مطلبی که در زیر ترجمه آن را می خوانید به قلم نوآمی کلین نوشته شده و ترجمه سوپدی آن در صفحه فرهنگی روزنامه آفتون بلادت در روز دوشنبه 22 دسامبر 2003 به چاپ رسیده است. مترجم سوپدی تور ونربرگ می باشد.
حمید قربانی
1-1-2004
بوش در حال سروكردن بوقلمون براى سربازانش در عراق .
advertisement@gooya.com |
|
نااومى كلين در باره طمعكارى (حرص و آزى) كه هيچ ملاحظه ومقرراتى را بر نمى تابد.
برعكس تمام پيش بينى ها "اروپاى قديم "دروازه سنكين خود را به چهره جمزبكر(James Baker) وزيرامور خارجه سابق نكوبيد و به درخواست او در رابطه با گذشتن از همه ويا بخش هاى اعظم وامهاى قبلى عراق لبيك گفت. فرانسه و آلمان به نظر ميرسد كه پيشنهاد را پذيرفته باشند و روسيه لحن خود را نرمترنموده است.
خيلى زود دوهفته پيش اما، قبل از اينكه "عرق پيشانى سفر_وامهاى" جناب جمزبكر خشك شود اعلام شدكه اين برنامه از طرف معاون كنونى وزارت دفاع (پتاگون) پائول ولفویتيزPaul Wolfowitz به صورت شريرانه اى موردسابوتاژ(خرابكارى) واقع گرديده است، كشورهايى كه جز"متحدين" نبوده و درحمله به عراق نقشى به عهده نگرفته اند، از شركت در بازسازى عراق و طرف قراردادهاى كنونى بازسازى اين كشور كه ارزش اين قرار دادها به6،18 ميليارد دلار مى رسد، محروم مى باشند. اعلام اين مطلب جمزبكر را اشكارا به يك دقلباز و رياكار تبديل نمود.
هر چندكه امروز به نظر مى رسد كه ولفوتيس شايد قصد به گور سپردن پوزيسيون بكر را نداشته كه در مسئله چگونگى دريافت قرضهاى عراق دخالت نموده است. او با در دست داشتن يك عصاى بزرگى در صحنه ظاهر گرديده _آن تهديد به متوقف نمودن كل پروژه عمليات بازسازى عراق مى باشد، پروژه اى كه سرمايه گذارى در آن به 500 ميليارد دلار مى رسد_ درست هنگامى كه بكر شروع مى كند كه با لحن ملايمترى صحبت نمايد.
و از طرف ديگر به نظر مى رسد كه بكر خيلى كم به كمك از جانب ولفوتيس احتياج داشت براى اثبات اينكه ماموريتش در رابطه با بخشش قرضهاى عراق يك رياكارى است؛ واقعا خيلى مشكل بتوان فكر كرد كه واقعه و يا نمايش تاريخى مسخره تر و طنزآلوده تر از "Bono_imitation" جمزبكر در رابطه با بخشودگى قرضهاى دولتى عراق پيدا شود. دليل آمريكائيها براى اين كار چنين است. مردم عراق را "نبايد با پرداخت قرضى تحت فشار قرار داد كه از يك ديكتاتور خون آشامى به ارث برده اند كه امكانات حاصله از اين قرضها را براى ساختن قصرها و دالانهاى شكنجه، براى شكنجه دادن همين مردم مورد استفاده قرار مى داده است"، اين سخنان را سخنگوى كاخ سفيد اسكات مكللا(Scott McClellan) ابراز داشت.
در باره اين مسئله نياز به گفتن چيزى بيشتر از اين نيست. اما زمانيكه من مى شنوم كه بوش ماموريت بكر را"ماموريت شريف" مى نامد، نمى توانم از فكر كردن به خبريكه كه در ماه پيش كمى در باره آن نوشته شده، خود دارى كنم. در چهارم ماه دسامبر روزنامه ميامى هرالد(Miami Herald) يك سند از اسناديكه قبلا مهرمخفى خورده و متعلق به وزارت خارجه دولت ايالات متحده آمريكا بوده چاپ نمود. سند مذكور متن نوشته شده گفتگويى است كه در7 اكتبر 1976 ميان هنرى كى سينجرHenry Kissinger وزير امورخارجه آن زمان دولت جرالد فوردGerald Ford و سسار آكوستو گوزِتى Cesar Augusto Guzetti وزير امورخارجه خونتاى نظامى (ديكتاتورى نظامى) حاكم برآرژانتين انجام گرفته است.
اين ملاقات درست در زمانى انجامد مى گيردكه درآرژانتين "جنكى كثيف" باشدت وحدت در جريان است، يك كمپانى آگاهانه براى نابودى و ريشه كنى "تهديد ماركسيستى" در آرژانتين طرح ريزى و بوسيله كشتار و شكنجه دادن سيستماتيك نه فقط پارتيزانهاى مسلح بلكه همچنين رهبران صلح دوست اتحاديه اى و فعالين دانشجريى، دوستان آنها، خانوادهها و پشتيبانانشان در جريان عمل است.
