1- گاهی اوقات صحنه سیاست؛ همچون میز قماربازان جلوه می نماید یا همچون تخته شطرنج که هر حرکت بی تدبیر مستلزم عقوبتی نابخشودنی برای خود یا ارتضای حریف را به نمایش می گذارد. تشکیل جبهه دمکراسی وحقوق بشر از جانب اصلاح طلبان؛ آدمی را به یاد آن قمار بازانی می اندازد؛ که "آس های" فراوان در دستشان بوده است ؛ اما از بکارگیری ناشیانه آن واهمه داشتند؟ یا از هیبت رقیب می ترسیدند؟ یا خود ترسو بودند؟ در کارزاربی همتان دروغین میدان مبارزه سیاسی اخیر یعنی اصلاح طلبان شکست خورده؛ هریک از آن "سه مولفه فوق"؛ عملا کار ساز افتادند تا پروسه شکست خود را تکمیل نمایند. معمولا قمار بازان بازنده بعد از یک باخت بزرگ به خانه بر می گردند وقللک های پس انداز موجودی خانواده راواررسی نموده؛ تا موجودی آنرا برای بازی قمار دیگر جهت جبران متضررات قبلی مورد استفاده قرار دهند.معمولا در جریان شکست یک نیروی سیاسی بخشی از ملت اعتمادشان رااز دست میدهند ودر عمل بخشی از ملت سرخورده وپراکنده میگردد وشکست در میان بخشی از مردم رسوخ می نماید که تر میم آن؛ انرژی عظیمی به خود اختصاص می دهد تشکیل جبهه فوق الذکر بی شباهت به ماجرای قید شده نمی باشد. اصلاح طلبان شکست خورده بارویکرد به نیروها ی سیاسی پیرامونی خود مشغول به آرایش نیروهای سیاسی نوینی می باشند تا در چهار سال آینده دوباره خود نمائی کنند. آنها باآنهمه شانس و آنهمه فرصت طلائی وآنهمه موقعیت بین الملی و به آنهمه حمایت ملی بی مهری نمودند تا دل ولی فقیه به درد نیاید. اساسا آنقدر که نیروهای دوم خرداد فدائی محمد خاتمی بودند در عوض شخص خاتمی هیچ التفاتی به آنها نداشت به اینگونه بازندگان تاریخ؛ شاعر همه اعصار به درستی گفته است "عشق بازان چنین مستحق هجرانند"اکنون که هر لحظه حلقه تجاوز بیگانه بر میهن افزون می گیردو سرکوب فاشیستی حاکمان به بهانه حمله دشمن وسعت می یابدهمه آن شانس های ذکرشده دیگر بختی ندارد این خوش خیالان در فکر پیروزی در چهارسال آینده می لولند! بقول شاعر "چون پرده بی ا فتد نه تو مانی ونه من" این شکست خوردگان فکر می کنند ایران همچون دیگر ممالک با ثبات شبا هت دارد که می توان برنامه های دراز مدت تدوین نمود. ایران در منطقه ائی قرار گرفته است که بحران نهادینه شده ؛ قدمت طولانی دارد.ایران از چنان موقعیت ویژه ژئو پلیتیک برخوردار است که مولفه مذکور بیرحمانه مسائل سیاسی را رقم می زند و فرصت بسیار نازلی برای تصمیم گیرندگان باقی می گذارد.
2- بهاءالله موسس مذهب بهائیت که در سال 1986میلادی گفته بود؛ ایران مرکز جهان است شاید یک پیشگوئی اعجاز آمیز باشد .در صورت حمله نظامی امریکا به ایران جنگ مزبور می تواند به یک جنگ منطقه ائی سرایت بخش جهانی ارتقاء یابد. با افشاگریهای اخیر پاول وزیر امور خارجه سابق امریکا؛ بوش در نظر جهانیان باید برصنندلی محاکمه بنشیند و سطح اعتراض دیگر قدرتهای جهانی بسیار بالا رفته است .امریکا باتمام قدرتش به نیروی شناور هم سطح جهانی نزول نموده است.از طرف دیگر دنیای متمدن تحمل بربریت حکومت اسلامی را ندارد به همین خاطر مناقشه کنونی قابل گسترش می باشد .این راحاکمان اسلامی به خوبی می دانند وبا خریدن فرصت سعی دارند پروژه ساختن سلاح اتمی را به انجام برسانند.در صورت دست یابی رژیم ولایت فقیه به سلاح اتمی؛ امریکا جرات حمله نظامی را از دست میدهد چرا که حکومت ایران هم امکان شلیک اتمی بدست می آورد اما اروپا برنده نهائی نبرد خواهد بود.آنها یکبار در نابود سازی ممالک سود خواهند بردو یکبار هم در سازندگی کشورها منفعت مالی خواهند داشت با وضعیت مالی بحران زده فعلی اروپا؛ آن جنگ فرضی می تواند مناسب به اوضاع اقتصادی اروپا به کار بیاید. جنگ هشت ساله ایران وعراق به خوبی این موضوع را به اثبات رساند.
