advertisement@gooya.com |
|
1. در کوچه های ارواح
از آقای حسين شريعتمداری، آنزمان که هرروز تيغ به روی اصلاح طلبان اسلامی می کشيد، نقل قول کرده اند، که گفته است "من در خيابانی يک طرفه اتومبيلی می رانم که ترمز ندارد و فرمانش را هم خودم بيرون انداخته ام". به نظر می رسد که آقای محمود احمدی نژاد نيز امروز در کوچه های يک طرفه سياست خارجی اش بر همان سياق می راند. فرق ماجرا تنها اينجاست که در ته کوچه بن بست شريعتمداری اصلاح طللبان بی دفاع در انتظار معجزه ايستاده بودند و در انتهای کوچه های اين ديگری حريفانی در انتظارند که با ماشين احمدی نژاد، ما را، اگر از مردم و کشورمان چيزی باقی بگذارند، به ميانه قرن گذشته خواهند فرستاد، تا ديگر باره تاريخمان را با گاری و اسب آغاز کنيم.
اولين کسی که بی پرده و مستقيم در کوچه بن بست احمدی نژاد و تهديد ماشين ارواحش به صراحت حريف طلبيد آقای ژاک ژيراک رئيس جمهور فرانسه بود. آنچه او گفت حساب شده گفت. يورش غير ديپلماتيک او نتيجه گزارش حدس و يقينی سازمانهای جاسوسی و امنيتی انگليس، فرانسه، آلمان و بلژيک بود به شورای وزيران اتحاديه اروپا در ژوئيه 2006 در مورد کوشش های تسليحاتی و اتمی ايران. محافل امنيتی و اطلاعاتی اروپا و آمريکا حتی تا اينجا پيش رفته اند که دستيابی ايران بهCruise Missile را رازی آشکار می نامند. اين سلاح بنا به تعريف قرار داد SALT-II از سيستم های پرنده و حامل کلاهک اتمی است است که بدون سر نشين به طرف هدف هدايت می شود و دقت هدف يابی اش کمتر از صد متر بوده و می تواند با تخريب انفجاری متوسط هر گونه هدف "سختی" را نابود کند. اين ادعای سازمانهای اطلاعاتی را آقای Elmar Brok عضو حزب دموکرات مسيحی آلمان، نماينده و عضو تعيين کننده کميسيون روابط خارجی پارلمان اروپا نيز به تاييد تکرار کرده و مدعی شده است که ايران هم اکنون به سيستم های حامل دست يافته و اين سيستم تنها به کار مجهز شدن به سلاح های کشتار جمعی (اتمی) می خورد و می تواند تا اروپا نيز برد داشته باشند. آقای ژيراک به عنوان رئيس جمهور کشوری ايران را (گرچه نه به نام) تهديد کرد، که عضو پيمان نظامی ـ سياسی اتلانتيک شمالی است ولی در بخش نظامی آن شرکت ندارد. اين اظهار نظر ژيراک را دليل آمادگی مجدد فرانسه برای حضور کامل در پيمان اتلانتيک شمالی تعبير کرده اند و پاسخ مثبتی دانسته اند به طرح آمريکا، که با احتمال دستيابی ايران به سلاح اتمی اعضای پيمان اتلانتيک شمالی را مورد تهديد دانسته و خواستار برنامه دفاعی مشترک در قبال ايران شده است. اين تهديد از طرف خانم آنجلا مرکر صدر اعظم آلمان نيز اينگونه تاييد شد، که گفت، رئيس جمهور فرانسه در رابطه با خطر حمله تروريستی سياست " دفاع پيشگيرانه" اتحاديه اروپا را باز گو نموده و جای انتقادی به او نيست. بنا بر اين می توان گفت در مسئله احتمال دستيابی ايران به سلاح اتمی تنها آمريکا و اسرائيل خود را طرف مقابل نمی دانند و چنانچه کار بالا بگيرد، کشورهای اروپايی و اعضای پيمان نظامی اتلانتيک شمالی ( 26 کشور) با ايران درگير خواهند شد. باور شديد غرب به مسلح شدن ايران به سيستم های حامل باعث شده که حجب و حيای متداول ديپلماتيک کنار گذاشته شده و دولت ايران مستقيما تهديد شود.
