چهارشنبه 24 اسفند 1384

"تجاهل العارف"، نمایشنامه ای در یک پرده، در حاشیه گفتگوی تلویزیونی دکتر عبدالکریم سروش، فرهاد جعفری

پرسش مجری تلویزیون هما:در تعقیب این بحث مشاهده شده و می شود که با پايان رياست جمهوری آقای خاتمی، پاره ای از روشنفکران لائيک شکست اصلاح طلبان در انتخابات اخير رياست جمهوری را به معنای شکست «پروژه روشنفکری دينی» معرفی کرده و اساساً «روشنفکری دينی» را پروژه ای بلاموضوع اعلام می کنند که از اساس فاقد مفهوم و موضوعيت است.

پاسخ از عبدالکریم سروش:
1)حقیقت این است که این افراد انگیزه های سیاسی دارند اما این انگیزه سیاسی را از راه اندیشه ای ناروا اعمال و اجرا می کنند. چرا بايد روشنفکری دینی مفهوم متناقضی باشد؟
روشنفکری شاخه ای از تفکر است. مگر اینکه ما معتقد باشیم که اساساً تفکر و متفکر بودن با دیندار بودن منافات دارد. آنگاه اگر کسی چنین ادعایی کند (که علی الظاهر لـُب و حاق مدعای این مدعیان و منتقدان هم همین است، یعنی معتقدند شخص دین دار نمی تواند متفکر راستین باشد) آنگاه ما می توانیم با او هم بحث مفهومی و هم بحث تجربی کنيم.
......معرفت امری جمعی و جاری است. نمی توان به کسی گفت چون متدین و دین دار است نمی تواند فکر کند يا حرف بزند. شخص دیندار مانند شخص غیر دین دار و سکولار است....
.....ما به هیچ وجه نمی توانیم کسی که دین دار است را از فکر کردن و حرف زدن باز داریم. این شیوه حذفی که پاره ای از سکولارها در پیش گرفته اند، شیوه فوق العاده غیر دموکراتیک، غیر معرفتی و ضد معرفتی و بسیار زیان بار است و برای موقعیت کنونی ما نه تنها به هیچ کاری نمی آید بلکه لطمات فرهنگی- معرفتی بسیار هم به ما خواهد زد......

2)....روشنفکران دينی چه رنج ها برده اند تا همگان حرف بزنند و حالا که به حرف آمده اند اول کاری که می کنند حذف دينداران است.....

3)....مسئله ما این نیست که دموکراسی را با تعلیمات درون دینی سازگار کنيم یا از تعلیمات درون دینی بیرون بکشيم. ما بايد نشان دهیم که چگونه می توان در عصر حاضر دین دار بود و در دل جامعه و سیاستی عادلانه زیست کرد.....

***

jafarifarhad@yahoo.com

گفته اند: «آن را که خوابیده می توان بیدار کرد اما آنکه خود را به خواب زده نه»!
دست کم در بخشی از پرسش و پاسخ اخیر دکتر عبدالکریم سروش(که در بالا عینا تکرار شده است) پاسخ دهنده "تجاهل" پیشه کرده و به رغم وقوف و اشراف غیر قابل انکار خود بر منطق و فلسفه ،نخست مفهومی با معنای مشخص را از معنای غالب و اصیل خود تهی کرده و سپس با استناد به معنای جعلی ی «خود ساخته»؛ نتایجی "خود اقناع کننده" گرفته است.

استدلال گوینده در اثبات نامتناقض بودن ترکیب «روشنفکر دینی» دست کم در این مصاحبه ی تلویزیونی،آنچنان سست و بی پایه است و آنچنان این سستی آشکار و هویداست که پاسخ چون منی را می طلبد. نه بزرگانی از «ما» که در کلام و منطق و فلسفه در قواره ی اویند.

و البته که حاشیه ی من نیز( به تبعیت از نحوه ی پاسخگویی ایشان به پرسش ها) مستلزم دلیل و اماره و قرینه و صغرا و کبرا نیست. از این رو آن را در شکل «نمایشنامه ای در یک پرده» ارایه کرده ام.
پیش از آن اما در پاسخ به "بند 2" از سخنان ایشان(...روشنفکران دينی چه رنج ها برده اند تا همگان حرف بزنند و حالا که به حرف آمده اند اول کاری که می کنند حذف دينداران است.....)مایلم این نکته را به یادآور شوم که:

«روشنگران دینی» هیچ رنجی نبرده اند که دیگران حرف بزنند. بلکه:
در جریان یک تکامل طولانی و کسل کننده،رنج گرانی کشیده اند تا «خود دریابند» که «دیگران» نیز حق حرف زدن دارند. و عجبا که این رخداد مبارک در هنگامی رخ داده است که خود از حرف زدن منع شده بودند نه در مقامی که حق سخن گفتن داشتند و خوش هم سخن می گفتند!

