"رژيم شاه که البته در شقاوت و عوام فريبی به َگرد ِ پای ِ آخوندها هم نمی رسید"از همنشین بهار ! شما با گفتن این جملات خود حقایق و واقعیات تاریخی را اینچنین اقرار می کنید، امادر نهایت همگان رادر دوران گذشته نگاه می دارید.همه اینها با کدام منظور ونیت صورت می گیرد.این شیوه تفکرمعایبی دارد که برمی شمرم 1-ایجاد تردید وتوهم در میان مردم مبنی براینکه جامعه در گذشته هم در دوران شاه تاریک وجهنمی بوده است و طبیعتا مردم به همین رژیم بسنده می کنند2- حاکمان اسلامی هم دائما رژیم و جامعه گذشته را سیاه نشان می دهند تا جامعه کنونی را آسایشمند وآزاد جلوه دهند 3-در مقابل استبدادهائی که در دوران حکومت گذشته بر مردم رفته است رژیم فعلی می تواند توحش خود را در سایه قرار دهد4- به رهبریت خمینی در سرنگونی شاه سابق مشروعیت و عظمت می بخشید!یکی از بازماندگان مشی چریکی و سیاهکل اینک در خارج کشور بنام جمشید طاهری پور بدرستی می گوید " اگر من در زمان شاه در زندان زیر شکنجه بودم ، اما مبارزه من همه ملت ایران را به زیر شکنجه وزندان برده است"!بسیاری به او خرده گرفتند و ایشان را رفیق نیمه راه خطاب کردند!اما او حقیقتی را برزبان آورد که دیگران جرات برزبان آوردنش را نداشتند وندارند!برای شما هم مبارزه وشهادت طلبی به سیاق رهروان اسلامی هنوز از جایگاه ویژه ائی برخوردار است.انقلاب ارتجاعی واسلامی 57 جزو آخرین ولی از سرنوشت سازترین انقلابات جهان بوده است وهنوز هم مادامیکه رژیم فعلی برسر کار باشد ، منطقه و جهان به آرامش نمی رسد چون پتانسیل آن انقلاب ارتجاعی پایان نیافته است.هنوز بسیاری مدعی هستند که انقلاب خوب بود اما افسوس" ملا" خور شد، اینها براحتی فراموش می کنند که اساسا رهبر انقلاب "ملا" بود و نیازی نبود که انقلاب از جانب "ملا" دزدیده شود.تا کی ما باید خود را گول بزنیم که رهبری انقلاب از طریق ملایان ربوده شد.سالیان دراز سازمان های کمونیستی فکر می کردند که نماینده طبقه کارگر ایرانند.تازه برسر اینکه کدام سازمان وحزب به لحاظ تاریخی سخنگوی منافع تاریخی طبقه کارگراست همواره در همین رابطه نزاع و حتی کشتار و انشعاب و لو دادند ها وغیره به وقوع پیوسته است. در برابر چشمان همین سازمانها خمینی به قدرت رسید.حتی آنها در به قدرت رساندن خمینی اشتراک داشته اند.بخش وسیعی از قهرمانان شما بعد از به قدرت رسیدن حکومت اسلامی در کنار رژِیم اسلامی ایستادند و هنوز هم به راهشان ادامه می دهند که این بخش حتی شایستگی انتقاد به فقدان آزادی در دوران شاه را دیگر دارا نمی باشند ، دلیل این منطق، حمایت از حکومت آزادی کش اسلامی است! بخش وسیعی از قهرمانان شما در خارج کشور در گوشه عزلت به زندگی غریبانه ائی روی آورده اند و دیگربه خلق قهرمان وقعی نمی گذارند!حتی بعضی ازآنها ضد کمونیست شده اند. نوشته های حمید شوکت در باره مبارزان زمان شاه را بخوانید!اگر شیعیان به عاشورای حسینی چسبیده اند ، شما هم به قهرمانان پروری انس گرفته اید. زمان شاه بهشت نبود اما جهنم هم نبود و در مجموع برای اکثریت آحاد ملت قابل زندگی بود. اگردر آینده نزدیک ایران مورد حمله نظامی قرار بگیرد ، مطمئنا رژیم برخاسته از انقلاب 57 مقصر خواهد بود.نظامی که میهنمان را به پرتگاه نابودی می برد رژیم خمینی است نه حکومت شاه! برای اطمینان شما اینرا به شما بگویم که این قلم از دوران شاه طرفدار جمهوری پارلمانی بوده است .