2. گناه خاتمی
واقعيت اين است که ايالات متحده آمريکا در دوران حکومت جرج بوش در قبال ايران سياست روشن و تاييد شده ای نداشته. در اين سالها در دستگاه حکومتی جرج بوش دو سياست مهارـ پس رانی و نزديکی های تاکتيکی به ايران، بدون آينده نگری، حاکم بوده است و اين ندانم کاری در پاسخ يکی از اعضای بلند پايه دولت بوش به خبرنگار روزنامه واشنگتن پست، که جويای سياست واشنگتن در برابر ايران شده بود، به خوب آشکار است که گفته بود: " چی؟ مگر اصلا ما چنين سياستی داريم؟". در مقابل، و لا اقل در هفت سال گذشته، کشورهای عضو اتحاديه اروپا، به ويژه آلمان و فرانسه، در پی آن بودند که با عنايت به نگرانی های امنيتی ايران در منطقه پروژه سياسی تازه ای زير نام "همکاری های استرتراتژيک" عرضه کنند. سران کشورها و فراکسيون های گوناگون پارلمانی اروپا بارها برای نگرانی های امنيتی ايران تفاهم نشان داده و همواره در نظر داشتند که امنيت و صلح منطقه خاور ميانه بدون اشتراک ايران، به عنوان مهمترين کشور و قدرت منطقه، ممکن نخواهد بود و کوشش در آن داشتند که اين ديد دورنگرانه را به تاييد کاخ سفيد نيزبرسانند. نتيجه آنکه پس از حادثه جنايتکارانه يازده سپتامبر 2001و براندازی حکومت طالبان و صدام حسين در افغانستان و عراق، و عواقب سياسی و نظامی اين پيش آمدها، جايگاه ايران در استراتژی اروپايی ها روز به روز پر ارج تر ميشد. متاسفانه دولت خاتمی در بهره مندی از امکانات پيش آمده ناتوان ماند و در کنفرانس دوروزه شرم الشيخ مصر، نوامبر 2004،هم، آنجا که ايران به عنوان يکی از کشورهای همسايه عراق برای اولين بار پس از انقلاب در جايگاهی برابر در کنار کشورهای عضو گروه 8 ـ ج، نمايندگان سازمان ملل متحد، اتحاديه اعراب، اتحاديه اروپا و سازمان کنفرانس اسلامی قرار گرفت، و می توانست رشته مذاکرات با آمريکا را از همانجا که در دست خانم مادلين البرايت وزير خارجه دولت بيل کلينتون قطع قطع بود دوباره وصل کرده، مسئله امنيت عراق را به منافع ملی ما پيوند بزند و شرکت خود در طرح تازه امنيت منطقه ای را به تامين مطالبات اقتصادی، تجاری و سياسی ايران و توافق با برنامه های تامين انرژی مشروط سازد، تنها مفتخر و متهم به اين شد که وزير خارجه اش آقای کمال خرازی، سر ميز شام کنار آقای کولين پاول، وزير وقت امور خارجه آمريکا نشسته و "گفتگويی مودبانه" داشته است. تنها حرفی هم که ما از رئيس جمهور مهربان و ناتوانمان شنيديم اين بود که "حاضريم برای نجات ملت عراق به آمريكا كمك كنيم". و آنچه ايران در مقابل اين کمک گرفت آنقدر ناچيز بود که جای قابل ذکری در تاريخ سياست خارجی دولت خاتمی نيافت. آن روز که رئيس جهمور وقت امريکا آقای کلينتون يک روز اقامت خود را در نيويورک تمديد کرد تا سخنان رئيس جمهور اصلاح طلب ايران را بشنود، و آماده بود که در ملاقاتی برنامه ريزی نشده راه را برای گفتگو با ايران بگشايد، آقای خاتمی، خالی از جرات لازم برای دولتمردان بزرگ، پيام او را نشينده گرفت و دست خالی سر ميز شام با ايرانی تباران مقيم آمريکا نشست تا از مواهب مدنيت و ايران دوستی سخن بگويد. دولت کلينتون ديگرباره گامی بزرگ به سوی ايران برداشت، آنزمان که در مقام پاسخگويی به ننگ تاريخی کشورش در کودتا عليه دولت ملی دکتر محمد مصدق از زبان وزير خارجه اش رسما به