بعنوان ششصدو هفتاد و پنجمین امضاء کننده بیانیه معروف به بیانیه فعالین سیاسی و مخالفین حکومت جمهوری به اصطلاح اسلامی، تائید خود را به مفاد مطروحه در بیانیه اعلام میدارم و فرازهائی از بیانیه را برای روشنگری بیشتر و پایداری بیانیه مورد بررسی قرار خواهم داد. این بررسی صرفأ با هدف زنده و فعال نگهداشتن مفاد بیانیه ومعطوف نمودن توجه خاص خوانندگان عزیز به آرمانهای ملی و وظایف کاملأ تعریف شده بعمل می آید. امید است، جوانتر ها با نگاهی عاری از هر گونه تعصب به مفاهیم ارزشمند این آرمانها توجه بیشتری داشته باشند.
آنچه در رأس همه آرمانها توسط ملت ایران 1357به صحنه ظهورپیوست، "جمهوری خواهی" وحاکمیت ملت و انحطاط حکومت ستم شاهی و اصولأ سلطنت و هر گونه زیر مجموعه آن از قبیل خان ها و مستبدین محلی بود. در واقع آرزوی صد ساله ملت ایران توسط نسل فعال در صحنه سال 57 بوقوع پیوست وبا توجه به رای اکثریت قریب به اتفاق کشور، حدود 96 % شرکت کنندگان در رفراندم، به جمهوری اسلامی رأی موافق دادند. این بدان معنی نیست که تمامی آنها به مفاهیم جمهوریت و حدود اسلامی و احکام الهی کاملأ واقف بودند، بلکه فقط با باورهای راهنما (استراتژی شخصی) تصمیم گرفتند و تقویت یا تضعیف باورهای راهنمای یک جامعه همیشه از طریق اندیشمندان آن جامعه تنظیم می شود. در طول تاریخ همیشه متفکران و روشنفکران مسلمان ایرانی کوشیده اند تا در کمال وفاداری و حفاظت از آنچه حدود تعیین شده الهی تعریف می شود، حق مطلب را بدرستی ادا کنند. مثلأ در حوزه ادبی، نویسندگان زیادی به تحلیل در واژه جمهوریت و چگونگی حاکمیت آن و در رابطه با اسلامی بودن آن پرداخته اند. بطور خلاصه می توان گفت که مراد حکومت اسلامی فرا مذهبی بوده است و این مدعا از متون اولین قانون اساسی جمهوری اسلامی بخوبی مشهود است. البته تشریح موضوع فرا مذهبی و باورهای راهنما و اضافات دیگری تحت عنوان اصول مصوبه یا الحاقیه متمم قانون اساسی جمهوری اسلامی ، خود مجالی دیگر و مقاله ای دیگر می طلبد. همینقدر بدانیم و یا از بزرگ ترهای خانواده و بویژه از افراد پنجاه و پنج سال ببالا که در آنروزها از فعالین اجتماعی و یا احتمالأ فعالین اجتماعی و سیاسی جامعه بوده اند سوأل کنیم تا برایمان مسجل و روشن شود که خواست آنروز آنها جمهوریت، استقلال و آزادی بوده است. اسلامی بودنش را اسلامی فرا مذهبی می خواستند و در ارتباط با همین خواسته بود که مرحوم طالقانی یا شهید طالقانی پیامی تاریخی به طلاب و حوزویان دادند مبنی بر اینکه « طلاب و مدرسین باید برای تعلیم و تعلم به حوزه ها برگردند و امور مملکتی و حکومتی را بعهده اهلش بگذارند ». البته این پیام در شرایطی اعلام می شد که حدودأ یکسال از خدمتگذاری صادقانه و مسؤلانه هیئت دولت موقت انقلاب اسلامی ایران توسط بهترین های سازمان نهضت آزادی به رهبری مرحوم مهندس بازرگان می گذشت. این توضیح را از آن جهت متذکر شدم که بدانیم کشور در آنروزها و خوشبختانه در گذشته هیچگاه دچار قحط رجال نبوده است که حزب اله بسر کردگی آخوندیسم بخواهد این جای خالی را پر کند. شما خواننده محترم نیک می دانید که تفاوت بین حکما، فلاسفه، عرفا و بعضی از دراویش مسلمان از یکطرف با آخوند و وابستگان فرصت طلب آنان که بعلت احساس برتری بر سایرین، زیاده خواه و متجاوز لقب گرفته اند از طرف دیگر، در همین مطلب فرا مذهبی بودن و یا در چارچوب مذهبی خود را محصور کردن است که توضیحات و بررسی بیشتر در این مورد نیز نیازمند مقاله ای جداگانه است. نگارنده در این مقاله قصد دارد افکار عمومی را برای اتخاذ تصمیم منطقی و خدا پسندانه در شرایط حساس کنونی که هر اوپوزوسیونی (گروه