advertisement@gooya.com |
|
Behruz_k@hotmail.com
تحولات ساختاری
انتخابات در کشور ما دمکراتيک نيست. اما بجهت اينکه راههای ديگر تبارز مطالبات گروههای مختلف اجتماعی مسدود است، انتخابات غيردمکراتيک در مواردی به محل بروز مطالبات گروههای اجتماعی ما تبديل ميشود و آنچه در لايه های زيرين جامعه جريان دارد، به رو مياورد.
انتخابات دوم خرداد سال 76 از چنين خصيصه ای برخوردار بود. آنچه در طی نزديک به دو دهه در ساخت اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی جامعه ما پيش رفته و دگرگونی های جدی را موجب گشته بود، در انتخابات رياست جمهوری و با کانديدا شدن محمد خاتمی فوران کرد و مجال بروز پيدا نمود. دوم خرداد سال 76 پديده ای خلق الساعه و يا مولود رهبری خاتمی و يا کار مستمر و سازمان يافته اصلاح طلبان حکومتی نبود، بلکه از بطن تحولات ساختاری برآمده بود. تحولاتی که در شاخصه های اصلی حيات اجتماعی چنان دگرگونی بوجود آورده بود که جامعه ما را از دوره حکومت محمد رضا شاه و اوائل انقلاب متمايز ميکرد. تحول در ترکيب جمعيت و شکل گيری جامعه ای جوان، ظهور نيروی عظيم و دگرگونساز نسل جديد، رشد شهرگرائی و گذر ايران از يک جامعه نيمه شهری به جامعه ای بطور عمده شهری، افزايش قابل توجه با سوادان و تحول از جامعه ای نيمه با سواد به جامعه ای باسواد، افزايش سريع تحصيل کردگان و روشنفکران، افزايش حجم طبقه متوسط از جمله آنها است. از بطن اين تحولات ساختاری، دوم خرداد زاده شد.
دگرگونی ساختاری در طی دو دهه، دمکراسی را به مسئله اصلی جامعه ما تبديل کرد و اين امر را مدلل نمود که در کشور ما، امر توسعه با دمکراسی درآميخته است. به بيان ديگر تحقق امر توسعه با توجه به شکل گيری گروههای اجتماعی و مطالبات آنها، مشروط به تامين دمکراسی است.
همزمان با تحولاتی که رئوس آنها در بالا شمرده شد، تحولات در ساخت طبقاتی نيز در طی دو دهه جريان داشته است. در اين فاصله زمانی بجهت رشد جمعيت کشور، سرريز شدن دهقانان بسوی شهرها و به فلاکت نشانده شدن بخشی از گروههای اجتماعی بخاطر سياستهای اقتصادی بعد از جنگ، بر ميزان اقشار تهيدست جامعه، حاشيه نشينها و خانه بدوشها افزوده شده اند. از سوی ديگر گروههای جديدی از جامعه که بخشی از آنها در سابق جزو اقشار ميانی بحساب می آمدند، بسوی اقشار پائين جامعه رانده شده اند. مهمترين اين گروههای اجتماعی، کارمندان دولت و معلمان هستند. بعد از انقلاب بر حجم ديوانسالاری کشور و بالنتيجه بر تعداد کارمندان دولت افزوده شده است. تعداد معلمان نيز بخاطر افزايش فوق العاده دانش آموزان و مدارس، افزايش يافته است.
اگر در يک قطب جامعه فقر و فلاکت متراکم گرديده و اکثريت جامعه بسوی فقر سوق يافته اند، در قطب ديگر جامعه ثروت بيکران در دست لايه نازکی متمرکز گشته است. در طی دو دهه اقشار جديدی از سرمايه داران شکل گرفته و به ثروتهای بی سابقه در تاريخ ايران دست يافته اند. انباشت سرمايه در دست اين اقشار قسما در سايه کارهای توليدی انجام نگرفته است. منشا ثروت آنها از قبل درآمد نفت، رانت حکومتی و کارهای دلالی و واسطه گری بوده است. اين اقشار عمدتا از درون حکومت و يا در زد و بند با حکومتيان پديد آمده اند.
شکل گيری لايه نازکی از ثروتمندان کلان از سوئی و از سوی ديگر متورم شدن اقشار کم درآمد جامعه، به تعميق بی سابقه شکاف طبقاتی منجر گرديده است. به يقين ميتوان گفت که فقر، بيکاری و فاصله فقر و ثروت در جامعه ما بنحو بی سابقه ای گسترش يافته است. برپايه آمار رسمی:
* 1.7 ميليون نفر در آمدی زير 43 هزار تومان دارند و حتی نميتوانند خوراک خانواده خود را فراهم کنند. 11.3 ميليون نفر ايرانی نيز گرفتار فقر مطلق هستند.