اشتباه تاريخی آمريکا اذعان نموده و پوزش طلبيد. و ما امروز با آنچه دولت احمدی نژاد در صحنه سياست بين المللی به سر ما می آورد کفاره گناهان سياسی خاتمی را در زمينه حل مشکل ايران با آمريکا و اسرائيل می پردازيم. تاريخ هيچ کشوری سرنوشته نيست. بخش بزرگی از تاريخ ملت ها تاريخ لحظه هاست، لحظه هايی که با توانايی و ناتوانی تاريخ سازان ترجمان فراز و فرود ملی می يابند. خاتمی رفت و با آمدن غير منتظره احمدی نژاد سياست مشارکت استراتژيک اروپا ـ ايران در منطقه خاور ميانه، که طراحان اصلی آن وزير خارجه وقت آلمان آقای يوزف مارتين فيشر، وزير دفتر صدر اعظم وقت آقای فرانک والتر اشتاين ماير و وزير خارجه فرانسه بودند، نيز از دستور کار سياست خارج شد. اما احمدی نژاد، يا بهتر بگوييم آيت الله خامنه ای، چه می کند و نبرد دون کيشوتی او با غرب ما را به کجا خواهد برد؟
3. گفتگو در نا باوری ها
در مورد تکنولوژی اتمی ايران و پيامدهای آن روزانه دهها خبر درست، نيمه درست و دروغ از هر دوطرف به بازار اطلاعات داده می شود و اغتشاش فکری موجود را زيادتر می کند. غرب هر روز بيشتر از خطر بلافاصله مسلح شدن اتمی ايران سخن می گويد و سران حکومت جمهوری اسلامی هم فراموش می کنند که در سالهای گذشته به ملت ايران و جهانيان چه گفته اند و بی وقفه تاکيد بر در خواست بهره مندی صلح آميز خود از انرژی اتمی دارند و از نگرانی های امنيتی خود نيز کلمه ای به زبان نمی آورند. ناباوری ها از هر که و هر کس که باشد به جاست. فراموش نکنيم که وزير دفاع پيشين جمهوری اسلامی آقای شمعخانی، و رئيس کنونی كميسيون امنيت ملی و سياست خارجی مجلس شورای اسلامی آشکارا از دستيابی ايران به "پدافند هسته اى" سخن گفته اند. آقای محمد جواد لاريجانی، مشاورپيشين امور بين الملل رئيس قوه قضائيه در برنامه تلويزيونی علنا اعلام می کند "از لحاظ دفاعى هيچ معنا ندارد كه دشمن سلاح هسته اى داشته باشد اما ما خودمان را از داشتن سلاح هسته اى محروم كنيم". گويا اينکه ايران به احتمال مورد حمله هسته ای قرار خواهد گرفت به عنوان فرضی بديهی در افکار سران نظام از مدت ها پيش شکل گرفته بود. آقای شمعخانی وزير دفاع در مصاحبه ای با روزنامه شرق می گويد: "...از سوی ديگر پاسخم مثبت است به اين ترتيب كه نيروهاى مسلح همواره بيان كرده و در بازرسى ها هم اعلام كرده كه هيچ فعاليت هسته اى نظامى را دنبال نمى كند، اما يك كار هسته اى مى كند و آن پدافند هسته اى است. ما كشورهاى همجوار فراوانى داريم كه داراى توان هسته اى هستند، ما داراى نيروگاه هسته اى هستيم كه مورد تهديد واقع شده است، آيا ما مى توانيم مردم خودمان را بى دفاع بگذاريم؟ ما بايد اهدافمان را در پدافند هسته اى سرمايه گذارىكنيم، هر نوع هجومى و قابليتى نيازمند يك پدافند است، مثل پدافند هوايى، پدافند شيميايى و در موضوع هسته اى نيز به پدافند هسته اى نيازمنديم. پدافند هسته اى نقطه اى كردن يك آسيب هسته اى، جلوگيرى از اشاعه، محدود كردن و پاكسازى سريع از نشت هجوم هسته اى است. اين كار تنها كار هسته اى است كه در وزارت دفاع انجام مى شود. كارى كه وى آن را "كاملاً مجاز"و"رايج" در سطوح جهانى مى خواند". اما آنچه دو طرف می گويند، و يا بهتر بود که می گفتند تا دامنه مذاکرات و انتظارات برای همگان روشن شود اين نکات هستند.