سیاسی) سعی دارد افکار و خواسته های خود را شعار ملی قرار دهد و از این آب گل آلودی که مغزهای معیوبی چون آقای احمدی نژاد می آفریند، ماهی بگیرد، جلب نماید، و دریغا که جمهوری خواهان مسلمان ایرانی که حداقل 70 تا 75 % کل جمعیت ایران را تشکیل می دهند هیچگونه تشکل سیاسی (اوپوزوسیون) حتی در خارج از کشور یعنی در اروپای آزاد که معرف تمدن و دمکراسی است، ندارند که بر دیدگاه روشنفکران مسلمان تکیه کند. البته دلیل آن کاملأ روشن است، چون تنها نیروی واقعی مقاومت ملی، همان هائی هستند که در طول قرون گذشته از ناصر خسرو قبادیانی تا اکبر گنجی ( که تا امروز سلامت جسمی خود را در زندان رژیم سفاک آخوندیسم از دست داده است) همواره به روشنگری مردم پرداخته اند. بهر حال روشنفکران اسلامی همیشه شورای نگهبان هر رژیمی در ایران بوده اند و همواره اقدامات پیگیرانه آنها که اغلب پرده از اسرار درونی، بندو بست های مالی و باندبازی های سیاسی مجرمان رژیم برمی داشت، باعث مقاومت از طریق جنگ سرد مطبوعاتی و زیر سئوال بردن مراکز تعدد قدرت های فرا قانونی و مبارزه با روحیه قانونگریزی و حاکمیت فردی و فقهایی آمیخته با سرشت خود کامگی، می گردید. آنها با فریاد و قلم خود به تصمیم گیران رژیم فهمانده اند که دمکراسی راه بی بازگشت در ایران است، خارج کردنش به زور ممکن نیست اما بنا به خصلت و ذاتش قابل انعطاف و مذاکره است و می بایست خطوط تفاهم با آن بررسی شود اما این مهم، باید به دست روشنفکران اسلامی به انجام برسد همانها که بارها در کنفرانس ها، سمینارها و گردهمائی های بین المللی دعوت می شدند، نظیر مرحوم علامه جعفری (دقت بفرمائید ایشان فرستاده نمی شدند بلکه ایشان دعوت می شدند) به انجام برسد.
اکنون سران رژیم حکومت اسلامی با تمام گرفتاریهایشان شدیدأ تلاش می کنند تا واژه جمهوری را از تیتر عنوانی معرف کشور حذف کرده، بجای آن واژه دولت اسلامی را جا بیاندازند و جمهوریت و مفاهیم و تأثیرات آنرا از خاطر ملت پاک کنند و یا حافظه عمومی را خدشه دار کنند، ولی غافلند از اینکه تاریخ وقایع را درست ثبت می کند و همیشه از صداقت مورخ، به اضافه وقایع صحنه، تاریخ ایجاد می گردد، و این تاریخ سربلندی و افتخار ملت ایران را در سال 1357 دردستیابی به جمهوریت و عبور از سلطنت ثبت کرده است. به آنها تفهیم شده که ملت ایران اجازه نمی دهند تا سرگرمی ایجاد شده توسط شما تحت عنوان برنامه اتمی که بیشتر مصرف داخلی دارد، مانع پیشرفت جنبش آزادیخواهی و دمکراسی در ایران شود و این جنبش تا نیل به اهدافی چون تأمین آزادی و استقرار حکومتی مردمسالاری، دمی از نفس نمی افتد، آرام می رود چون با ایجاد تنش های بی نتیجه سخت مخالف است ولی بطور مداوم در جریان است و هر وقت که لازم باشد بدون هیچگونه سازماندهی و هماهنگی قبلی و فقط از طریق استراتژی شخصی (باورهای راهنما)، خود به حرکت در می آید. برای مثال اشاره می کنیم به راهپیمائیهای معترضانه درایران و سایر کشورهای اسلامی در خصوص توهین به ساحت مقدس پیامبر اسلام (ص) که به کاریکاتورهای دانمارکی معروف شدند، اینجانب خصوصأ توجه شما خواننده عزیز را جلب می کنم به حضور میلیونی مردم در راهپیمائی روز بیست و دوم بهمن ماه 1384 در ایران و خصوصأ در شهر تهران آنهم از نظر تعداد جمعیت که به هیچ عنوان قابل مقایسه با سالهای پیش نبوده است، البته آقای خامنه ای و دست اندر کاران، آنان را طرفداران دولت اسلامی قلمداد کرده که بشکرانه سالروز پیروزی انقلاب غارت شده ایران به راهپیمائی آمده اند، ولی علت دعوت اولیه از مردم و خواست افکار عمومی در پاسخ به این گستاخی مطبوعاتی اروپا، غیرت عمومی را برای اعلام