بند بالا «زودتر» به معني سريع نتيجه گرفتن نيست . انتخاب « ضعيف ترين طرف » به معناي قدرتمندي او نيست و البته معلوم نيست كه دادگاه دادخواست ارايه شده را با «خواسته ي مطرح شده» بپذيرد و حكم به «رد دادخواست» ندهد!
7- پر واضح است كه اگر ساخت سياسي «سر سازش» يا گردن نهادن به اراده و خواست بين المللي را داشت ، از فرصت هاي انتخاب به مراتب بيشتري برخوردار بود .
اما اكنون كه به نظر مي رسد چنين نيست ، روشي كه برگزيده و پيش مي برد از حيث منافع ( و صد البته پرستيژي ) كه او براي خود متصور است _ و الزاما با خواست و ترجيح من يا شما منطبق نيست _ بهترين انتخاب ممكن بوده است.
بنابراين اتخاذ چنين سياستي از سوي دولتمردان ايراني ، همچنانكه به آن اشاره كرده ايد ممكن است كه «از ديد شما» از چاله به چاه افتادن باشد اما «از آنان» بايد پرسيد كه آيا آنها نيز چنين فكر مي كنند ؟
در حاليكه شما «از من» پرسيده ايد!
8- همه ي آنچه كه آمد، البته داوري من است و شما مي توانيد با آن مخالف باشيد . هم چنانكه هستيد.
اما اگر مي خواستيد گمانه زني من در باره ي «چرايي در پيش گرفتن سياست ضد اسراييلي اخير» را به چالش بكشيد ،نمي بايست به من نشان بدهيد كه اسراييل از حيث نظامي و موقعيت سياسي، به مراتب قوي تر از جمهوري اسلامي ست . چون من اصولا خلاف آنرا ادعا نكرده بودم.( چرا كه اساسا ربطي به مضمون يادداشت من نداشت )
بلكه مي بايست نشانم ميداديد كه جمهوري اسلامي ايران :
_ در حاليكه نمي خواهد دست از غني سازي اورانيوم بر دارد و مايل است به اين تكنولوژي دست يابد
_ در حاليكه نمي خواهد به قطعنامه هاي آژانس تن بدهد و با هر بازرسي سرزده يا بازجويي دانشمندان هسته اي اش موافقت كند
_ در حاليكه نمي خواهد پيشنهاد روسيه را بپذيرد و هيچگونه نقشي در فرآوري اورانيوم ايفا نكند
_ و در عين حال نمي خواهد مورد حمله ي ايالات متحده قرار گيرد...
از زاويه ي منافع خود«انتخاب بهتري جز سياست ضد اسراييلي اخير داشته است» كه من در هنگام نوشتن يادداشت مورد انتقاد ، متوجه آن نبوده ام و بايد به آن توجه مي كرده ام .
advertisement@gooya.com |
|
9- براي پيشگيري از يك سوءتفاهم ديگر ، همين جا يادآوري كنم كه: تاييد «هوشمندي يك طرف بازي» در طراحي بازي اش ، هرگز به معناي «انكار هوشمندي طرف ديگر» در طراحي يك بازي به مراتب هوشمندانه تر نيست .بايد منتظر ماند و بازي طرف مقابل را هم به تماشا نشست .
10- اگر درست به خاطرم مانده باشد _ از سر لطفي كه داشتيد و شايسته اش نبوديم _ يك بار ديگر هم «نثر يكدست و بي حشو و زائده ي نويسندگان مجله ام و زاويه ي نگاه متفاوت يك هفتم به موضوعات» را ؛ بايد كه گواهي داده باشيد استاد.البته ، اگر كه حافظه ام درست ياري كند!
هم به خاطر آن نوبت و هم اينك از شما سپاسگزارم و قدرش را خواهم دانست .
با احترام متقابل - فرهاد جعفري
----------------------------------
1- شايد اشاره به يك پاراگراف از نوشته ي سياسي نويس «دي ولت » آلمان آقاي «ماركوس سينر» در اين باره خالي از فايده نباشد:
...محمود احمدي نژاد رييس جمهوري ايران «با تكرار و تكميل نمودن» اظهارات «ضد سامي» خود دقيقا در چارچوب جهان بيني خود استدلال ميكند.
رييس جمهوري ايران «از هدف خود» و «كارهايي كه بايد براي آن انجام شود» تقريبا «تصورات دقيقي» دارد، هر چند كه اين تصورات از ديدگاه غرب، «به سختي قابل درك» باشد...
در اين زمينه:
[پاسخی به مقاله فرهاد جعفری "چرا ناگهان دوز ضد اسرائيلي نظام بالا رفت؟"، امیر طهماسبي]
["چرا ناگهان دوز ضد اسرائيلي نظام بالا رفت؟" يا "هی بابی. بيا بازی اين ها را ببين!" فرهاد جعفری]