غرب به جمهوری اسلامی می گويد که من به تو بدبينم و به گفته هايت باور ندارم، چون:
• تکنولوژی مورد استفاده تو در نطنز و اصفهان قديمی است و به درد تحقيقات اتمی و تامين سوخت ارزانقيمت نيروگاه بوشهر نمی خورد. ولی آنچه تو از اين مدار سوخت کامل به دست خواهی آورد برای ساخت بمب اتمی کار آمد دارد. ما خواستيم به تو، برای تامين احتياجات انرژی ات در آينده، نيرو گاههای آب سبک و يا تامين سوخت هسته ای بدهيم، نپذيرفتی و اصراردر به کار برد تکنولوژی قديمی ات داری،
• استدلال ديگرت هم که تامين مستقل سوخت نيرگاه بوشهر باشد، بی اساس است، چون طبق قرار داد، روسيه برای مدتی نا معلوم، هم سوخت اين نيروگاه را تامين می کند و هم زباله های آن را پس می گيرد. بنا بر اين نياز تو تنها می تواند به سوخت نيرو گاهی مربوط شود، که هنوز وجود ندارند،
• ما خبر داريم که تو در بازارهای سياه و سفيد به دنبال خريد کلاهک های مناسب برای چاشنی های انفجار اتمی هستی و بيش از آن در کوتاه کردن زمان لازم برای دستيابی به آنچه در آخرين مرحله غنی سازی به دست می آيد، از چند سال به چند ماه، در نهان در پی تکنولوژی ليزری بوده ای،
• برد موشک های شهاب را گسترش داده، برایاروپا و اسرائيل خطر امنيتی به وجود آورده ای،
• از طريق دانشمند پاکستانی عبدل قدير خان به نقشه هايی مربوط به توليد بمب اتمی دست يافته ای، که صحت داشتن برخی مدارک را خود در نوامبر 2005 تاييد نموده و گفته ای، اين مدارک دستور العمل ساخت بمب اتمی نيستند، بلکه روند عمومی ساخت سلاح های اتمی را توضيح ميدهند،
• با آمدن احمدی نژاد و پا گرفتن مهدويون در قدرت، و اعتقاد به اينکه مهدی غايب به زودی خواهد آمد و هفت سال پس از آمدن او پايان اين جهان و روز قيامت خوهد بود، قدرت موجود در ايران با اعتقاد به روز موعود و بسيار نزديک در مقابل دوام جامعه جهانی نه تنها مسئوليتی برای خود نمی بيند، که ايجاد شرايط لازم برای ظهور امام زمان را تنها وظيفه خود می داند.
استدلال جمهوری اسلامی در لزوم دستيابی به چرخه کامل سوخت اتمی در يک جمله قابل خلاصه است : وابستگی به هر دولت خارجی برای تامين سوخت نيروگاههای اتمی ايران را به لحاظ سياسی و اقتصادی برای باج خواهی ديگران مستعد خواهد نمود. به علاوه ايران با داشتن منابع خوب اورانيوم می تواند ارزانتر از قيمت های رايج در بازار جهانی احتياجات سوخت اتمی خود را نامين کند. نگرانی های غرب هم بی مورد است، چون من به بازرسی های آژانس بين المللی اتمی تن می دهم. ولی آنچه جمهوری اسلامی در استراتژی سياسی و نظامی سران نظام مستتر دارد و در مقام دولت حاکم فاش نمی گويد اين است: ايران در تعادل جديد نيروهای نظامی و سياسی منطقه از امنيت بر خوردار نيست. ايالات متحده آمريکا در چار سوی مرزهای ايران با پايگاههای عظيم نظامی مستقر شده و بالقوه توان آن را دارد که با نيروی هوايی اش در مدتی کمتر از نيم ساعت به هر نقطه از ايران دست يابد. دولت اسرائيل هم که من در خصومت دائم با او به سر می برم، به سلاح اتمی مسلح است و از موضع برتر مرا تهديد می کند و در صدد تحميل خواست خود به تمامی کشورهای منطقه و حفظ تعادل موجود و قدرت بازدارنده است. برای جمهوری اسلامی راهی جز اين نمی ماند که به ابزار مقابل به مثل دست يابد و در موازنه قدرت منطقه ای توازن ايجاد کند. هدف آن است که عواقب ضربه به جمهوری اسلامی برای اسرائيل آنچنان قابل محاسبه