3- هر چقدر جلوتر میرویم سرنوشت بنیانگذاران اولیه اوپک ؛ یعنی ایران ؛عراق ؛کویت؛ عربستان سعودی؛ونزوئلاء در سال 1960 بیشتر دستخوش توطئه های امپریالیستی می گردد اگردر یک دقت سطحی به تحولات کشور های موسس اوپک بنگریم متوجه می شویم که نفت این ممالک بلای بی درمان این کشور هاست.
4-. بعد از مدتها خلق پرستی تهی مایه از جانب بعضی سیاسیون حرفه ائی ایران ؛مدتی است که مقالاتی به زیرتحریر میرود که از ناامیدی از خلق های قهرمان وملت شریف وآزاده و عدم عشق بی کران به توده ها را حکایت می کند آنها تا بدانجا ناامیدیشان را گسترش میدهند که اساسا تحولات سیاسی را نتیجه مبارزات آزدیخواهان نمی دانند بلکه نیروهای نامرئی را در تغیرات دخیل می دانند. این در حالیست که همین افراد در انقلاب ارتجاعی و اسلامی 1357 خورشیدی مردم را به زیر پرچم خمینی بردند حالا که مردم را به باتلاق فرو برده اند میدان مبارزه را به عناوین مختلف خالی نموده اند و مردم را به حال خویش رهاساخته اند. این همه داستان نیست اینها حتی جلوی مبازره دیگران برای دمکراسی را سد می کنند. اینها با این نظر که در سال 57 بی تجربه بوده اند حتی نمی خواهند از تجربه کسب شده اخیرشان بهره بجویند بلکه عامدا میدان سرکوب رابه حاکمان اسلامی می سپارند. آنها به راحتی به آن اقلیتی مردمی که همواره در مبارزه سیاسی کوشا می باشند ظلم می نمایند.آیا اینکه این اقلیت وسیع و پی گیر می تواند در سایه مبارزه منطقی به اکثریت جامعه تبدیل گردد را به تمسخر می گیرند تا ناامیدیشان را افزون نمایند سئوال نگارنده این سطور از این مبلغان این است که ؛؛ شما خودتان در چه مقطع زمانی الگو مناسب وبی عیبی بوده اید ؛ شما خودتان درچه دوره ائی از دمکراسی درس گرفته اید شما خودتان در چه مرحله ائی به توده ها آموزش دموکراسی داده اید شما خود با آنهمه بی تجربگی ؛چرا توده های آموزش نگرفته را به امتحان سخت تاریخی کشانده اید. طبیعی است که مردم درس نیا موخته سیاسی امتحان دشوار کنکور رامردود می شوند.
advertisement@gooya.com |
|
5- هر گاه ظالمی به جباریت حکم می راند بهتر است توده های زیر دست اورا آگاه سازیم تاستون های اطراف آن ظالم فرو ریزد ؛وگرنه یک تنه با دشمن جنگیدند ؛اولا توده ها رابه تماشاچی مبدل می سازدودوما توده های تماشاگر تمام نبرد دوطرفین را دعوای کسب قدرت می پندارند وهیچگونه وقعی بدان نمی گذارند.
6- اگر سلاح اتمی کره شمالی به طرف کره جنوبی نشانه گیری شده است واگر سلاح اتمی پاکستان به سوی هندوستان نظاره گیری شده است؛ سلاح اتمی تکمیلی حکومت اسلامی در آینده قبل از اتمام آن ؛از هم اکنون باتمام قدرت به سوی اسرائیل نشانه گیری شده است! اسرائیل یکی از اجزای امریکاست ؛و غرب هیچگاه اجازه تعرض به آنرا نمی دهد .صدام حسین با اولین شلیک موشک های خود در جنگ 1991 کویت به سوی اسرائیل ؛عملا سند مرگ خود را امضاء نمود.
7- در خاتمه خاطرنشان می گردد فرصت بسیار کمی باقی مانده است تنها یک راه منطقی وعقلانی برای برون رفت از بحران سیاسی میهن ما باقی مانده است "اتحاد همه نیروهای سیاسی لائیک وسکولار وملی و نیروهای خواهان سیستم فدرالیسم ومشروطه پارلمانی بدون ارجعیت به بازماندگان خاندان پهلوی" برای سرنگونی رژیم حاکم بر میهنمان ایران "حق اختلاف و تفاوت نظر و سلیقه بین نیروهای متحد در برگزیدن نوع حکومت که نهایتا انتخاب نوع حکومت پس از سرنگونی از ملت ناشی می شود"
به امید وفاق ملی هدفمند وآگاهانه ایرانیان آزادیخواه ودمکرات!