* ٢٠ درصد جمعيت کشور صاحب ٧٥ درصد ثروتهای جامعه و ٤٠ درصد مردم مالك تنها ٣ درصد دارايیها و ٤٠ درصد ديگر مالك تنها ٢٢ درصد ثروتهای جامعه میباشند.
تحول در ساختار طبقاتی در دوم خرداد سال 76 امکان نيافت مهر خود را بر انتخابات بکوبد. دانشجويان، جوانان و زنان و نخبگان جامعه بميدان آمدند و مهر خود را بر تحولات سياسی زدند.
در دوره هشت ساله رياست جمهوری خاتمی به مسئله شکاف طبقاتی و فاصله فقر و ثروت توجه نشد. دولت خاتمی در جهت برآورد مطالبات اقشار پائين جامعه قدمهای جدی برنداشت. اصلاح طلبان حکومتی نيز نيروی خود را در جهت توسعه سياسی و مقابله با مخالفين اصلاحات بکار گرفتند و توجهی به موضوع فقر و شکاف طبقاتی نکردند.
دولت خاتمی گرچه در ساختار اقتصادی کشور تغييراتی بوجود آورد، ولی سياستهای اقتصادی او همانند دوره رفسنجانی به قطبی شدن هرچه بيشتر جامعه و تشديد فقر منجر گشت. اعتراضات گسترده و بی سابقه کارگران و نيز تجمعات و راهپيمائی های معلمان و پرستاران نشانه بی پاسخ گذاشته شدن مطالبات اقشار زحمتکش جامعه در دوره اصلاحات بود. دولت خاتمی حتی در جهت برسميت شناختن سنديکاهای کارگری تلاش ننمود و کارگران را در مقابل سيل ويرانگر تعطيلی واحدهای توليدی، گسترش بيکاری، اخراج کارگران، قراردادهای موقت، تعويق پرداخت دستمزدها و ...رها نمود.
انتخابات دوره نهم رياست جمهوری
در کشور ما سازمانهای چپ اپوزيسيون که از مطالبات کارگران، زحمتکشان و اقشار کم درآمد جامعه دفاع ميکنند، امکان معرفی کانديدا و شرکت در انتخابات را ندارند. سازمانهای چپ سکولار تحت پيگرد و سرکوب جمهوری اسلامی قراردارند. در انتخابات رياست جمهوری اخيرکانديداهائی که صلاحيت آنها مورد تائيد شورای نگهبان قرار گرفتند، کمابيش منافع و مطالبات اقشار مختلف جامعه را بازتاب ميدادند. ولی هيچيک از کانديداهائی که از فيلتر شورای نگهبان گذشته بودند، مدافع منافع کارگران و زحمتکشان نبودند. برخی کانديداهای حکومتی فريبکارانه کوشيدند از فقر گسترده و شکاف طبقاتی عميق بنفع خود بهره گيرند.
در اين انتخابات شعار مهدی کروبی: "50 هزار تومان برای هر ايرانیِ بالای 18 سال" و شعار احمدی نژاد: "پول نفت بر سر سفره ها" توانست در ميان اقشار فرودست جامعه جا باز کند. اگر در انتخابات سال 76 محمد خاتمی با طرح توسعه سياسی و جامعه مدنی توانست آرای اقشار متوسط جامعه، جوانان، دانشجويان و زنان را اخذ کند، اين بار محمود احمدی نژاد که کانديدای جريان راست افراطی بود، با طرح شعار " پول نفت برسر سفره ها" و با نشان دادن همرنگی با اقشار پائين جامعه، قادر شد نظر مساعد بخشی از آنها را جلب نمايد. در حقيقت بخشی از محرومان جامعه در مقابل رفسنجانی که سمبل قدرت و ثروت بود، بکسی رای دادند که فريبکارانه وعده ميداد پول نفت را سرسفره ها خواهد آورد.
در اين انتخابات شکاف طبقاتی، فقر و فلاکت محرومان جامعه با تمام وجود خود را نماياند و در فقدان حضور جريان چپ، احمدی نژاد شعار عدالت اجتماعی را ربود و حمايت بخشی از اقشار کم درآمد جامعه را بدست آورد.
