به نوشته زنده یاد احمد شاملو، شورشی در سال 1887 میلادی درهندوستان مستعمره بریتانیای کبیر به وقوع پیوست که پایه های ارکان حکومت دست نشانده انگلستان را به لرزه در آورد. از لندن به هندوستان تلگراف شد ، دلیل شورش هر چه سریع تر به پادشاه انگلستان گزارش شود" علت شورش ، اعتراض سربازان مسلمان در استفاده از روغن خوک درتفنگ های ارتش استعماری بریتانیا بود"به سرعت از لندن دستور صادر شد، برای خوابدن شورش دیگر از روغن خوک استفاده نشود. شورش آرام گرفت، اما هندوستان همچنان مستعمره انگلستان باقی ماند و سربازان هندی تا پایان جنگ دوم جهانی جانانه در خدمت بریتانیای کبیر باقی ماندند!طبق طرح کمربند سبز امریکا در دهه هفتاد میلادی به قدرت رسیدن حکومت های اسلامی در همسایگی مرزهای اتحاد جماهیر سوسیالیستی پیش بینی شده بود، ولی ازتوده ائی شدن آن حکومت ها هیچگونه ارزیابی بعمل نیامده بود.برخلاف انتظار امریکائی ها این حکومت ها بانفوذ نیروهای طرفدار شوروی برآنها سرکش از آب در آمدند.همانقدر که این حکومت ها ضد کمونیستی بودند اما به همان اندازه ضد مظاهردمکراسی غرب بودند. این حکومت ها حتی از تضاد شرق وغرب سود زیادی برای استقرار حکومت های خود بهره برداری نمودند!
"هاشمی رفسنجانی یکی از متولیان حکومت اسلامی در باره انقلاب ارتجاعی اسلامی چنین می گوید" از تاريخ 12 بهمن تا 22 بهمن را روزهاي پشت سرگذاشتن روزگار سياه ملت ايران دانست و افزود: در اين 10 روز ملت ايران روزگار سياهي را پشت سر گذاشتند که به حق با آمدن رهبري همچون حضرت امام خميني رحمت بر ملت ايران نازل شد."
"وي همچنين به اختلافات در بين جريان هاي سياسي در کشور اشاره کرد و گفت: اختلاف در بين جريان هاي سياسي يک خطر بزرگ براي تمامي انقلاب ها به شمار مي رود که نمونه آن را در عراق، افغانستان و کشورهايي از اين قبيل مشاهده کرده ايم"بنا برگفته های او، چنین می توان استناد کرد که اگر در دهه پنجاه خورشیدی در میان روشنفکران ونیروهای سیاسی بحث های جدی وپایه ائی در باره نظریه حکومت اسلامی آغاز میشد، به هیچ وجه امکان به قدرت رسیدن روحانیون مهیا نمی گردید. اخیرا آقای صادق زیبا کلام به نوشته سایت امروز گفته است" مردم سالاری دینی معنی ندارد"در حالی که همه گروه های سیاسی و اسلامی در مقطع انقلاب در برنامه یشان از " اقتصاد توحیدی" از بنی صدر" جامعه بی طبقه توحیدی" سازمان مجاهدین خلق " حکومت قسط وعدل علی " از دکترعلی شریعتی و وعده آقای خمینی برای استقرار حکومت اسلامی مملو بود.شخص خمینی همواره براین موضوع تاکید میکرد که حکومت اسلامی یعنی برگشت به صدر اسلام و برقراری حکومتی براساس قوانین قرآن آرزوی اوبود!او به مردم ایران ابدا دروغ نگفت.مردم ایران به همراه گروههای سیاسی به او ایمان آوردند!هنوز هم بخشی از ملت ایران معتقدند که درصدر اسلام عدالت بی نظیری حاکم بوده است. خطا از جانب گروههای سیاسی رخ داده است نه از شخص خمینی!
