خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران
سرويس: بينالملل - گزارش و تحليل
«مردم آلمان شايد سياستهاي گرهارد شرودر، صدراعظم در حال كنارهگيري كشورشان را نميپسنديدند اما خود او را دوست داشتند. رهبر بلند پروازيهاي گاه و بي گاه و وعدههاي تحقق نيافته ظاهرا پس از سالها زندگي سياسي، زين پس به نگارش خاطرات و ايراد سخنرانيهاي طلايي خواهد پرداخت. وي كمتر از يك هفتهي ديگر به طور رسمي از دولت آلمان كنار خواهد رفت و خانم آنگلا مركل نبض قدرت را در بزرگترين كشور اقتصادي اتحاديهي اروپا بدست خواهد گرفت.»
به گزارش خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، لس آنجلس تايمز در گزارشي در اين خصوص افزوده است:
«گرهارد شرودر در حالي با مقام صدراعظمي وداع ميگويد كه آلمان طي هفت سال زمامدارياش در زمينهي احياي نظام رفاه اجتماعي شاهد ناكامي بود اما از سويي به دليل مخالفتهاي جدي كه با جنگ آمريكا در عراق ابراز داشت، اعتماد بنفس لازم براي مهار امور حاد بين المللي را مجددا بدست آورد.
شرودر از ١٨ سپتامبر گذاشته همزمان با برگزاري انتخابات پارلماني كه طي آن هيچ يك از احزاب عمدهي اين كشور حائز اكثريت كرسي پارلماني نشدند و متعاقبا كشمكشهاي بي اماني بر سر تشكيل دولت ائتلافي بزرگ آلمان ميان اتحاديههاي دموكرات مسيحي و سوسيال مسيحي (CDU/CSU) و حزب سوسيال دموكرات (SPD) در گرفت، با مبذول داشتن توجهي خاص سكان هدايت كشورش را در برزخي كه فرارويش قرار گرفته بود، در دست گرفت.
شرودر كاريزماتيك و گاه جسور و بي قرار اغلب اوقات بدون دور انديشي طي مسير ميكرد، او كه ابتدا با مجموعه برنامههاي اقتصادي و اصلاحات اجتماعياش موسوم به برنامهي ٢٠١٠ (Agenda ٢٠١٠) سر و صداي بسيار بپا كرد، نتوانست به مردم كشورش بگويد كه چرا بايد متحمل كاهش بودجهي هنگفت " نظام رفاه اجتماعي" شوند. او همچنين وعده داده بود كه نرخ بيكاري را كه سال گذشته بي سابقهترين ميزان خود از سال ١٩٣٠ به اين سو رسيده بود، كاهش دهد اما براي رفع اين معضل نيز راه حلهاي بسياري ارائه نداد. با اين حال به راه خويش در دالانهاي پيچ در پيچ پارلمان در كمال خونسردي ادامه داد و تا آنجا كه ميتوانست مبارزه كرد.
ژرمنها شايد از سياستهاي او دل خوشي نداشتند اما به شخصيت وي علاقمند بودند.
شرودر ٦١ ساله كه در واپسين روزهاي پايان جنگ جهاني دوم به دنيا آمده بود به عنوان صدارعظم بعد از دوران جنگ از نسل جديد كشورش خواست تا خاطرات تلخ دوران نازي و جنگ سرد را به دست فراموشي بسپارند. ماتياس ماشنيگ مشاور مدير مبارزات انتخاباتي شرودر ميگويد: وي نخسيتن كسي بود كه آلمان را در عرصهي بينالمللي در مقام كشوري مطرح ساخت كه قادر است بدون آنكه ناسيوناليست انگاشته شود به تشريح و تبيين علائق و منافع خود بپردازد.
شرودر براستي حامل رويكرد جديدي در رابطه با سياست خارجي بود. اين جنگجوي نيروهاي تاكتيكي با آن ابروهاي بي قرار در پرتگاه شكست به بهترين شكل ممكن عمل كرد. در انتخابت سال ٢٠٠٢ هنگامي كه در راس حزب سوسيال دموكرات تقريبا با ٢٠ درصد آراء از ساير رقبا عقب بود به لطف مخالفتها با جنگ در عراق و كمك رساني چشمگير به بازماندگان سيل تابستان آن سال، در نهايت شكست سنگيني را به دموكرات مسيحيها وارد آورد.