در این میانه،شانه های من و مانند من چه گناهی کرده اند که بار منتی تا بدین حد گران را متحمل شوند و زیر دین چنین ازخودگذشتگی بهت آوری خم شوند؟!

آنها(روشنگران دینی)،هر لطفی کرده اند در حق خود کرده اند و هر رنجی کشیده اند در جهت ارتقاء معرفتی خود کشیده اند. «حق حرف زدن ما در رسانه های خارج از کشور» چیزی نیست که در نتیجه ی مبارزات خستگی ناپذیر ومجاهدت های نستوه آنان به کف آمده باشد.

بلکه؛ بیش از آنکه مدیون «روشنگران دینی» باشیم،مدیون فعل و انفعالاتی دیگر و از جمله نشت دموکراسی از ظرف«دولت اسلامی افغانستان» هستیم که تا یک ماه پیش نزدیک به 81 حزب و دسته ی سکولار و غیر سکولار در آن به ثبت رسیده ،فعال بوده،صاحب رسانه اند و در آرامشی غبطه برانگیز به تعامل سیاسی مشغولند تا کشور خود را به پیش برند.

با این حال اگر از «حق اضافه تر»ی برخورداریم و خود نمی دانیم،لطف بزرگی در حق ماست که استاد به آن اشاره کنند تا استیفاء آن را بیش از این معطل نگذاریم!

« نمایشنامه ای در یک پرده »

در یک کافه ی کوچک، با صندلی های کهنه و از مد افتاده و میزهای گرد کوچکی که پایه های برنجی دارند؛چند مشتری _و اغلب بیکارگانی دلخوش به ملاقات های روزانه با یکدیگر_ نشسته اند.
کافی من در حال رفت و آمد بین بار و میز مشتری هاست و گاه گداری _از همانجا توی بار نقلی اش و در حالی که یا مشغول بخار دادن قهوه است یا شستن فنجان ها_ با یک کدام از مشتری های معدود و همیشگی اش سر حرف را باز می کند.

در یکی از این موارد و در حالی که شیر آب را باز گذاشته تا جریان آب گرم به حرارت مناسبی برسد و پیش می آید که یکی دو نوبتی دستش را زیر جریان آب بگیرد تا حرارتش را میزان کند، رو به مشتری هایش می پرسد:«ببینم.کسی میدونه تجاهل العارف یعنی چی»
مشتری شماره ی 1(مرد سالخورده ای با صورتی چروکیده،صدایی خفه و گرفته،لحنی خودمانی و سینه ای که ناچار است هر چند لحظه یکبار آن را صاف کند):«واللا..... یعنی این که یکی که خیلی حالیشه،خودشو به ندونستن میزنه واسه این که رد گم کنه».
کافی من خطاب به مشتری شماره ی 2:«درست میگه آقا؟»
مشتری شماره ی 2(مرد میانسالی با عینک سیاه کائوچویی و لحنی رسمی تر که مرتب دسته ی عینک اش را با پشت دست بالا می دهد):«آره.معنیش همینه.چطور مگه؟»
کافی من:«هیچی.دیشب داشتیم مصاحبه ی دکتر سروشو می دیدیم.پسرم برگشت گف داره تجاهل العارف می کنه»
مشتری شماره ی 1:«مگه چی می گفت؟»
کافی من:«داشت می گف روشنفکر یعنی کسی که فکر می کنه. چه جوری میشه گف آدم متدین حق نداره روشنفکر باشه. یعنی حق نداشته باشه فکر کنه»
مشتری شماره ی2:« داری شوخی می کنی باهامون»!
کافی من:«نه جون آقا!....می گف روشنفکر دینی متناقض نیس.چون آدم دیندار حق داره فکر کنه. اینکه سکولارا میگن دیندارا حق ندارن فکر کنن،خیلی حرف بی ربطی یه»
مشتری شماره ی1:«حالا مگه سکولارا همچین چیزی میگن؟»
کافی من:«واللا من که بی خبرم.سرم ازین چیزا خیلی در نمی یاد»
مشتری شماره ی 2:«نه آقا....کدوم آدم سفیه و مجنونی ممکنه همچین حکمی بده که آدم دیندار حق نداره فکر کنه چون دینداره!»
کافی من:«حالا سکولارا چی میگن آقا؟»
مشتری شماره ی 2:«میگن روشنفکر یه اصطلاحه که به یه سری رفتار و مواضع تعریف شده دلالت می کنه،نه به معنای لغویش. معنای لغویش تو فارسی همونه که آقای سروش گفته. کار ایشون به این می مونه که یکی بگه تشیع یعنی پیرو بودن.پس هر کی پیرو هر چی باشه،شیعه اس.....شما همچین برداشتی از شیعه دارین؟!»
مشتری شماره ی 1:«با این حساب راس می گفته پسرت»
مشتری شماره ی 2:«البته این دقیقن تجاهل العارف محسوب نمی شه. یه جور طرح غلط مسئله اس. واسه اینکه نتیجه ی دلخواه گرفته بشه»