نیروهای سیاسی از سال 1342 پانزده سال فرصت داشتند تا برنامه های خمینی را نقد نمایند.اماهرگز به این مهم دست نیافتند.هنوز هم بخشی از این نیروها اگر به مقطع سال 57 باز گردانده شوند ، بار دیگر زیر پر چم خمینی خواهندرفت. بعد از گذشت بیست وهفت سال از عمر جمهوری اسلامی هنوز بحث هائی در جریان است که ازدیدگاه های متناقض و قرائت های گوناگون از حکومت اسلامی را حکایت دارد.هنوز معلوم نیست مردم ایران در دوازده فروردین پنجاه وهشت به کدام حکومت رای داده اند! در دی ماه 1357 پس خروج شاه از ایران ، دکتر سنجابی پس از ملاقات با خمینی در پاریس در مصاحبه با روزنامه اطلاعات چنین گفتند"از آنجائی که 98 در صد ملت ایران مسلمانند پس طبیعی است که در ایران حکومت اسلامی باید روی کار بیاید" ایشان بعنوان پیرو دکتر مصدق تمام اخطارهای زنده یاد دکتر شاپور بختیار را شنیدند ولی وقعی بدان ننمودند ، اما بدنبال خمینی رفتند!
هر سال كه 22 بهمن فرا ميرسد موضعگيري هاي مختلفي از جانب گروههاي سياسي و به تبع شخصيت هاي گوناگون بدان صورت ميگيرد. بعضي ها آنروز را شكوهمند و پيروزمندانه مي نامند، برخي آنرا عزاي ملي اعلام ميدارند، بعضي هم يك قدم پيروزي براي ملت مي دانند. هر چند يك رژيم ارتجاعي از آن سر برآورده است اما برکناری سلطنت آنها را هنوز شادمان می سازد!شادمانی کودکانه ائی که به بهای نابودی ملت ووطن انجامیده است! ملت ما هنوز ارزيابي صحيحي از انقلاب مشروطيت بدست نداده بود كه جنگ دوم جهاني پيش آمد و مبارزات ملي شدن نفت به رهبري دكتر محمد مصدق به شكست انجاميد. اين هر دو را ملت ايران هنوز بررسي نكرده بود كه انقلاب اسلامي روي داد. در مجموع حوادث مختلفي در ايران رخ داده بودن بدون آنكه همه آنها تجزيه تحليل گردد. اما يك چيز مشخص است و آن اين است كه تحويل و تحولات مملكت ما متاثر از اتفاقات جهاني مي باشد كه با مسئله داخلي گره خورده و به يك دگرگوني سياسي- اجتمايي داخلي منجر مي شود.
با خواندن كتاب جديد دكتر نهاوندي به نتايجي رسيدم كه آنها را بصورت زير مي آورم : اول اينكه، بعد از آنكه اعراب درسال 73 به مدت كمتر از يك ماه صادرات نفت را به روي غرب بستند، غرب از يك خواب و غفلت بيدار شد. آنها در صدد برآمدن تا طرح استراژيك بلند مدتي را در منطقه نفت خيز خليج فارس پياده نمايند تا ديگر اين ممالك جرات و شهامت نداشته باشند كه غرب را آنچنان فلج نمايند كه ناوگان هاي جنگي آمريكا در جنگ ويتنام از پا بيفتد و اروپا از بي نفتي بي رمق شود. پس فرمانده اين بايكوت نفتي، ملك فيصل بايستي از ميان برداشته ميشد. از طريق يك زيباروي آمريكايي كه معشوقه برادرزاده ملك فيصل شده بود، اين طرح را انجام داد ند و ملک فیصل توسط برادرزاده خویش ترور شد. ولي اين آغاز كار بود و منطقه بايستي آنچنان آماده ميشد كه ارتش هاي امپرياليستي براي هميشه به منطقه مي آمدند.