وقتيكه ديكتاتورى در آزژانتين واژگرن شد،30000 انسان "ناپديد" اعلام گرديدند.
در زمانى كه اين ملاقات بين كى سينجر و گوزِتى در والدورف آستوريا درنيويورك انجام گرفت بخش بزرگى از چپ آرژانتين ريشه كن شده بود، و خبرهايى كه از كشف پيكرهاى به قتل رسيده و انداخته شده دركنارههاى ريو دِلاپخش شده بود پايكوت كردن خونتاى خون آشام را به بهترين و مناسب ترين اقدام تبديل نموده بود. اما سند انتشار يافته افشا مى كند كه نه تنها دولت ايالات متحده ناپديدشدگان را قبول نكرد بلكه آشكارا از اقدامات جنايتكارانه خونتاى پشتيبانى نمود.
گوزِتى كى سينجر را از نتايج خوب عمليات انجام شده در ماههاى اخير مطلع مى كند. سازمانهاى تروريستى از فعاليت باز مانده اند."بعد از اينكه در مورد اعتراضات جهانى مذاكره مى كنند كى سينجر مى گويد: حالا خوب گوش كن، اساسى ترين نقطه نظر و خواست ما اين است كه شما موفق شويد. من يك نظرگاه شجاعانه قديمى دارم كه انسان بايد از دوستانش پشتيبانى كند. آنچه كه در ايالات متحده انسانها نمى فهمند اين است كه در نزد شما يك جنگ داخلى جريان دارد. ما در باره حقوق بشر مى خوانيم ولى از درك ارتباط شرايطى كه اين حقوق در آن در جريانند، عاجزيم. البته هر چه زودتر شما موفق شويد باز هم بهتر است."
اين است آن چيزيكه با ماموريت كنونى بكر درتناسب كامل قرار دارد. كى سينجر خيلى زود مى رود سر سئوال اصلى مذاكره يعنى در مورد قرض دادن و گوزِتى را قانع مى كند كه هر چه زودتر و هر چه بيشتر قبل از اينكه "مشكل حقوق بشر"درآرژانتين دست دستكاههاى اجرايى دولت آمريكا را به بندد، تقاضايش را مطرح كند. كى سينجر مى كويد: "نزد بانگ ها دو نوع وام موجود است"، به نزد Inter_American Development Bank رجوع كنيد. ما در نظر نداريم بر عليه آن راى دهيم. او همچنين به وزير راهنمائيهاى زير را مى دهد،"درخواستهايتان به نزد بانگ صادرات و واردات نيز ببريد. ما مايل هستيم كه برنامه هاى اقتصادى شما موفق شوند و بهترين كمكهايمان را از شما دريغ نمى كنيم."
بانگ جهانى برآورد كرده است كه تقريبا 10 ميليارد دلار از پولى كه ژنرالها قرض كردند براى خريد سلاح، ساختن اردوگاههايى كه هزاران انسان از آنجا زنده خارج نشدند، خرج شده است، و نيز اسلحه براى جنگ فالكلند)Falklandkriget ( خريدند. پولها همچنين در بانگهاى سوئيس سرمايه گذارى شدند، پوليكه هرگز از اينكه چه مبلغى بوده، نمى شود فهميد زيرا كه ژنرالها قبل اينكه صحنه را خالى كنند تمامى اسناد مربوط به چگونگى خرج كردن وام را نابود كرده بودند.
اكنون ما اين مسائل را مى دانيم، در زمان ديكتاتورى قرضهاى آرژانتين چون كوه افزايش يافتند، از 7،7 ميليارد دلار در سال 1975 به 46 ميليارد دلار در سال 1982 رسيد. بعد از آن تاريخ تا كنون كشور در يك بحران مزمن بسر مى برد، و ميلياردها دلار قرض كرده تا قرضهاى عقب افتاده غيرقانونى قبلى را بپردازد، همچنين كه امروزه برآورد مى شود از قرضهاى دولتى عراق كه به كشورهاى خارجى وامدار است، خيلى بيشتر مى باشد: 141ميليارد دلار.