شاه بیماررفتنی بود ومردنی !اما نه به این شیوه که مام وطن ویران گردد.یک بار در مقاله ائی نوشتم" ما عاشقان آزادی ابتدا اورا آواره ساختیم وسپس خود را در بدر! بسیاری از دوستان مبارز وحتی شهید داده به من گفتند " ناصر، تو حرف دل مارا زدی!تا کی پرواز را بخاطر بسپاریم ! مرگ هرروزه پرندگان ، مارا از پرواز متنفر ساخته است!صدای دختر دوازده ساله را که بدست ماموران رژیم مورد ضرب وشتم قرار گرفته بود راشنیدی؟برای حمایت از خانواده اوو کارکنان اعتصابی شرکت واحد در تهران ، متاسفانه در برلین فقط 35 نفر در مقابل اتحادیه سراسری کارگران آلمان dgbدر برلین اجتماع کردند.در شهر برلین 10.000 هزار نفر ایرانی زندگی می کنند.بخش وسیعی از آنها از سیاسیون ومبارزان طرفدار طبقه کارگردر دوره شاه هستند.طبیعی است رفت وآمد به ایران لذت بخش تر است تا در سرما زیر برف وباران به اعتراض پرداختند! یک بار برای همیشه باید قبول کنیم که بخشی از شیوه مبارزاتی زمان شاه غلط بوده است.یک پاسبان گشت را نیمه شب کشتن واسلحه اورا به یغما بردن و تحت عنوان مصادره انقلابی اعلام کردن و خانواده آن پاسبان را هم بی سرپرست گذاشتند آیا منطقی واصولی وانقلابی بود؟چرا نمی خواهیم باور کنیم سیاهکل در نطفه بدست روستائیان شکست خورد.همه سازمانهای سیاسی اعما ل نظامی سازمان مجاهدین خلق را در مقطع سال 1360 باعث تشدید وآغاز سرکوب وسیع رژیم علیه مبارزان ارزیابی می نمایند، به همان موازات آغاز مبارزه چریکی در پایان دهه چهل خورشیدی ، حکومت شاه را به ورطه پلیسی شدن کشانید. در سال 1350 خورشیدی شاه با برگذاری جشن های 2500 ساله می خواست فرهنگ ایران باستان را به جهانیان نشان دهدودر این رهگذر به همگان نشان دهد که ایران علیرغم اسلامی بودنش ،اما از فرهنگ غنی ودیرینه ائی هم برخوردار است که هیچ رابطه ائی به اسلام ندارد اما باعث اعتراض همه مبارزین آن روزگار قرار گرفت. البته فراموش نگردد که هم اکنون بخش قابل توجهی ازهمان کمونیست ها وروشنفکران معترض به جشن های باستانی خود به افکار برگشت به دوران قبل از حمله اسلام گرایش پیدا کرده اند! ابتدا به هزینه بسیار زیاد آن جشنها اعتراض نمودند وسپس به رقص های نیمه عریان جشنواره های هنری شیراز به سیاق حزب الله کنونی به حاکمیت شاه خرده گرفتند تا اینکه به زیرعبای خمینی رفتند. در باره هزینه بسیار زیاد آن جشن ها ، شاه دریک مصاحبه مطبوعاتی گفته بود بعد از شناسائی مراکز باستانی وگردشگری ایرا ن از جانب توریست های علاقمند سفربه ایران همه آن هزینه ها تامین خواهد شد! ما ایرانی ها ملت عجیبی هستیم ، از هر اتفاقی می خواهیم عاشورا بسازیم.اسلام با تهاجم به ایران آمد. نیاکان ماابتدابا اعراب جنگیدند وسپس برای فرار از ظلم موبدان به آنها گرویدند. بعد از ظلم بیش اندازه اعراب برنیاکان ما، شیعه ایرانی را براه انداختند .حسین را در جای سیاوش نشاند ند وبرایش سو وشون کردند .آنقدر برای حسین گریه کردند که اصلا فراموش کردند که حسین عرب بوده است.حالا دیگر حسین از هرقهرمان ایرانی ، ایرانی تر شده است! حتی فردوسی هم که ضد تازی بود به مذهب اسلام اما شیعه گروید،او هم مرید مرتضی علی شد، چون درمذهب شیعه سرشت ایرانی و نهاد مبارزه علیه تسلط اعراب یافته بود! همنشین بهار! مبارزه غلط چریکی جدا از توده عملا میدان را برای به قدرت رسیدن روحانیت گشود وآنها خودرا به سرعت جانشین بلامنازع حکومت شاه قرار دادند!