advertisement@gooya.com |
|
نمی دانم کدام یک از نویسندگان آلمانی است که می گوید پس از فاشیسم ادبیات آلمان با این دشواری بزرگ دست به گریبان شد که همه واژه های قشنگ را تبلیغات نازی آلوده کرده بود. چنان که لازم بود چهره واژگان پیش از به کارگیری از آلودگی ها پاکیزه شوند و این کار سالها به درازا کشید.(نقل به معنی)
فاشیست ها آزادی را به نام آزادی لگدمال می کردند، شکنجه و آدم سوزی را "مهربانی" و انسان دوستی می نامیدند، بدترین بی عدالتی ها را عدالت می خواندند و دگراندیشان و غیرمسیحیان را به نام مسیح و دین او در آتش می سوزاندند.
آنها بدترین و بی رحم ترین حکومت تاریخ را پرچمدار رهائی بشریت از فقروفساد و بیعدالتی وانمود می کردند و شریف ترین وجدانهای زمان را به اتهام دشمنی به حقوق ملت، میهن و انسانیت خوار می داشتند.
از فاشیستهای آن روزگار بدتر سردمداران حاکمیتی هستند که 61 سال پس از فروپاشی فاشیسم در قرن بیست و یکم با جسارتی زشت تر از سلف خود واژگان قشنگ زبان شیرین شعرپارسی را چنان به تبلیغات زشت خود آلوده اند که پس از آنها مجبوریم چهره های سیاه شده واژه ها را در رودها و دریاها بشوئیم.
احمدی نژاد خطاب به رئیس جمهور آمریکا می گوید:
" بازرسان اروپائی وجود زندانهای مخفی را در اروپا تائید کرده اند. من نمی توانم آدم ربائی شخصی و بردن آن مرد یا زن به زندانهای مخفی را با اصول هیچ سیستم حقوقی ارتباط دهم... من نمی توانم درک کنم که چگونه چنین اقداماتی مطابق با ... آموزه های مسیح، حقوق بشر و ارزش های لیبرال" می تواند باشد.
حاکمان جمهوری اسلامی البته با بهره برداری از آنچه آمریکا در گوانتامو و عراق کرده و آنچه سازمان سیا در زندانهای مخفی خود در اروپا مرتکب شده، به جهانیان درس حقوق بشر و ارزشهای دموکراتیک می دهند، اما خود در ربودن آزادیخواهان، زندانی کردن و ترور روزنامه نگاران و نویسندگان و نابودی این ارزشها روی همه انواع قدرت های ستمگر را سفید کرده اند.
در سه دهه گذشته کدام قدرتی در جهان معاصرهزاران زندانی سیاسی را ظرف چند روز، بدون محاکمه، سربه نیست کرده و در گورستانهای دسته جمعی پنهان کرده است؟
کدام قدرتی شاعران و نویسندگان و دگراندیشان سرزمین خود را یکی پس از دیگری ترور کرده است؟ نقشه به دره انداختن دسته جمعی نویسندگان و هنرمندان کشور خویش را به نام حفظ امنیت جامعه کشیده است؟
کدام حکومتی این چنین وحشیانه، به خوابگاههای دانشجویان کشور خود هجوم برده ودست آخر نیز قربانیان چنین حادثه ای را سالیان سال در زندان نگه داشته است؟
کدام حکومتی را امروز روی کره زمین می توان پیدا کرد که به نام عدالت و دفاع از حقوق محرومان، ثروت های آنان را از چنگشان خارج کند و به جیب تروریستهای مذهبی سرزمین های دیگر سرازیر کند؟
از ترور دکتر سامی تا قتل های زنجیره ای پائیز 73 -(که وزارت اطلاعات رژیم داریوش فروهر، پروانه اسکندری، محمد مختاری، محمد جعفر پوینده، مجید شریف و پیروز دوانی را به قتل رساند)- از اعدام سعید سلطانپور تا کشتن نویسنده طنزپردازسعید سیرجانی در زندان و قتل زهرا کاظمی در زیر شکنجه، از ترور شاپور بختیار تا جنایت میکونوس از لت و پارکردن فلان معلم در خراسان تا سربه نیست کردن جوانان و تازه عروسان کرمانی از قصاص ها و اعدام های وحشیانه در ملاء عام تا آزار زنان و دختران به اتهام بدحجابی و بالاخره از نخستین روز حیات جمهوری اسلامی تا به امروز کدام حکومتگرانی به اندازه سردمداران جمهوری اسلامی به آدم ربائی و آدم کشی و دشمنی با آموزه های مسیح دست یازیده اند؟ و به راستی در میدان عوام فریبی چقدر می توان گستاخ بود که با چنین کارنامه سیاهی رئیس جمهور احمدی نژاد در نامه به رئیس جمهور آمریکا چنین بنویسد:
"... در منشور رسانه یی، انتشار اطلاعات صحیح و گزارش دهی صادقانه ماجرا از اصول اعتقادی است. من تاسف عمیقم را از بی توجهی که برخی رسانه های مشخص غربی نسبت به این اصول نشان دادند ابراز نمی کنم."