جادويي مشابه در انتخابت زودرس ١٨ سپتامبر در حالي رخ داد كه حزب سوسيال دموكرات به رهبري شرودر با توجه به نتايج اوليه ميزان دو رقم از اتحاديهي دموكرات مسيحي عقب بود اما با خيزشي حيرت انگيز اختلاف خود را به تنها يك درصد كاهش داد.
با اعلام نتايج نهايي و مشخص شدن اينكه هيچ حزبي حائز اكثريت آراء براي تشكيل دولت نشده طوفان سياسي سهمگيني آلمان را در نورديد و دو رقيب ديرينه براي تشكيل دولت آينده مجبور به ائتلاف مشترك شدند. پس از ماهها مذاكرهي پيگير سرانجام توافقنامهاي مشترك حاصل شد و هفتهي آينده خانم آنگلا مركل، رهبر دموكرات مسيحيها نخستين زن تاريخ آلمان خواهد بود كه در مقام صدر اعظمي منصوب خواهد شد.»
شرودر نيز به احتمال قريب به يقين به زادگاهش هانوفر باز خواهد گشت و احتمالا شغل وكالت را در پيش ميگيرد. وي كه پدرش را در جنگ جهاني دوم از دست داد با مادر نظافتچياش در ايالت ساكسون سفلي در فقر زندگي كرد و در همانجا پرورش يافت. گرهارد در عنفوان كودكي به مادرش، اريكا، زير قرض سنگين كمرخم كرده بود قول داد ، روزي جلوي خانهاش يك مرسدس پارك خواهد كرد. شرودر پس از آنكه در سال ١٩٩٠ فرماندار ايالت ساكسون سفلي شد مقابل خانهي مادرش يك خودروي ليموزين پارك كرد.»
اين گزارش مي افزايد: «انتخابات دسامبر ١٩٩٨ به حكومت شانزده سالهي دموكرات مسيحيها و هلموت كهل پايان داد و با پيروزي حزب سوسيال دموكرات، شرودر صدراعظم معرفي شد و زمام امور كشور ٨٢ ميليوني آلمان را بطور كامل در دست گرفت.
سال ٢٠٠٤ بود كه در خلال سفرش به روماني بر مزار يك سرباز كشته شدهي جنگ جهاني دوم حاضر شد و اندكي تامل كرد. اين گور به كسي تعلق نداشت جز پدرش. عكاسي اين لحظه ناب را شكار كرد. هفته نامهي اشپيگل، فرداي آن روز نوشت: تصوير پس از جنگ جهاني كه از عالم ديگري سخن ميگويد؛ فرزندي كه كنار گورستان پدرميگريد.
البته اين عكس بيانگر طرح و نقشهي سياسي خاصي نبود بلكه در عوض گوشهاي از زخم عميقي را نشان ميداد كه به واسطهي جنگ جهاني دوم بر پيكرهي اروپا به يادگار باقي مانده بود.
مكافات شرودر را نبايد در گذشتهاش جستجو كرد آن چه بسترساز ناكامي او شد در حقيقت بخاطر نظام رفاه اجتماعي كلان آلمان بود كه اين كشور را به نرخ بيكاري ١١ درصد و رشد اقتصادي نزديك به صفر سوق داد. موج فشارها زماني بود كه اتحاد آلمان شرقي و غربي بيش از يك تريليون دلار هزينه در بر داشت اما مناطق شرق اين كشور همچنان نشانه هاي كمرنگي از رونق اقتصادي را از خود بروز ميدادند.
صدراعظم در حال كنارهگيري آلمان در مسير ي كه از آن به عنوان جستجوي متهورانه براي اصلاحات ياد ميشود از مردم كشورش مصرانه خواست تا كاهش بودجه خدمات بهداشتي و برخي نظامها (خدمات بهداشتي تامين كنندهي ٤٨ درصد بودجهي كلي است) را بپذيرند.
او در برخي موارد شامل كاهش سودهاي ناشي از بيكاري طولاني مدت ، طعم موفقيت را چشيد ولي در پاسخ گويي به دعوت صنايع آلمان مبني بر كاهش مخارج عاجز ماند و نيز تلاشهايش براي انتقاد از ليبرالهاي بيش از حد افراطي حزب سوسيال دموكرات موثر واقع نشد.