اگر انتخابات سال 76 نشان داد که بجهت تحولات ساختاری امر توسعه در کشور ما با دمکراسی پيوند خورده است و دمکراسی مسئله اصلی جامعه ما است، انتخابات سال 84 نيز مشخص ساخت که بخاطر دگرگونی ساختار طبقاتی و سياستهای اقتصادی 16 ساله، امر توسعه و دمکراسی عميقا با عدالت اجتماعی درهم آميخته است و توسعه سياسی و اقتصادی بدون تامين عدالت اجتماعی در جامعه کنونی ما يا تنشهای جدی روبرو ميشود.
اين دريافت ـ پيوند توسعه با امر دمکراسی و عدالت اجتماعی ـ نه يک امر ذهنی و خواست و تمايل اين يا آن جريان سياسی، بلکه امر عينی و برخاسته از آرايش نيروهای اجتماعی و مطالبات آنها است. به بيان ديگر: " مردم هم نان ميخواهند و هم آزادی؛ نه ميتوان به بهانه آزادی نان را از آنان دريغ داشت، نه چنانچه در نظامهای توتاليتر مرسوم است به بهانه نان از آزادی محرومشان ساخت."(انتخابات شگفت انگيز وگيج کننده ـ دکتر صمد کلانتری ـ اطلاعات سياسی ـ اقتصادی شماره 213 ـ 214)
نسل جديد چپ
فقر گسترده، شکاف طبقاتی، تعميق فاصله فقر و ثروت، تمرکز دارائی های کشور در دست لايه نازکی از جامعه، تاثيرات خود را روی نيروی سياسی و اجتماعی گذاشته و بستر مساعدی را برای شکل گيری نيروهای آرمانخواه و عدالتجو فراهم آورده است. در کنار حضور نيروهای چپ که به نسلهای گذشته تعلق دارند، از سال 80 باينسو ما شاهد پديدار شدن نسل جديدی از نيروهای چب هستيم. نسل جديد چب از درون کارگران، دانشجويان، جوانان، روزنامه نگاران، روشنفکران .... سربرآورده است.
حيات و حضور نسل جديد چپ را ميتوان در روزنامه ها، نشريات متعدد دانشجوئی، تشکلهای فرهنگی و دمکراتيک، تشکلهای مستقل کارگری و در وبلاگها ديد. حضور نسل جديد چپ آنچنان ملموس شده که نظر روزنامه کيهان را هم جلب نموده است. روزنامه کيهان در روز يکشنبه 9 اسفند ماه سال 1383 گزارشی با عنوان "بعد از ليبرالها، حالا نئوکمونيستها به انحراف جوانان رو آوردهاند" ( خبر ويژه) بنقل از سايت دانشجوئی شريف نيوز که سايت دانشجويان بسيجی است، اخباری را در اين زمينه درج نمود. در خبر شريف نيوز با عنوان شبکه "کمونیستها در دانشگاههای تهران" آمده بود: "چند وقتى است كه زمزمههاى حضور و فعاليت گروهها و نشريات شبه كمونيستى در دانشگاههاى تهران به گوش مىرسد." در گزارش گفته شده بود: "در انتخابات 10 آذر انجمن اسلامى دانشكده حقوق و علوم سياسى دانشگاه تهران در سال جارى نيز دو تن از گردانندگان نشريه �گون� (كه آشكارا گرايش ماركسيستى دارند) به عنوان اعضاى علیالبدل انتخاب شدند". نشريه "گون"(آفتاب) تعطيل شده و اعضای تحريريه آن در نشريه "دانشگاه و مردم" مشغل کار شدهاند. نشريه "خاک" که از طرف دانشجويان دانشکده اقتصاد دانشگاه تهران منتشر میشود، بگفته شريف نيوز تندترين نشريه دانشگاهی است. "هومان" در دانشکده علوم اجتماعی انتشار میيابد. شعار اين نشريه "كارگران دمكرات متحد شويد" است.
در سالهای اخير وبلاگهای متعددی راه افتاده است که به نسل جديد چپ تعلق دارد. در اين وبلاگها مطالب متعددی در زمينه مسائل نظری و سياسی مرتبط با مسائل چپ درج ميگردد و از حرکات اعتراضی کارگران حمايت ميشود.
در بين نسل جديد چپ گرايشهای مختلف وجود دارد که هم از شرايط جهانی متاثر است و هم از نيروهای چپ موجود در داخل و خارج از کشور.