وقتی این ادعا از دهان کسی بیرون می آید که رسانه های دولتیش مثل صدا وسیما و روزنامه کیهان به گواه یک ملت نمونه های دروغ پردازی هستند، (برنامه هویت و چراغ را در صداوسیما فراموش نکنید)، وقتی این حرفها را سخنگوی حکومتی می زند که روزنامه نگاران را به جرم گفتن یک حقیقت ساده و یا دنبال کردن پرونده قتل های زنجیره ای سالها به زندان می افکند و در دفتر وکیل قربانیان قتل های زنجیره ای (ناصر زرافشان) اسلحه مخفی می کند تا وی را به این بهانه دستگیر و زندانی کند، و دستور توقیف فله ای مطبوعات را می دهد و حتی به احزاب طرفدار جمهوری اسلامی مثل حزب مشارکت اجازه انتشار روزنامه نمی دهد و نظریه پرداز همین حزب را به ضرب گلوله یک بسیجی مدتها است بر صندلی چرخدار نشانده است (سعید حجاریان) در پاسخ چه باید کرد و چه می توان گفت جز آن که بگوئیم شرمتان باد که به حریم واژه ها نیز چنین تجاوز کرده اید.
هدف احمدی نژاد از ارسال این نامه به جورج بوش، فریب افکار عمومی در ایران و جهان است. نویسندگان این نامه با بهره برداری از حقایقی هم چون سیاست های دو گانه ایالات متحده در خاورمیانه، دخالت فراموش نشدنی آمریکا در کودتای 28 مرداد، و مسوولیت های قدرت های بزرگ در نابه سامانیهای امروز جهان مدعی شده اند که مدل دموکراسی غربی با شکست تاریخی مواجهه شده و حالا نوبت به حکومت هائی رسیده است که قادر متعال به وسیله پیامبران خود وعده کرده است و گویا امثال احمدی نژاد ماموریت پیاده کردن آن در زمین بر عهده دارند. این نامه یک اقدام تبلیغاتی رندانه است برای جلب پشتیبانی جهانی همه کسانی که به هر دلیل با آمریکا و سیاستهای کنونی آن مخالف اند. در انقلاب ایران آیت الله خمیمی با جلب پشتیبانی همه آنهائی که از سیاستهای آمریکا در ایران ناراضی بودند، موفق شد هم حاکمیت دینی را برپا کند و هم زیر پرچم مبارزه با امپریالیسم آمریکا و متحدان داخلی آن، هر نوع ندای آزادیخواهانه و حق طلبانه را در ایران سرکوب کند. متاسفانه هنوز هم چه در ایران و چه در عرصه جهانی هستند کسانی که تحت تاثیر کوته بینی های ایدئولوژیک، تعصبات مذهبی و نارضایتی های به حق و به جا از سیاستهای دوگانه آمریکا به حمایت بی جا از پرچمی که فاشیسم دینی برای مقاصد شوم خود برمی افرازد بلند می شوند و از بغض آمریکا به آتش بیار معرکه ای که بنیادگرایان دینی برپا کرده اند تبدیل می شوند. غافل از آن که به این ترتیب حرف و عمل آنان در خدمت تحکیم قدرت بدترین ستمگران تاریخ قرار می گیرد. از این کسان در همه جای دنیا هم چنان بسیارند.
چهارشنبه 20 اردیبهشت ماه 85
علی کشتگر