پيتر لوئش، استاد علوم سياسي دانشگاه گوتينگل ميگويد: شرودر سياستمداري عمل گرا اما فاقد دورانديشي كافي بود. با اين همه صدراعظمي بود كه موفق شد سد فرا روي ايجاد اصلاحات را در هم شكند. برنامهي ٢٠١٠ نقطهي عطفي در تاريخ سياسي آلمان به شمار ميرفت، وي در سلسله تلاشهاي خود قصد داشت به برنامههايش جامهي عمل بپوشاند اما به ناگزير سر تسليم فرود آورد.
شكاف روبه گسترش در حزب سوسيال دموكرات زمينهي برگزاري انتخابات پارلماني زودرس در اين كشور را فراهم آورد.
advertisement@gooya.com |
|
تحليل گران معتقدند، شرودر به رغم برخورداري از شم و ذكاوت رسانهاي قادر نبود راي دهندگان را به اين اصل متقاعد كند كه كاهش خدمات رفاهي كلان و بي رويه ي آلمان ميتواند در مقابل قطار سريع السير جهاني سازي ايستادگي كند .در مقولهي سياست خارجي آقاي صدراعظم ميكوشيد تا كشورش نقش گستردهتري را در عرصهي بينالمللي ايفا كند. سياست خارجي وي جايگاه آلمان را به عنوان " قدرت ميانه رو" مطرح ساخت كه در مواقع لزوم مانند يك پل اتباطي ميان اروپا و آمريكا قرار مي گيرد. در يكي از بحث برانگيزترين مناظرات تاريخي يك دههي اخير، پارلمان آلمان در سال ١٩٩٠ با ارسال نيروهاي حافظ صلح به كوزوو موافقت كرد اين تصميم كاملا مغاير با توافقنامهاي بود كه پس از جنگ جهاني دوم به امضا رسيد و براساس آن از اعزام نظاميان آلماني به ديگر كشورهاي جهان ممانعت بعمل ميآمد. اما شرودر در آن مقطع زماني نسبت به اين كه كشورش در اروپاي جديد بايد مسووليت پذير باشد پا فشاري ويژهاي داشت. وي سالها بعد با حضور نظاميان كشورش در افغانستان موافقت كرد اما سر پيچي از اعزام اين نيروها به جنگ آمريكا در عراق رگههاي ماهيت مستقل و تكامل يافتهي آلمان را بيش از پيش هويدا ساخت.
شرودر گفته بود: تا زمانيكه من رهبر آلمانم در هيچ حملهاي در عراق شركت نخواهيم كرد.
اين رويكرد به واقع سايهي تاريكي بر روابط برلين و واشنگتن افكند. لوتار پرولست، تحليلگير سياسي در دانشگاه برمن براين باور است كه آلمان طي دورهي صدراعظمي شرودر بخصوص در سه يا چهار سال اخير به نقطهي مقابل سياستهاي آمريكا تبديل شده است و مردم اروپا وي را فردي شجاع ميخوانند.
از سوي ديگر مناسبات نزديك شرودر با ولاديمير پوتين، رييس جمهور روسيه موجبات آزردگي خاطر سران واشنگتن را فراهم آورده است. پوتين فردي است كه به شرودر و همسر چهارمش، دوريس شرودر كوئف كمك كرد تا در سال ٢٠٠٤ كودكي روس را به فرزند خواندگي قبول كنند. به هر جهت خود شرودر از سوي رسانههاي آلمان با انتقاد گسترده مواجه است مبني بر اينكه چرا در مقابل نظامي گري تند روسيه در چچن لب به انقاد نميگشايد. پروبست معتقد است روابط بسيار گرم آقاي صدراعظم و پوتين از يك سو و سردي روابط وي با بوش از سوي ديگر از جمله نقاط ضعف مشهود شرودر محسوب ميشود.
اين تحليلگر سياسي ميافزايد: با رفتن شرودر ابهاماتي بسيار همچنان پا بر جا باقي خواهد ماند ، او همهي برنامههاي اقتصادي و اجتماعياش را محقق نكرد اما به عقيدهي من مورخان به دوره ي صدراعظمي وي به مراتب بيش از آنچه در ظاهر ديده ميشود ، خواهند نگريست.»