علت آمدن آنها به منطقه، بي ثباتي منطقه قلمداد ميشد كه تا بحال ثبات آن به حكمرانان منطقه سپرده شده بود. يكي از متحدين منطقه محمد رضا پهلوي بود كه ديگر به اوهم تعهدي نداشتند. همه اينها را ميتوان ازكتاب پاسخ به تاريخ و كتاب اخير دكتر نهاوندي دريافت.اولين سئوال محمدرضاي پهلوي در بدو ورود به آمريكا اين بود، كه چرا اين كار را با او كردند؟ بقول قديمي ها هر بيماري اولين علت مبتلا به بيماري را خود مي تواند حدس بزند!. دوم اينكه: برابر نوشته دكتر نهاوندي هنوز معلوم نيست نوشته رشيدي مطلق درسال 56 علیه خميني از كجا سر درآورد وچگونه آنرا طرح ريزي نمودند. دوران تبعيد خميني قانونا در خرداد ماه 1357 پايان مي ياقت . او قانونا حق داشت بعداز اتمام دوره تبعيد به ايران برگردد و زندگي عادی ومذهبی خود را آغاز نمايد.سئوال اينجاست آيا حكومت شاه آمادگي برگشت خمینی به ایران را داشت؟
به نظر این قلم هنوز به هيچ وجه اين آمادگي در حکومت شاه وجود نداشت،بلكه به ظن من حكومت شاه بيشتر سعي داشت كه دوران تبعيد او را با برگذاري يك واقعه خرابكارانه تمديد نمايد تا او به ایران برنگردد و ازطرف ديگر شخص خميني هم پذيراي برگشت به ايران نبود، مگربا شرايط نويني كه او تعيين ميكرد بازگشت او می توانست به واقعیت بپوندد!. بنظراین قلم اگر نيروهاي خارجي مي توانستند او را طي يك بلواي سياسي شورش های شهری به ايران برگردانند، او سريعا ادعاي رهبري اكثريت جمعیت شيعه عراق را كه هميشه درسر مي پرورانید،خواستار مي شد! وبالطبع جنگ فرسايشي منطقه ايي را مي توانست فراهم آورده شود كه آرزوي جديد امپرياليست هاي جهاني عملا برآورده می شد! قرارداد 1919 وثوق الدوله بابريتانياي كبير اين بار آغاز شده است. افغانستان وعراق عملا تحت الحمايه لردكرزن تاريخ ما جرج بوش دوم قرار گرفته است. نقطه اتصال اين دو حلقه استراتژیک منطقه ايران مي باشد.هم اينك ایران مانند جنگ ایران وعراق به استقبال جنگ دیگری می رود تا بار دیگر قدرت خود را به اثبات برساند. به همین موازات امریکا ساز های خود را کوک می نماید وآهسته بر طبل جنگ ميكوبد.اگرورود رهبران اسلامی باعث تغییر چهره جهان گردید ، باردیگر کشورهای امپریالیستی در پی تغییر جهان می کوشند. اگر تغییرات قبلی تحت عنوام کمربند سبز پیرامون مرزهای اتحادشوروی سوسیالیستی صورت گرفت ، اینبار این تغییرات تحت عنوان خاورمیانه بزرگ با ویژگی های دمکراسی جامه عمل خواهد پوشید! اگر بريتانيا از انقلاب مشروطيت حمايت كرد، بخاطر آن بود كه آن جنبش عليه نفوذ روسيه تزاري بود كه بركل حكومت قاجار تسلط داشت. ولي انقلاب اسلامي 57 آشكارا بطور خواسته یا ناخواسته در خدمت كليه انحصارات امپرياليستي قرار گرفت. بدين لحاظ دو نيرو مي توانند از پيروزي انقلاب اسلامي سرمست باشند؛ اول ملايان شیعه كه از1400 سال پیش یعنی از واقعه تاریخی غدیر در انتظار اين بركت الهي نشسته بودند و دوم قدرتهاي امپرياليسي كه هميشه در منطقه خلیج فارس ماندگار خواهند شد. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران وآغاز تبلیغات صدور انقلاب به کشورهای اسلامی باعث گردید تا جبهه ضد اسرائیلی اعراب به جبهه یک پارچه اعراب علیه ایران تغییر یابد. شاید بدین لحاظ آقای هوشنگ نهاوندی اسرائیل را در سرنگونی شاه مقصر میداند!