نسل جديد چپ در شرايط جهانی و داخلی متفاوتی از نسلهای قبلی پا بحيات گذاشته است: فروپاشی اتحاد شوروی و نظامهای مبتنی بر اقتصاد دولتی، گسترش موج دمکراسی خواهی در سطح جهان، فرآيند جهانی شدن، تحولات ساختاری در کشور ما و در دستور قرار گرفتن دمکراسی بعنوان اصلی ترين مسئله جامعه.
شکل گيری نسل جديد چپ اميد آفرين است و ميتواند خون تازه ای را در بدن جريان چپ ايران جاری سازد. نيروهای چپ جديد از هم اکنون باشکال مختلف با هم پيوند ميخورند و در ارتباط با هم قرار ميگيرند. نسل جديد چپ از بدو پيدايش آن در پيوند با کارگران و زحمتکشان قرار دارد. چرا که بخشی از آنها از بين کارگران برخاسته اند و بخش ديگر هم از هم اکنون ضرورت پيوند با کارگران را دريافته اند. بويژه اينکه پيدايش نسل جديد چپ همزمان با اعتراضات گسترده کارگری و رشد جنبش کارگری است. جنبش کارگری برخلاف دهه 40 حضور پرطنين و فعال در عرصه حرکات اعتراضی دارد. اين امر خواه ناخواه زمينه ساز پيوند نسل جديد چپ و فعالين کارگری است.
ضرورت شکل گيری حزب فراگير، دمکرات، مدرن و آينده نگر
تحولات ساختاری در طی دو دهه مسئله توسعه، دمکراسی و عدالت اجتماعی را در دستور قرار داده است. توسعه اقتصادی در کشور ما با توجه به تحولات جمعيتی و اجتماعی بدون دمکراسی با موانع جدی مواجه ميشود و بدون تامين عدالت اجتماعی به جبنشهای اعتراضی و تلاطمات اجتماعی برميخورد و تنشها رو بگسترش ميگذارد. عدالت اجتماعی نيز بدون توسعه اقتصادی به توزيع فقر منجر ميگردد و در فقدان دمکراسی به ساخت سياسی توتاليتاريسم منتهی ميشود. شرط مقدم پيشبرد امر توسعه و تامين عدالت اجتماعی، استقرار دمکراسی در کشور است. دمکراسی در کانون مطالبات جامعه ما قرار دارد. درک ديالکتيک امر توسعه، دمکراسی و عدالت اجتماعی و توجه به نتايج سياسی آن در شرايط کنونی جامعه از اهميت برخوردار است.
در کشور ما احزاب سياسی با برنامه توسعه اقتصادی(مثل کارگزاران سازندگی) و يا توسعه سياسی(مثل اصلاح طلبان حکومتی) و يا با برنامه توسعه اقتصادی و سياسی (مثل جريانهای مدافع ليبراليسم) وجود دارند و يا در آينده بوجود خواهند آمد. جامعه ما در کنار احزاب و جريانهای فوق الذکر، نيازمند جريانی است که از توسعه اقتصادی و سياسی و از عدالت اجتماعی دفاع کند و برنامه خود را بر پايه سه مولفه فوق تنظيم نمايد. حزب چپ دمکرات قادر به ارائه چنين برنامه ای است.
اگر در جامعه ما حزب چپ دمکرات شکل نگيرد، شعار عدالت اجتماعی با توجه به فقر گسترده و شکاف طبقاتی بدست نيروهائی خواهد افتاد که از آن بصورت فريبکارانه بهره گرفته و به خدمت اهداف خود در خواهند آورد. همچنانکه جريان راست افراطی در انتخابات رياست جمهوری با شعار عدالت خواهی، کانديدای خود را در مقام رياست جمهوری نشاند.
امروز حضور حزب چپ قوی و موثر به يک امر مبرم و ضرور تبديل شده است. منتها نه حزب چپ ايدئولوژيک و سنتی، بلکه حزب چپ فراگير، دمکرات و مدرن و آينده نگر.
چرا فراگير؟
چپ در ايران از سابقه تاريخی طولانی برخوردار است و يکی از جريانهای اصلی جامعه ما بحساب ميآيد. بيشترين نيروی جمهوريخواه در صفوف اپوزيسيون، به چپ تعلق دارد. چپ از کادرهای با سابقه و با تجربه ای برخوردار است که بخشی از آنها در مهاجرت بسر ميبرند و بخش ديگر در داخل کشور. در صفوف چپ ايران سازمانهای سياسی با سابقه چندين دهه وجود دارد. با اين وجود چپ هنوز از پراکندگی رنج ميبرد. چپ نيروی گسترده ای را شامل ميشود:
ـ بخش قابل توجهی از نيروهای چپ در سازمانهای سياسی سابقه دار متشکل هستند و بخش سازمان يافته چپ را تشکيل ميدهند. مرکز اين سازمانها در خارج از کشور است و فعاليت آنها نيز عمدتا در کشورهای اروپائی، کانادا و امريکا متمرکز است. اين سازمانها حامل گرايشهای مختلف چپ هستند: سوسيال دمکرات، چپ دمکراتيک و چپ راديکال.