بعد از ضربات داخلی سازمان مجاهدین خلق در سال 1354 خورشیدی ، همه سازمانها چریکی در نزد مردم منزوی شدند.کار به جائی رسیده بود که مردم براثر تبلیغات دستگاه شاه از اجاره دادن خانه های خود به دانشجویان امتناع می ورزیدند! در همان روزها سازمان چریک های فدائی خلق در گیرهای خونین درونی سازمان مجاهدین را به غلط پرولتریزه شدن ارزیابی کرد واساسا به حرکت زشت آنها رسمیت طبقاتی داد و در همین اثناء روحانیت بیشترین بهره برداری را به انجام رساند تا نزد مردم خود را امین ترین مرجع نشان بدهد! همانطورکه بهزاد نبوی در مصاحبه با داریوش سجادی به درستی به این مسئله اشاره می کند که مبارزه چریکی کاملا شکست خورده بود." گرچه ما در آن مبارزه به پیروزی نرسیدیم و اگر حرکت امام در سال 1356 نبود آن حرکت ها عملاً در سال 1354 شکست خورده و تقریباً فروکش کرده بود. ديگر گروه های کوچکی هم که کماکان با مشی مسلحانه در آن مقطع حضور داشتند، فاقد نقشی تعیین کننده برای پیروزی حرکت انقلاب اسلامی بودند. ولی ما امروز شرایط زمانی و مکانی دیگری داریم. امروز کسانی که در تئاتر مسکو یک عده ای را گروگان می گیرند و می کشند یا در رستورانی در بالی و يا در برج های دوقلوی نیویورک تعداد بی شماری را می کشند ، اين مثل مبارزین آن دوره نيست که ماموران ساواک را ترور می کردند. ماهیتاً اینها با هم فرق دارند. چنانچه به لحاظ زمانی هم مقايسه کنيد، می بينيد روزی که سازمان ساف مسافران هواپیمائی را در جريان بازی های المپيک مونيخ گروگان گرفتند مورد استقبال خیلی ها در دنیا واقع شدند، ولی امروز می بينيد که ديگر هیچ کس هواپیما ربائی را تائید نمی کند.
advertisement@gooya.com |
|
اين بخاطر آن است که فضای جهان تغيير کرده. زمانی عصر انقلاب ها و جنگ های چریکی بود و امروز جهان دیگری است. طبیعی است که شما نمی توانید آنها را با هم مقایسه کنید. حالا شما هم شاید مانند بعضی از اقتدارگرایان ما را به استحاله متهم کنید، بگوئید آن موقع آدم های مسلمان وانقلابی بودید حالا به قول بعضی ها چریک های پشیمانید"!هرچقدر از انقلاب اسلامی دورتر میشویم ، به ویرانگری آن بیشتر واقف می شویم ودر همین راستا پی می بریم که فاجعه ائی مهیب در میهنمان رخ داده است!رژیمی که از درون آن به قدرت رسیده است ، از یک طرف مدعی است که اکثریت مطلق مردم حامی رژیم می باشند وازطرف دیگر با ده ها هزار مامور مراقب همین ملت می باشند تا خطائی علیه حکومت از آنها سر نزند! همنشین بهار ! در ایران حکومت اسلامی جنایت می کند.حکومت شاهنشاهی سرنگون شده است.زخم های رژیم شاه هم تقریبا فراموش شده است!شکنجه روزمره مردم توسط حکومت اسلامی در زندگی روزمره چنان زجر آور شده است که شکنجه های رژیم شاه همچون نوازش مادر تند خو تداعی می شود!از شما خواهشمندم ، از ستم رژیم کنونی بیشتر بنویسید.نسلی هم اکنون در ایران در حال پایمال شدن است که دوران شاه را ندیده ونمی تواند شکنجه کنونی رابا آن دوران مقایسه نماید.برای سامان آینده بکوشیم! فراموشی خود نعمتی است خدادادی که باید آنرا ارج نهاد! اگر انسان دردها ورنج های گذشته اش را فراموش نمی کرد ، روزی منفجر میشد!پیش بسوی آینده پیروزمند.