اما این نظریه به سرعت بی اعتباری خود را به اثبات می رساند ، چرا که در 27 سال گذشته حکومت اسرائیل بیشترین صدمات را از روی کار آمدن ملایان در ایران را به خود دیده است! اگر روزگاري خليج فارس و درياي عمان تا دهانه اقيانوس هند خالي از ناوگان هاي بيگانه بود، هم اينك همچون ترمينال اتوبوس راني در شهرهای متروپل آنجا لنگر گرفته اند.همه اين استدلال ها و فرضيات فقط زوایای جهاني و نتيجه ژئوپوليتيك انقلاب 57 بود. اما در عرصه داخلي نتايج مرگباري به همراه داشت كه اينك مي توان به آن پرداخت. چهارم اينكه، چند ماه بعد از خروج شاه از ايران، بلافاصله كساني از ايران فراري شدن كه خود مسبب خروج شاه بودند، براي نمونه خروج دكتر حسن نزيه درتابستان 1358 ، با گفتن اين كه حكومت اسلامي نه ممكن است ونه مفيد و نه لازم كه به سرعت تحت تعقيب قرارگرفت. انگار نیروهائی از پشت صحنه همه مسائل را هدایت می کردند تا اینکه ملت ايران حكومت اسلامي را به خود مي ديد. آن نيرويي كه پشت صحنه تلاش مي نمود كه ايران تبديل به حكومت اسلامي گردد هنوز فعال بود كه جنگ هشت ساله آغاز شد و نیرهائی مانع برقراری صلح می شدند وجنگ هشت ساله ایران وعراق برابر دکترین هنری کیسنجر بدون کشوری پیروزمند در تاریخ مقرر پایان می یافت! ديديم چگونه امپرياليست ها از يك دست نشانده به نام صدام حسين كه درسال 1969 در قاهره به همكاري با سيا مفتخرشده بود را روانه عراق نمودند تا افسران عراقي طرفدار اتحاد شوروي را قلع و قمع نمايد وسپس مزاحمت ها ئی برای حکومت شاه بوجود بیاورد تا شاه را مجبور به خرید سلاح وژاندارمی منطقه را به عهده بگیرد.
همه این سناریوها از پیش آماده شده بود اما استعدادها وزمینه های سیاسی واجتماعی در منطقه خاورمیانه همیشه مهیا بوده است.درسال 1360 در اوج جنگ ایران وعراق یکبار خميني گفت، ابرقدرت ها گاهی اوقات دو گاو شاخ دار را به جنگ هم مي اندازند. او گاهي اوقات بطور ناخود آگاه جملات كاملا درستی از روزگار خویش برزبان می آورد. او انسان بسیار زیرک اما مغرور و بلند پروازی بود. به گفته او از میان آن دوگاو؛ يكي صدام حسين بود و دومي راحتما ملت هوشمند ايران خود باید كشف نمايد!.براي هركاري ملت هاي ما دير به فكر مي افتند. يك ضرب المثل ارمني ميگويد:“ عقل دوم مسلمانان بهتر است".يعني انديشه اول ما هميشه كج ازكار در مي آيد.هميشه ما اول عمل ميكنيم و بعد مي انديشيم. حالا هنوز گر وههائی هستند که انقلاب ارتجاعی اسلامي 57 راگرامي مي دارند بي آنكه نتايج دهشتناك و فاجعه آور آنرا بدرستی بررسي كرده باشند. نفرت ما به شاه آنقدر زياد بود كه چشمانمان را كور كرده بود كه واقعيات و اتفاقات ورخداد های اجتماعی سال 57 را به درستي ارزیابی نمائیم. جامعه ايران در زمان شاه در يك بيماري سياسي در مرکز قدرت حاكمه بسر ميبرد كه با يك جراحي ابتدايي علاج پذير مي بود.