اعتراض بر انگیخت که راهپیمائی معترضانه ای را به نمایش گذاردند و شما خواننده محترم توجه داشته باشید که این دوگانگی در برداشت و روایت های مختلف از کلام الهی ناشی از استنباط نادرست و ساختار الگوهای تعیین کننده، که نزد همگان به قدرت تشخیص معروف است، معارضه ایست بین روشنگری از یکطرف و جهل و خرافه گری از طرف دیگر. تقریبأ همه کشورهای اسلامی با این معضل مواجهند« نظیر حماس و الفتح در فلسطین» و ضایعات تخریبی این خرافه گری در حوزه اخلاقی خسارات جبران ناپذیری ببار می آورد. این روش همانست که می گوئیم، چون حقیقت را نیافتند ره افسانه زدند! و لذا نیروی ملی مذهبی یعنی جمهوری خواهی که ملی گرائی اش با ایدئولوژی ناشی از اسلام فرا مذهبی تعیین می گردد، خطوط قرمز برایش بگونه ای تعریف می شود که کاملأ معقول و دارای حدود و ثغور منطقی هستند و در سایه چنین الگوسازی فکری، زندگی در کنار دیگران برایش مقدور و مطلوب می گردد و به همین علت همیشه طرف مذاکرات جوامع مترقی جهانی قرار می گیرد، چون بعنوان روشنفکر اسلامی انعطاف لازم را نشان می دهد. بهر حال باید در ساماندهی فرهنگی که شدیدأ نیاز به ترمیم و باز سازی دارد کوشید و همین گامها هر قدر کوچک باشد سهمی بسزا در تصمیم گیری آیندگان در خصوص انتخابشان دارد که برای این نسل باید متکی به تجربیات گذشته باشد، و برای بررسی تجربه گذشته باید به خواسته نسل فعال انقلاب که هنوز هم اکثریت آنان کارداران و کارگزاران کشورمی باشند که آتش های زیر خاکستر عنوان مفهومی است برای خیل عظیمی از ملت که برای پس زدن فشار تلاش می کنند و خواسته ها یشان بزرگتر از آن است که با نافرمانیهای مدنی آنان را مطرح کنند. توجه کنیم آنها استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی را می خواستند و اکثریت بسیار زیادی از آنان هنوز هم می خواهند. آنها جمهوری بدون رهبری و اصولأ بدون حکومت مستبدانه قشری بنام فقیه و مرجع که ولایت فقیه را تعریف می کند، می خواستند، یعنی حکومت مردم بر مردم همان مردم سالاری که در سایه آن نمایندگان واقعی و منتخب مردم از هر قشر و مذهب و قومی بدون تبعیضی بر سایرین به مجلس شورا باید راه پیدا می کرد که زمینه ساز شایسته سالاری باشد و سپس سپردن کار و امور حکومتی و سیاسی به نخبگانی که می توانند همه امور را بنحو احسن اداره کنند و همزمان در تربیت نسل های بعدی مدیریتی مدبرانه اعمال کنند. آنها می خواستند در پناه جمهوریت به آزادی تعریف شده در دین اسلام یعنی اسلام فرا مذهبی، اسلام فرا گیر از راه دوستی و احترام متقابل و زندگی مسالمت آمیز، دست پیدا کنند که جهت یاد آوری عرض می کنم، سازمان نهضت آزادی در دوران خدمت خود بعنوان دولت موقت انقلاب اسلامی با اعمال سیاست خارجی بسیار مطلوب و دیپلماسی آگاه، ارتباطات بسیار نزدیک و محترمانه که به عنوان اولین تماس های سیاسی بعد از انقلاب از آن یاد می شود، ایجاد کردند و نظر مثبت دولت و ملت دول غربی را در حمایت ودرک موقعیت ملت ایران جلب کردند و همین درک موقعیت بود که آنها انقلاب اسلامی را باور کردند و این باور باعث شد که توطئه ویا کودتائی نظیر خیانت 28 مرداد طرح ریزی و تکرار نشود ولی حرکاتی نظیر حرکت کودتائی در سال 1358 با عنوان طراحی حمله نظامی مخفیانه دولت آمریکا علیه کشور ایران در طبس اتفاق افتاد. البته آمریکا هرگز این گزینه حمله نظامی را بعنوان راه کار از نظر دور نمی دارد و همیشه آنرا به عنوان دومین راه حل پس از به بن بست رسیدن مذاکرات دیپلماسی در نظر می گیرد بهرحال قائله طبس هم مثل قائله آذربایجان حل شد ولی خاطرات تلخ آن هرگز از خاطر ملت شریف و آزادیخواه ایران محو نمی شود.