ـ بخشی از نيروهای سازمانهای چپ در داخل کشور بسر می برند و کميت قابل توجهی را تشکيل ميدهند. ولی عمدتا پراکنده هستند.
ـ عده زيادی از نيروهای چپ بدلايل مختلف از سازمانهای چپ موجود جدا شده و بصورت منفرد فعاليت ميکنند. عواملی نظير تحولات جهانی، فروپاشی اتحاد شوروی، مسائل درونی سازمانهای چپ در فاصله گرفتن آنها از سازمانهای چپ تاثير گذار بودند. بخشی از اين نيرو در خارج از کشور حول اتحاد جمهوريخواهان و جمهوريخواهان لائيک و دمکرات گرد آمده اند.
ـ وزن سنگين نيروی چپ، در داخل کشور است. بخشی از اين نيروها فعال هستند و در اشکال مختلف با توجه به محدوديتهای موجود به فعاليت ميپردازند. اين فعاليتها را ميتوان در نشريات، روزنامه ها، ترجمه مقالات، ترجمه و انتشار کتابها، فعاليت در سازمانهای غيردولتی، سنديکاها.... مشاهده کرد. بخشی از آنها به فعاليت محفلی روی آورده اند.
ـ نسل جديد چپ که در بالا بآن پرداخته شد.
سازمانهای سياسی چپ در حال حاضر نه از چنان موقعيت و اعتباری برخوردارند که بتوانند نيروی وسيع چپ را جذب کنند و نه دارای آنچنان توانمندی هستند که به تنهائی بتوانند به مسائلی که جامعه در مقابل چپ قرار داده است، پاسخ گويند.
چپ در شرايط پراکندگی قادر نخواهد بود که بعنوان جريان موثر در صحنه سياسی کشور عمل کند و در جهت تامين منافع کارگران و زحمتکشان گامهای موثر بردارد. هيچيک از سازمانهای چپ به تنهائی قادر نيستند که نيروهای چپ را جذب و متشکل سازند و به حزب چپ فراگير و موثر در کشور تبديل شوند. بعيد بنظر ميرسد که مورد حزب توده ايران در سالهای اول انقلاب دوباره تکرار گردد و يکی از سازمانهای چپ به تنهائی به چنان موقعيتی دست يابد.
سازمانهای چپ بر اثر سرکوب شديد جمهوری اسلامی، ريزش بخشی از نيروهايشان، طولانی شدن دوره مهاجرت، گسست با پايگاه اجتماعی، تحولات جهانی و فروپاشی اتحاد شوروی و .... تضعيف شده اند.
جامعه ما در شرايط کنونی نيازمند حزب چپ فراگير است. حزبی که از بطن نيروهای چپ که برشمرده شد، شکل ميگيرد. نيروهای چپ در موقعيت کنونی شان که يا در سازمانهای متعدد چپ سازمان يافته اند و يا بصورت فردی فعاليت ميکنند، قادر نيستند که مهر نيروی چپ را بر تحولات سياسی و اجتماعی بکوبند. حزب چپ فراگير يکی از راههای غلبه بر پراکندگی نيروهای چپ است.
چرا دمکرات؟
چپ همواره مدافع عدالت اجتماعی و برابری بوده و برای آرمانهای انسانی رزميده است. اما چپ در گذشته به امر دمکراسی بهای لازم را نداده و جايگاه و نقش آن را بدرستی درک نکرده بود. تبيين چپ از دمکراسی در اساس نادرست بود. چپ از رابطه بين دمکراسی، عدالت اجتماعی و ارزشهای سوسياليستی تبيين درستی نداشت. در حاليکه ارزشهای سوسياليستی بر بستر دمکراسی ميتواند ببالد و تحقق يابد. ارزشهای سوسياليستی بدون دمکراسی بهمان سرنوشتی دچار خواهد شد که در اتحاد شوروی و کشورهای بلوک شرق دچار آمد.
