اين روزها "اسلاميست ها" خصوصا آنها كه تلاش دارند " جمهوري اسلامي ايران" را الگوي ديگر كشورهاي مسلمان نشين منطقه قرار دهند، پيروزي "حماس" در فلسطين، همچنين كسب تعداد قابل توجه اي از كرسي هاي پارلمان مصر توسط گروه اسلام گراي "اخوان المسلمين" را دليل قاطعي براي گسترش اسلام خواهي در منطقه مي دانند و به عبارت ديگر پيروزي اين گروها را موفقييت "اسلام سياسي" قلمداد مي كنند. به عنوان نمونه آقاي عطاالله مهاجراني در مصاحبه با آقاي داريوش سجادي مي گويد:
"... دوران خوابزدگی مسلمانان تمام شده و ايشان اکنون وارد صحنه شده و اتفاقاً از همان ابزار آزادی و دموکراسی غربی ها هم استفاده می کنند.
به همين دليل است که شاهد دموکراسی در فلسطین با پيروزی حماس هستیم. شاهد دموکراسی در مصر با پيروزی اخوان المسلمين هستیم. شاهد مطرح شدن و ترجیح جریان های اسلامی در کل منطقه هستیم..."
پيروزي حماس در فلسطين و پيروزي اخوان المسلمين در مصر، دليل موجهي براي گسترش "اسلام خواهي" وهمچنين حقانيت "اسلام سياسي" خصوصا الگوي ايراني آن نمي تواند باشد، بلكه پيروزي اين گروها، تنها دليل بر ابطال ساختارهاي غير دموكراتيك "حكومت مصر" و "سازمان آزادي بخش فلسطين" مي تواند باشد، چرا كه در فلسطين رهبري مادام العمر ياسر عرفات و فساد اداري گسترده كه از ساختار غير دموكراتيك سازمان "فتح" ناشي مي شد،همچنين درآمدها و هزينه هاي غيرشفاف مانند: كمك هايي كه از جانب حكام كشورهاي مسلمان نشين دريافت مي شد، وافشاگري هايي كه از جانب همسر عرفات پس از فوت او مبني بر دارايي هاي عرفات مطرح گرديد، آسيب جدي به محبوبيت سازمان آزادي بخش فلسطين وارد نمود. حتي پيروزي محمود عباس به عنوان رهبر فلسطينيان نيز از جو احساسي كه پس از مرگ عرفات بوجود آمده بود، ناشي مي شد ، در آن انتخابات با عدم شركت حماس، راه براي رهبري محمود عباس هموار شد. با اين حال، شاهد بوديم كه پس از گذشت مدتي از رهبري محمود عباس و فروكش نمودن جو احساسي ناشي از فقدان عرفات، همچنين گزينش شيوه هاي ليبرالي و غير آرمانگرايانه از جانب او نسبت به مسائل فلسطين و روند صلح با اسرائيل كه با مشي عرفات فاصله معنا داري داشت، موقعيت سازمان فلسطيني الفتح را رو به كاهش كشاند. در چنين شرايطي بود كه گروه تندرو و آرمانگرايي چون حماس به قدرت رسيد. اكنون شمارش معكوس براي عمل به شعارهاي وعده داده شده از جانب حماس آغاز شده است. آرمانگرايي هنگامي كه در حد اقدامات و شعارهاي انقلابي باقيمانده باشد، محبوبيت قابل توجه اي براي گروهاي آرامانگرا و انقلابي پديد خواهد آورد، اما آنگاه كه اين شعارها بخواهد در شكلي سيستماتيك به محك تجربه درآيد، قطعا شمارش معكوس براي كاهش محبوبيت مدعيان آن شعارها آغاز خواهد شد. پر واضح است كه وجود فساد در هر جامعه اي، شانس گروهاي افراطي و انقلابي را براي توجه هرچه بيشتر مردم به آنها، تا حد ممكن بالا مي برد.
در مصر نيز وجود رئيس جمهور مادام العمر و ساختار غير دموكراتيك حاكميت در آن كشور،همچنين فساد مقتضي چنين رژيمي، زمينه را براي روي آوري مردم به گروه اخوان المسلمين يا هر جريان اپوزيسيون، حتي افراطي ترين آنها فراهم خواهد آورد.
پيروزي اين گروها در انتخابات هاي مصر و فلسطين را، تنها مي توان پايان دوران "شعار" و به تبع آن پايان دوران افراط گرايي قلمداد نمود. مسئوليت پذيري گروهي همچون حماس، آن هم به شيوه دموكراتيك، يعني پايان مقدس نمايي سياسي! نه آنكه برخي آن را آغاز دوره "اسلام سياسي" يا سياست مقدس (نما)! مي پندارند. روند فعلي خاورميانه روندي است كه به سمت ابطال "سياست ديني" پيش مي رود. براي عرفي نمودن هر امر مقدسي تنها كافيست كه زمينه عمل براي آن امر مقدس فراهم شود. خود او با دستان خويش به عرفي شدنش كمك خواهد كرد و امر قدسي را نابود خواهد نمود. امروز، اين زمينه عمل براي گروه "مقدس" حماس و "آرمان هاي مقدس" او فراهم گشته است!
advertisement@gooya.com |
|
گرايش مردم به "اسلام سياسي" و موفقييت چنين شيوه اي براي مملكت داري، خصوصا الگوي ايراني آن، زماني به اثبات خواهد رسيد كه سيستم "جمهوري اسلامي ايران" كه از پس 27 سال تجربه عملي چنين شيوه اي از مملكت داري، كارنامه اي از خود به جاي گذاشته، بتواند در يك انتخابات آزاد و دموكراتيك كه با حضور تمامي گروهاي ايراني برگزار مي شود، مجددا نظر مساعد اكثريت مردم را به خود جلب نمايد. واقعيت نشان مي دهد كه در ايران امروز اگر در يك فضاي دموكراتيك بخواهد انتخابي صورت بگيرد، هر گروهي كه از پسوند يا پيشوند "اسلامي" براي تبليغ خود استفاده نمايد، از استقبال كمتري برخوردار خواهد بود.
استقبال يا عدم استقبال مردم به هر سيستمي، به كارنامه و كاركرد آن سيستم بستگي خواهد داشت. گروهاي پيروز شده در مصر و فلسطين هنوز سيستمي براي اداره جامعه ارائه نداده و نتايج مطلوب چنين سيستمي را شاهد نبوده اند.
انتخاب مردم مصر و فلسطين انتخابي از نوع انتخاب مردم ايران در 12 فروردين 58 بود، كه تنها به يك نام با انباني از شعارهاي آرمانگرايانه و البته با محتوياتي مبهم "آري" گفتند. در فلسطين و مصر تنها يك نام انتخاب شده است. گرايش به اين نام پر ابهام نمي تواند دليل " ترجيح جريانات اسلامي در كل منطقه" باشد.
الف. ع. خ