گفتگوى منتشر شده- كى سينجر_گوزِتى شاهد است كه ايالات متحده آمريكا آگاهانه كمك اقتصادى و پشتيبانى سياسى در حد نهايى خود به كمپانى يك دار و دسته ژنرال خون آشام نموده است. اما با وجود دخالت و مشاركت بدون بر و برگشت آمريكا در تراژدى و برنامه جنايتكارانه بر عليه مردم آرژانتين، تا امروز دولتهاى آمريكا با استفاده از كليه امكانات ممكنه كوشش كرده اند كه ازمردود اعلام شدن و يا كاستن از قرضهاى اين كشور جلوگيرى شود. و آرژانتين يك مثال بى مثال نيست. در دهه هاى اخير آمريكا از تمام قدرت خود در بانگ جهانى و صندوق بين المللى پول استفاده كرده تا با هر كوششى براى كاستن از قرضهاى آفريقاى جنوپى، كه در زمان رژيم آپارتايد، حكومت جنون ماركوس Marcos بر فليپين، حكومت جنايت و رشوه خوارى رژيم دوواليِرس )Duvaliers ( بر هائيتى وحكومت طولانى-مدت ديكتاتورىِ نطامى در برزيل كه قرضِ اين كشور را از 7،5 ميليارد دلار در سال 1964 به 104 ميليارد دلار در سال 1985 رساند، رويهم انباشته شده اند ، جلوگيرى كند. و اين ليست را هنوز هم مى توانيد طولانى تر كنيد.
ديدكاه آمريكا اين بوده است كه اگر اين قرضها كاهش يابند، رويه خطرناكى را در جهان توليد مى كند) و طبيعتا آمريكا را از وسيله قدرت يعنى آن چيزيكه احتياج دارد تا رفورمهاى دوستانه اقتصادى را بر كشورهاى مقروض تحميل كند، محروم مى نمايد.(. پس چرا بوش اكنون اين چنين ناراحت شده و مى گويد" كه سرنوشت و آينده مردم عراق نبايد با اين قرضها به گرو گذاشته شود"؟ البته اين نيز طبيعى است زيرا كه پرداخت قرضهاى دولتى برداشتى است از"مخارج بازسازيها، پولهايى كه بايد بتوانند به حساب شركتهايى مانند هليبورتون، بكتل، اِكسون و بوئينگ سرازير شوند.
اين ديگر خيلى مردم پسند(خلقي) شده است كه امروزه بگويى كاخ سفيد به اشغال ايدئولوژى نئوكنسرواتيو در آمده است،مردانى كه چنان عاشق دوگمهاى بازارند كه شعور ديدن پراگماتيزم را ندارند. من خيلى به اين گفته اعتماد ندارم. اگر چيزى را دعواهاى سياسى اين چند هفته اخير روشن كرده باشد، اينكه اگر ايدئولوژئى حاكم بر دستگاه اجرايى بوش باشد، آن ايدئولوژى كنسرواتيو نيست بلكه طمعكارى (حرص و آز) معمولى و قديمى است.درحاليكه نئوكنسرواتيوها از مجموعه اى از قواعد آبستراكت (فرضى) بازار پيروى مى كنند، به نظر مى رسد فقط يك قاعده برقبيله بوش حكم مى راند: اكر كارى كمك كند كه دوستانمان را بيشتر از اين كه هست، ثروتمندتر كند، ما آنرا انجام خواهيم داد.
به آنچه كه در واشنگتن مى گذرد اگر خارج از اين منظر نگاه كنيد، آنگاه يك بلهوسى و دمدمى مزاجى به طور برجسته و آشكار شروع به خودنمايى مى كند.قراردادهاى غارتگرانه ولفوتيس يك گردنكشى آشكار و واضع برعليه قواعد و پرنسيپهاى بازار در رابطه با رقابت و ممنوعيت دخالت دولت است. مانند اين كمك خواستن بكر در رابطه با بخشودگى وام دولتى عراق بطور مستقيم و فورى در رابطه با سود نزديكترين شركتها به دستگاه اجرايى تحت حاكميت بوش مى باشد. اين جز اين نيست كه آنها مايل به تصاحب و خريد يك عراق بدون وام مى باشند. آنها احتياج به رقابت براى بستن قرارداد با شركتهاى اروپايى ندارند.
همه پروزه بازسازى يك قلدرى بر ضد قلدرى ديگر نئوكنسرواتيوها است:كسرى بودجه دولت آمريكا در سال جارى به رقمى جالب يعنى بيشتر از 500 ميليارد دلار مى رسد، و قسمت بزرگى از اين پولها به شركتهاى بزرگ، بدون قراردادى داده شده است، كه اين كار مونوپل را ايجاد نمود ه است؛ و براى شركت هاليبورتن ممكن كرده كه مبلغ 61 ميليون دلار در قرارداد با پنتاگون براى ورود بنزين به عراق به جيب بزند.
كسانى كه بدنبال ايدئولوژى در كاخ سفيد هستند بهتر است كه به اين فكر كنند: براى مردانى كه بر جهان ما حكم مى رانند، قاعده چيزى است كه فقط ديگران بايد رعايت كنند.(مرگ خوب است ولى براى همسايه. مترجم فارسى)، قدرتمندان واقعى تودهها را همچون غذاى فورى با ايدئولوژى سير مى كنند(يا با بوقلمون تشكرآميز پلاستيكى) در حاليكه خودشان از نادرترين خوشمزگيها لذت مى برند: بدون مجازات.
نوآمى كلين Noami Klein
ترجمه به سوئدى: Tor Wennerberg
منتشر شده: 22-12-2003
برگردان به فارسى: حميد قربانى