advertisement@gooya.com |
|
همانطوریکه عرض می کردم بحث آزادی انسان و مختار بودن او در اختیار و انتخاب از دیدگاه اسلام بگونه ای بیان شده که نیاز به هیچگونه مرجع، قیم و تعیین کننده و غیره ندارد و هر کس خود مسئول عملکرد خود می باشد همانگونه که حضرت حق در آیه 188 سوره اعراف در قرآن کریم به پیامبر اکرم که خود بنیانگذار دین مبین اسلام بوده و مقام نبوت را دارا بوده وتوسط حضرت حق مبعوث گردیده می فرماید : بگو من چیزی از خود ندارم و بدست من چیزی نیست و سود و زیانی برای خویشتن ندارم و نتوانم، من جزء بشارت دهنده و بیم نمای به مردمی که خدای را می پرستند نیستم. نا گفته پیداست که مسلمان فرا مذهبی در حوزه عملیاتی خود نیازی به حضور و مداخله قشری بعنوان روحانی ندارد تا در نقطه ضعف قرار گرفته و خود را در کسر شأن جسمانی بودن ببیند و اختیار خود را برای تعیین سرنوشت به آنها بسپارد که اینطور آزادی فردی و اجتماعی را از او بگیرند و او را منفعل کنند، که نتواند به آرزوهایش که همانا تأمین آزادی و استقرار حکومتی مردم سالار می باشند و مهمتر از دستیابی به فناوری هسته ای قلمداد می شوند، فعلیت ببخشد. چرا که با استقرار حکومت ملی بر خاسته از مردم نگرانیهای مورد ادعای قدرتمندان جهان موردی نخواهد داشت و اولویت های اصلی برنامه های پیشرفت علمی و عمرانی کشور زیر سئوال نخواهند رفت و امکان بهتری برای دسترسی به بخشهای گوناگون علوم و فنون فراهم خواهد آمد. بهرحال دمکراسی با ظهور جمهوریت در ایران پایه گذاری شده و راهی بدون بازگشت است و امید است پس از رهایی از بحران های سیاسی موجود، راه خود را با پویایی افکار روشنفکری در حیطه عملی اسلام فرا مذهبی بگونه ای شفاف و زیر بنائی، ادامه دهد تا ترمیم نا هنجاریهای اجتماعی از طریق اجرای عدالت اجتماعی به جای تحقیر و تبعیض، عملی گردد و تئوریسین های « شو من» رژیم ولایتی بدانند که عدالت خواهی و پیاده سازی عدالت اجتماعی، با توزیع و انتقال چند برگ سهام از سهیم الشرکه شرکت ها و کارخانجات ورشکسته که بعلت مدیریت مدیران دولتی نا لایق و بی تجربه محکوم به انحلال می باشد را بین آنهم اقشار خاصی از جامعه تحت عنوان سهام عدالت، تعریف معقولی از عدالت را بیان نمی کند بلکه بیشتر به پرداخت باج های عجولانه شبیه است و بدیهی است که زخم های فرهنگی و اقتصادی عمیق تر از این است که با مسکنی مسخره التیام یابد، آقای احمدی نژاد می خواست قسمتی از پول نفت را بر سر سفره ملت ببرد اما گویا در طول مسیر با شعار چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است بر خورد کرده و یقینأ هر چه تعداد چراغهای خانه بیشتر باشد قدرت پرتو افشانی آن خانه افزون تر است ولی آیا ملت اجازه می دهد که اوضاع به همین منوال سپری شود، مسلمأ نه.
«ادامه دارد»
ترسم نرسی به کعبه ای اعرابی
این ره که تو میروی به ترکستان است
حسین تهجدی / فعال سیاسی