باشد که از ضربه پيشگرانه اول منصرف شود. در عين حال جمهوری اسلامی خواهد کوشيد تا بادستيابی به سيستم های دفع حمله موشکی از ضربه غافلگير کننده هسته ای مصون بماند. در تفهيم همين منطق بود که جمهوری اسلامی خواسته ـ ناخواسته سندی از نقشه توليد فلز اورانيوم، در فرم خاصی که تنها مصرف نظامی و توليد بمب دارد، به آژانس اتمی ارائه داد تا به دنيا بگويد، من انچه مورد نگرانی شماست انکار نمی کنم، بازی به خط آخر نزديک شده، حالا ديگر اين شمائيد و اين وضع امنيتی من. با توجه به اينکه اسرائيل به دلايل سياسی و تاريخی تن به خلع سلاح اتمی نخواهد داد، من خود را به اين سلاح مسلح می کنم تا موازنه هسته ای در منطقه ايجاد شود وبا خريد موشک های ضد موشک تور ـ ام 1 از روسيه برای مصون ماندن از حمله احتمالی موشکی ـ اتمی اسرائيل و يا آمريکا خود را از باج خواهی مصون می کنم. خبر خريد اين موشکها و پاسخ اسرائيل را راديو بی ـ بی ـ سی لندن سوم دسامبر 2005 اينگونه گزارش کرد: آن گونه که منابع روسی خبر داده اند، فروش موشکهای تور ام - 1 به ايران در چارچوب قراردادی يک ميليارد دلاری صورت می گيرد که ماه نوامبر گذشته امضا شده و اين موشکها در فاصله سالهای 2006 تا 2008 ميلادی به ايران تحويل داده خواهد شد. اين موشکها که می توانند تا 48 هدف را در ارتفاع شش هزار متری رديابی کنند و دو هدف را در آن واحد مورد حمله قرار دهند، در رديف سلاحهای متعارف طبقه بندی می شوند و خريدوفروش آنها مغايرتی با موازين بين المللی ندارد اما يقيناً می توانند از تأسيسات اتمی ايران در برابر حملات موشکی يا بمباران احتمالی محافظت کنند. اسرائيل چندی پيش به قرارداد فروش موشکهای ضدهوايی از روسيه به سوريه اعتراض کرده بود و تصادفاً در همين هفته ای که گزارشهای مربوط به دادوستد تسليحاتی ميان ايران و روسيه منتشر می شود اسرائيل نيز راکتهای ضدهوايی ارو (پيکان) خود را آزمايش کرده است.
4. پايان قمار و آغازی ديگر در همکاری و امنيت
ديرترين وقت پس از تهديد مستقيم ژاک ژيراک به حمله پيشگيرانه اتمی به "کشورهای تروريستی" می بايد برای جمهوری اسلامی نيز مسلم شده باشد که برای غرب دستيابی ايران به چرخه کامل سوخت اتمی يک مسئله حقوقی نيست و درست به دلايل سياسی و امنيتی است که اروپا همان حرف آمريکا را با زبان نرم تر می زند و همزمان مداراجويانه پيشنهاد جبران ضرر از طريق کمک های اقتصادی، تکنولوژيک، سرمايه گذاری و قراردادهای امنيتی را هم عرضه می کند. آنچه اروپايی ها در سياستگذاری خاورميانه ای خود در رابطه با ايران تحت عنوان "مشارکت استراتژيک" مطرح کرده اند در حقيقت چاره جويی برای پيش گيری از جنگ نابودکننده ای است که در پايان آن همه بازنده خواهند بود. مشارکت استراتژيک معنی اش اين است که ما امنيت و منافع سياسی و اقتصادی خودمان را با منافع تو همسو ميکنيم. يعنی چون جمهوری اسلامی ايران خود را از سويی در محاصره نظامی آمريکا و از ديگر سو با خطر حمله هوايی اسرائيل به مراکز صنعتی و نيروگاه های اتمی اش روبرو می بيند، ما، اروپايی ها، همه کشورهای منطقه، اروپا و آمريکا را را با اين هدف دور ميز مذاکره جمع ميکنيم، که همانند آنچه با کشورهای سابق کمونيستی شد، ابتدا اعتماد سازی و سپس قراردادسازی کنيم. قراردادی هم که برای حاکميت جمهوری اسلامی چاره ساز باشد خالی کردن منطقه از سلاح های هسته ای و تعهد به قراردادهای منع حمله متقابل است.
