jafarifarhad@yahoo.com
1)
هفتم فروردین امسال،در همین پایگاه یادداشتی داشتم تحت عنوان «گنجی گنجی ست،نه چیزی بیشتر!».
عنوان و مضمون یادداشت مورد اشاره در انتقاد به تعبیری بود که دانیال آذری، یک دوست اینترنتی ام در «سامانه ی لیبرال دموکرات» درباره ی او بکار برده و گنجی را «اسطوره» و دشمنان اش را «اهریمن» خوانده بود.
تمام تلاشم در یادداشت مزبور بر این بود که به دوست لیبرال دموکراتم بقبولانم که:
از زاویه ی یک انسان لیبرال)که نخستین و اصلی ترین تکلیف و ماموریت اش «زمینی کردن امور آسمانی» و در دسترس قرار دادن آنهاست؛و سنگ بنای جامعه ی لیبرالی ی مورد نظرش را«انسان های معمولی و متوسط زمینی» تشکیل می دهند؛ به نحوی که از هیچ خصیصه ی ماوراء الطبیعه برخوردار نیستند تا از دسترس آدمی،سوال و پرسش،کنکاش و انتقاد به دور باشند( نادرست ترین کارها «آسمانی کردن پدیده های زمینی» ست!
و از او خواستم این تکلیف انقلابی را به «چپ ها» وانهد. که در مسیر تجسم بخشی به مدینه ی فاضله ی پر خون و خونریزی ی و آکنده از نفرت و انتقام خود؛ سخت محتاج سیاه و سفید، زشت و زیبا،نیک و بد و «اسطوره» و «اهریمن» اند.
2)
اینک و در اندک فاصله ای از انتشار آن یادداشت، آقای گنجی با اظهار بیاناتی غیرمنتظره و با سربلندی و شجاعت هر چه تمامتر؛خود را «لیبرال دموکرات»خوانده و به این وسیله قافیه ی «چپ» را از آنچه بود تنگ و تنگ تر کرده اند.
تا بدان اندازه که به سرعت تمام از جریان مزبور حکم «تمام شدگی و بی مصرفی» دریافت نموده اند!
اما چنین نیست. و از همین روست که عنوان این نوشته را در تعارضی فاحش با عنوان یادداشت پیشین،می گذارم:
«گنجی،گنجی نیست. اکنون چیزی بیشتر از گنجی ست»!
3)
«خود لیبرال خواندن گنجی» یک نشانه است.
نشانه ی آنکه مسیر تحولات سیاسی اجتماعی ی ایران رو به جانبی دارد که توسط یکی از راهبران فکری اش(و از جمله ی زیرک ترین شان) به درستی و به سرعت درک شده است.
درماندگی ی «چپ ها» در مواجهه به این «ادعا»، در این نقطه آشکار می شود که اگر تیزبینی و ارزیابی ی امروز آقای گنجی را منکر شوند، از توضیح و توجیه گذشته ی نزدیک او در خواهند ماند و ناچارند تا روی همه ی تحلیل های پیشین خود خط بکشند و همه ی مدال هایی را که به سینه ی او نصب کرده بودند؛ در «دادگاه خلق» به تاوان «علقه های بورژوازیک» بازپس گیرند و «اسطوره ی خود ساخته» را اکنون «مهره ای سوخته» نام نهند!( همچنانکه آقای احمد فعال تقریبا چنین خواسته اند که بکنند).
حال آنکه «راست ها» در این چنبره گرفتار نیستند. آنها اساسآ «اسطوره» ای نداشته اند که اکنون به «اهریمن»ی مبدل شده باشد!
بلکه با انسانی روبرویند که در مسیر تکامل طبیعی ی خود و بنا به میل و اراده ی قابل احترام اش، از پله ای به پله ای دیگر(و از دید ما بالاتر) جهیده و البته با خود عده ی زیادی را نیز که در خط الراس چپ و راست قرار دارند به جهیدن واخواهد داشت (و از همین روست البته که تنبیه شده و «تمام شده» خوانده می شود!).
4)
«خود لیبرال خواندن گنجی» فقط یک نشانه نیست که بر امر دیگری گواهی دهد. بلکه به خودی ی خود یک «ممیز ایدئولوژیک» نیز هست که به موقعیت او در محور مختصات سیاسی ی ایران وضوح بیشتری می دهد و از ابهام و اجمال آن می کاهد.
«مانیفست جمهوری خواهی» بازتابنده ی فاصله گیری ی ایدئولوژیک او از «نخبگان داخل حاکمیت» بود و بدان خاطر بهای سنگینی پرداخت. نه فقط از جانب پاره ی اصولگرا تنبیه شد، بلکه حمایت پاره ی موسوم به دوم خردادی را نیز از کف داد.
اینک در جریان کارکردی مشابه اما در جهتی مخالف،«خود لیبرال خواندن گنجی» فاصله ی او با دسته ای از«نخبگان خارج از حاکمیت» را نمایندگی می کند که او را در صف خود می خواستند و می پنداشتند.
رویدادی که نشان می دهد فاصله ی او از دو منتهی الیه "آن محوری از مختصات سیاسی که به قصد نمایش دادن نظرگاه فکری نقطه های مستقر بر روی آن ترسیم می شود" یکی ست. و البته، تاوان دهی ی سخت و سنگینی را نیز گریزناپذیر می سازد.
آقای گنجی چه بسا، از پیش تنهاتر خواهد شد!
5)
اما این تنهایی، از حیث شمار آن دسته از نخبگانی بنامی ست که «رویداد خجسته ی سوم تیر» نشان داد «مرجعیت اجتماعی» خویش را به کلی از دست داده و قادر به تاثیرگزاری بر صحنه ی عمل سیاسی در ایران نیستند.
نه قادر به درک تحولات صورت پذیرفته در افکار عمومی ی ایرانیان اند و نه می توانند که به رفتار آنان سمت و سو بدهند. نه استعداد تاثیر پذیری از آن را دارند و نه توان تاثیر نهادن بر آن را!
با این حال، از دست دادن «چیزی در حد صفر» موضوعی نیست که آدمی را نسبت به آینده بیمناک کند. حتی حملات احتمالی ی آنان نیز، ارزش محاسباتی نخواهد داشت.
6)
اما در قبال این «از دست دادن»،آقای گنجی چه بدست می آورد؟!
به این زودی ها تقریبآ هیچ!
advertisement@gooya.com |
|
بگذارید به دو بیت از شعری اشاره کنم که نمی دانم شاعرش کیست:
گه ملحد و گه دهری و کافر باشد
گه دشمن خلق و فتنه پرور باشد
باید بچشد عذاب تنهایی را
مردی که زعصر خود فراتر باشد
گنجی از دید من،کماکان «اسطوره» نیست(هیچوقت هم نخواهد بود). هرچند که به اعلام خود:
از این پس به کمپین «لیبرال دموکرات ها» تعلق دارد، به آن وزن و اعتبار دوچندانی می دهد، شتاب تحولات درونی ی آن را مضاعف می کند،به هواخواهان آن اعتماد به نفس و روحیه ای ترو تازه می دهد، به حول و حوش پراکنده و نامتمرکز آن محوریت می بخشد و به مغناطیس جذابیت بی مانندش می افزاید.
اما تنهایی اش و رنجی که از آن می برد، نشانه ی آشکاری ست از اینکه: او، چندگامی فراتر از عصر خود است.
تنهایی ی تازه، مبارک تان آقای گنجی!