در جامعه ما شرط تحول بنيادی، استقرار دمکراسی است. دمکراسی برای جامعه ما همانند آب برای ماهی است. شرط بالندگی جامعه ما، طرد استبداد حاکم و پی ريزی ساختار سياسی مبتنی بر دمکراسی است.
آندسته از نيروهای چپ که تحولات فکری ـ سياسی را پشت سر نگذاشته و همچنان بر حزب ايدئولوژيک پای ميفشارند، قادر نيستند بدرستی دمکراسی را بمثابه دستاورد بشريت وارد دستگاه فکری خود کند و در ديدگاهها، برنامه و اساسنامه و در سياستگذاريهای خود جای لازم و شايسته را به آن اختصاص دهند. اين نيرو حتی با حقوق بشر مسئله پيدا ميکند و حاضر نيست که پای سندی را امضا کند که در آن پايبندی به حقوق بشر قيد شده ات.
امروز جامعه ما نيازمند حزب چپ دمکرات است.،نه حزب ايدئولوژيک.
چرا مدرن و آينده نگر؟
چپ تجربه بزرگی را پشت سرگذاشته است. تجربه اتحاد شوروی و کشورهای اروپای شرقی و تجربه چندين دهه چپ ايران. تجربه اتحاد شوروی با آن مشخصات شکست خورد و معلوم شد که سوسياليسم بدون دمکراسی بجای اينکه نظام انسانی بيآفريند، نظام توتاليتر ساخته که در آن تمام حوزه های اجتماعی تحت کنترل دولت در آمده است.
چپ سنتی از اين تجربه نيآموخته و بهمين خاطر:
ـ حاضر نيست از انديشه های قرن نوزدهم و اوائل قرن بيستم قدم بجلو بگذارند و با مکاتب فکری و فلسفی که در حوزه چپ در طی قرن گذشته شکل گرفته است، تماس بگيرد.
ـ قادر به تبيين فرآيند جهانی شدن نيست. با تئوريهای دو قرن قبل ميخواهد به فرآيند جهانی شدن و به مسائل قرن بيست و يکم پاسخ دهد.
فرآيند جهانی شدن، تکنولوژی اطلاعاتی و تحولات جهانی از يکسو و از سوی ديگر تحولات ساختاری و پيچيدگيهای جامعه ايران، مسائل جديد و متنوعی را در مقابل ما قرار داده است. الگوی حزب چپ سنتی و ايدئولوژيک نميتواند با مسائل جديد تماس برقرار کند و با نسل جديد همراه شود.
ما نيازمند حزب چپ مدرن و آينده نگر هستيم که در عين پايبندی به انتخاب اجتماعی و اعتقاد به عدالت اجتماعی و ارزشهای سوسياليستی، بتواند از دگمها فاصله گيرد، ازتئوريهای جديد تاثير پذيرد، از مطلق کردن نگرش طبقاتی اجتناب ورزد، از عدالت اجتماعی درک امروزين ارائه دهد، با فرآيند جهانی شدن تماس برقرار کند، مسائل جامعه ايران را بشناسد و برنامه برای حل مشکلات جامعه ارائه دهد.
ساختارهای احزاب موجود و مناسبات درونی آنها بر پايه دمکراسی نمايندگی است و با دوره صنعتی انطباق دارد. ساختارهای مبتنی بر دمکراسی نمايندگی پاسخگوی تحولاتی نيستند که فرآيند جهانی شدن و تکنولوژی اطلاعاتی در زندگی اجتماعی و امر سياست و سازماندهی بوجود آورده است. ما به حزب چپ مدرن و آينده نگری نياز داريم که بر پايه الزامات تکنولوژی اطلاعاتی و دمکراسی مشارکتی پی ريزی شده باشد. حزبی که مناسبات نوينی در درون خود شکل ميدهد و ساختارهای جديدی پديد ميآورد.
ضرورت ارائه پروژه برای تشکيل حزب چپ فراگير، دمکرات، مدرن و آينده نگر
لازم است برای تشکيل حزب چپ فراگير، دمکرات، مدرن و آينده نگر کوشيد و برای شکل گيری آن پروژه ارائه داد. اين حزب در پيوند نيروهای چپ در داخل و خارج از کشور، در همکاری نزديک سازمانهای چپ و فعالين چپ، در کار نظری و برنامه ای مشترک ميتواند شکل بگيرد. شکل گيری چنين حزبی از يکسو نيازمند تبيين پايه های نظری و برنامه ای است و از سوی ديگر پيشبرد بحث و گفتگو و همکاری نزديک است.