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 

مشتری شماره ی 1:«نه دیگه. تجاهل العارفه محسوب میشه. چون خودشو به ندونستن میزنه که سکولارا واقعن چی میگن....... روشنفکری رو معنی ی تحت اللفظی می کنه تا بعد نتیجه بگیره چه کار زشتی میکنن سکولارا که میگن دیندارا حق ندارن فکر کنن....هر کی بشنوه با خودش میگه چه آدمای ظالم پرتی ان این سکولارا»
مشتری شماره ی2:«به نظرم بیشتر یه جور مرد رندی محسوب می شه».
کافی من:«هر چی باشه پسندیده نیس»
مشتری شماره ی1:«نه.اصلن پسندیده نیس.اونم از یکی مث ایشون»
کافی من(خطاب به مشتری شماره ی 2):«وقت ترک تونه آقا. دمش بدم؟»
مشتری شماره ی 2:«آره. دم بده........بی زحمت شیرینش ام نکن.شکرشو خودم میریزم»
کافی من:«چشم آقا.......تذبذب یعنی چی؟می گف خاتمی گرفتار تذبذب بود»
مشتری شماره ی1 (در حالیکه سیگاری آتش می زند و کبریت اش را سر میدهد روی سطح شیشه ای میز): « یعنی هردقیقه یه جایی بودن.هی اینور اونور پریدن.......یه جا ساکن نبودن. رو یه چیزی وانستادن..... از ذباب می یاد.عربیه»
مشتری شماره ی2:«حالا ذباب یعنی چی؟»
مشتری شماره ی 1:«واللا چی بگم. خودتون یه نگا به یه فرهنگ عربی بندازین»
کافی من:«مگه فحشه؟»
مشتری شماره ی1:«نه فحش نیس.ولی یه جورایی سخیفه.....راجع به آدم محترمی که حالا بد عمل کرده به گمون آدم؛ به کارش نمی برن»
کافی من:«می گف ما.... یعنی روشنفکرای دینی..... باید نشون بدیم چه جوری میشه هم دیندار بود،هم یه جامعه ی عادلانه و آزاد درست کرد»
مشتری شماره ی2 (در حالیکه می خندد):«چه اصراری که روشنفکرای دینی نشونمون بدن....ما بهشون نشون میدیم....یه جامعه ی باز و عادلانه درست می کنیم که اونا بتونن هم دین شونو داشته باشن،هم اینکه هرچی دل شون می کشه فکر کنن،حرفاشونم بزنن......کما اینکه تو بیشتر جاها ساختیم»
مشتری شماره ی1:« د اختلاف سر همینه دیگه.اینکه کی درستش کنه....شما یا اونا»
مشتری شماره ی2 :«خب آره. ولی دلیل نمی شه برگردن به ما چیزی رو نسبت بدن که هیچ جوری به ما نمی چسبه....به ما که نه،به هیچ آدم عاقلی نمی یاد که برگرده بگه روشنفکر دینی حق فکر کردن نداره چون دینداره»
کافی من:«حالا ایشون یه چیزی گفتن...بی خیال»

"مشتری شماره ی "2 فنجان قهوه اش را سر می کشد و "مشتری شماره ی "1 خاکستر سیگارش را توی زیر سیگاری می تکاند. "کافی من" گرم شستن فنجان ها ست.
-----------------------------------

در اين زمينه:
[عالمی را یک سخن ویران کند، گفتگوی داريوش سجادی با عبدالکريم سروش، تلويزيون هما]

Copyright: gooya.com 2016