advertisement@gooya.com |
|
اما شاه با لجاجت استبداد شرقی در برابرآن مقاومت می ورزید.او حتی بیماری خود را از ملت ایران پنهان می داشت!وگرنه ملت ایران به خیابانها نمی آمدند تا شعار مرگ برشاه بیمار را سر دهند!چرا که شاه دیگر مردنی بود ، اما نیروهای امپریالیستی که بیماری اورا پنهان می کردند ، در پی اجرای پروژه خود ، مرگ طبیعی اورا در ایران نمی خواستند ، بلکه قبل از درگذ شت او می بایستی پروژه کمربند سبز به وقوع می پیوست! ما ایرانیان از دیرباز به ملاقات دشمن بیماربا یک دسته گل هم رفته ایم!فراموش نشود موقع بیماری خمینی ،حتی مخالفینش هم برای بهبودی او دعا کردند! ولي سياسيون ماخواستار وقوع يك زلزله سياسي واجتماعی بودند كه علاج خرابی های آن زلزله هم اينك بسيار دشوار گشته است. بخشي ازهمان فعالان سياسي كه باعث سرنگوني شاه شدند و نتايج و رهبري برخاسته ازآنرا ديدند،حالا حاضر نيستند در مقابل اين رژيم، آن حركت انقلابی سال 57 را انجام بدهند، چرا كه آنان اصلاح طلب و مشروطه خواه دینی شده اند. چو نيكو ميبود كه اين ذائقه سياسي را آنزمان ازخود نشان ميدادند واين سرزمين اهورايي به يادگار مانده از نياكان ما رابه اين روز سياه نمي افكندند. حالا كه جنبشي علیه اتمی شدن جمهوری اسلامی آغاز شده است، اين خانم ها و آقایان مردود شده درچند نوبت امتحانات نهايي دوباره به ميدان آمده اند و سرناسازگاري را آغاز كرده اند تا بار دیگر کناررژیم بمانند! به هرصورت شرايط سنگيني براي مملكت و ملت پيش آمده است. ايرانيان طرفدار سرنگوني رژيم بايد هرچه سريعتر صفوف خود را حول جنبش متمدنانه علیه اتمی شدن رژیم اسلامی فشرده سازند و خود را به عنوان آلترناتيو آينده مملكت ايران به جهانیان معرفي نمايند. اولين حركت فراخوان اين اپوزيسيون متشكل سياسي بايد اعلام خلع سلاح اتمي و دوري جستن از آن و تعهد سپردن به تمام قوانين شناخته شده بين المللي و به رسميت شناختن همه قوانين حقوق بشر و مخالفت با حمله نظامي آمريكا به ايران و بلكه كسب حمايت بين المللي براي سرنگوني رژيم و روي كار آوردن يك حكومت مدني برخاسته از راي اكثريت مردم ايران باشد. ازهمين حالا برهمگان مبرهن است كه حكومتي كه بعداز اين رژيم به قدرت برسد كار آساني پيش روي خود ندارد، بلكه جامعه ایران آنچنان به لحاظ روحي و رواني صدمه ديده است كه درمان آن ساليان دراز طول خواهد كشيد. ايرانيان همواره در همه اعصار وادوار از درون مشكلات و اختلافات و شکست ها پيروز و سربلند خود را به ساحل نجات رسانده اند. اينبارهم ساحل نجات بسيار دور نيست، بلكه نيروي همت و استواري مي خواهد و بس ! زنده باد صلح وآزادی.