5. پايان راه
اگر ماجراجويی های آقای احمدی نژاد و آماده کردن ايرانيان برای ظهور امام زمان و آخرت نزديک در صحنه سياست بين المللی راه چاره ای برای کشور ما باقی بگذارد، ديگر بايد همه سران نظام با فهم حداقل سياسی هم فهميده باشند که خروج از بن بست کنونی بدون شرکت آمريکا در روند مذاکراتی که نتيجه اش برای طرفين قابل قبول باشد حاصل شدنی نيست. ايران ميداند که ايالات متحده آمريکا بدون رای تحريمی شورای امنيت هم از امکانات کافی برای محدود کردن صحنه عمل ايران در جهان اقتصاد، صنعت و سياست برخوردارند. جمهوری اسلامی بايد اين فکر عبث را از سر بيرون کند، که تل آويو و آمريکا از انهدام تاسيسات هسته ای ايران دوری خواهند جست، چنانجه روش های سياسی ـ ديپلماتيک به نتيجه نرسند. حمله های تلافی جويانه احتمالی ايران و جنگ خارج از محور و تروريستی هم تنها تاثيری که خواهد داشت منطقه ای کردن کامل در گيری هاست، با حضور ترکيه در چارچوب پيمان بيست و شش کشوره ناتو، عراق، سوريه، لبنان، فلسطين و اسرائيل. اين بها را آمريکا و غرب، حتی با وضع اسفناکی که اکنون در عراق دارند، خواهند پرداخت تا ايران به عنوان مهمترين نيروی سياسی و نظامی منطقه شريک و همرديف اعضای کلوپ رقبای اتمی نشود. رويا رويی اسرائيل، آمريکا وديگر کشورهای عضو پيمان ناتو با ايران به دولت بوش کمک خواهد کرد تا طرح ناموفق "خاورميانه بزرگ" را اين بار با کمک کشورهايی که تاکنون در برابر اين خواست و سياست آمريکا مخالفت می کرده اند، عملی کند. متاسفانه کشورهای منطقه دوستی ويژه ای با ايران ندارند و اگر با آمريکا همراه نشوند، حد اکثر بی طرف خوهند ماند، که اين خود از احتمال کمتری برخوردار است. هيچيک از اين کشورها پذيرای قدرت هسته ای ديگری در منطقه نيست. به همين دليل ساده چه بهتر که جمهوری اسلامی دست از ماجراجويی در خرج کردن منافع ملی ما بردارد و خواست مذاکرات مستقيم با آمريکا را راسا و رسما اعلان کرده و با ورود در يک پيمان همکاری و امنيت منطقه ای و فرامنطقه ای هم به تامين خواست دستيابی خود به بهره مندی صلح آميز از انرژی اتمی برسد (اگر اين انرژی اصلا درمان درد انرژی ما باشد) و هم در جبران آنچه به دست نياورده از آمريکا و اروپا بخواهد آنچه در ديگر شرايط به دست نمی آورد. جامعه ما در شرايطی بس خطرناک زيست می کند. احتمال فروريزی منطقه ای از درون با کمک و وسوسه قدرت های بيگانه کم نيست. آقای احمدی نژاد بر خلاف ظاهر به دليل ساختاری و منطق درونی نظام جمهوری اسلامی از قدرتی بيش از آنچه آقای خاتمی داشت برخوردار نيست. بنا براين روی سخن آمريکا و غرب هم گرچه به دلايل حقوقی دولت احمدی نژاد است، آنکه در راه است روی به آيت الله خامنه ای، شورای نگهبان و تشخيص مصلحت خواهد داشت. باشد که ما از آخر زمان پيش رس نجات يابيم.