advertisement@gooya.com |
|
به نام خداوند جان و خرد
درک و ارزیابی درست از تعامل اصلاح طلبان با رسانه ها مستلزم آنست که ابتدا نگاهی اجمالی به شرایط پیش از دوم خرداد 76 بیندازیم و سپسس عملکرد آنان را در جایگاه بخشی از حاکمیت و همچنین تولیدکنندگان و مصرف کنندگان فراورده های رسانه ای و خود رسانه مورد توجه قرار دهیم و بر این پایه، در دل آن شرایط کنونی و چشم انداز آینده را ببینیم.
آگاهید که پیش از دوم خرداد تنها تعداد اندک و انگشت شماری از روزنامه ها و نشریات در حال انتشار به گروه اصلاح طلب کنونی، چپ و دگراندیشان ، تعلق داشت که اکثر آنها نیز حاصل تیم مطبوعاتی و فرهنگی دوران وزارت آقای خاتمی بود. روزنامه هایی مانند سلام، جهان اسلام ایران و همشهری- هرچند که به دستور مقام رهبری تیم اصلی آنها پس از چندی توسط آقای کرباسچی مدیرمسول وقت روزنامه کنار گذارده شدند- و نشریاتی چون عصرما، کیان، زنان، پیام هاجر، پیام امروز، گفتگو، آدینه، دنیای سخن و ...
درآن دوره مجوز نشریات به صورت قطره چکانی صادر می شد و سهم اصلاح طلبان و دگراندیشان تک قطره هایی بیش نبود که به طور رسمی و غیررسمی برآنان خودسانسوری و سانسور حاکم بود، ودر موارد خاص پیش از توزیع مطالبشان مورد بازبینی قرار می گرفت. به این دلیل بود که در برهه هایی روزنامه ای چون سلام ترجیح می داده است تیتریک خود را واردات خبراز قبرس بزند.
دادگاه مطبوعات نیز در بسیاری از موارد محلی از اعراب نداشتنه و نشریات حتی پس از کسب مجوز درمواردی درعمل اجازه انتشار نمی یافتند و مقام های وزارت ارشاد و اطلاعات وقت زیر نفوذ باند سعید امامی مانع انتشار روزنامه ها،ا هفته نامه ها و ... می شدند. در صورت نیاز به نشریات در حال انتشار دستور داده می شد که دوره انتشار خود را بیشتر کنند - به عنوان مثال، به جای هفتگی ماهانه منتشر شوند - و یا در هیات نظارت بر مطبوعات تحت سلطه محافظه کاران، توقیف و یا پروانه انتشارشان لغو می شد. و عجیب این بود که یا افکار عمومی از این ماجرا مطلع نمی شد و یا جامعه دربرابر این قانون شکنی ها و نقض صریح قانون اساسی و یا سانسور و توقیف از خود واکنشی نشان نمی داد. برخورد با روزنامه نگاران و نویسندگان مطبوعات نیز که جای خود داشت، ازتهیه و پخش برنامه هایی چون هویت و مصاحبه های تلویزیونی گرفته تا بازداشت و قتل و پروژه سقوط اتوبوس به دره.
طبیعی است که در چنین فضایی بسیاری ترجیح دهند و یا مجبور شوند حرفه روزنامه نگاری را ببوسند و کنار بگذارند، انتشار روزنامه و مجله مطلوبیت چندانی نداشته باشد و استفاده مردم از رسانه داخلی به حداقل ممکن برسد.
دوم خرداد و روی کار آمدن دولت اصلاحات با پروزه توسعه سیاسی و فرهنگی- در دوره اول ریاست جمهوری- و قرار گرفتن یک تیم نسبتا حرفه ای در مدیریت مطبوعاتی کشور به ویژه در دو سال اول اصلاحات، یک باره وضعیت را درهمه زمینه های رسانه ای متحول کرد. با اعطای مجوز به روزنامه نگاران مستقل و آزادیخواه و دگراندیشان و کلیه طیف های اصلاح طلب و آغاز به انتشار روزنامه هایی متفاوت که" جامعه" طلایه دار آن بود، تحولی کیفی و کمی در فعالیت مطبوعاتی ایران ایجاد شد و در پی آن در همه زمینه ها شاهد رویکرد مثبت مردم به مطبوعات بودیم. نه تنها روزنامه نگاران بار دیگر به این حرفه اقبال نشان دادند، بلکه کارشناسان سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی به یک پای اصلی و ثابت نویسندگان مقالات، یادداشت ها و طرف های مباحث، مناظره ها و گفت وگوهای مطبوعاتی تبدیل شدند. نسل جوان و دانش آموزان نیز با رویکردی مثبت روزنامه نگاری را شغلی آبرومند و دارای حیثیت و اعتبار دیدند و درنتیجه داوطلبان رشته روزنامه نگاری یک باره جهشی کم نظیر پیدا کرد و حتی وضعیت به گونه ای بود که موسساتی که دوره های کوتاه مدت حرفه های مختلف روزنامه نگاری را برگزار می کردند، توان پاسخگویی به تقاضاها و نیازهای فزاینده پیر و جوان را نداشتند.
تلاش برای کسب مجوز روزنامه و نشریه با هدف رسیدن به یک بنگاه و حرفه اقتصادی و یا اعتبار و وجهه سیاسی و اجتماعی و صعود به مناصب بالای قدرت به گونه ای جهش پیدا کرد که پروانه های چند برابر شده مطبوعاتی نیز نمی توانست پاسخگوی خیل متقاضیان باشد. بسیاری از سیاستمداران و سیاست ورزان داشتن یک روزنامه سراسری را سکوی پرشی برای رسیدن به قدرت و یا حفظ قدرت می دانستند ودرنتیجه در این دوران کسب مجوز روزنامه ای سراسری و یا نشریه ای محلی در راس برنامه های اکثر اصلاح طلبان و محافظه کاران قرار گرفت.
شمارگان نشریات طی مدت کوتاهی یک باره چند برابر شد و ازمیانگین روزانه 1.2 میلیون نسخه در شهریور 76 به 3.4 نسخه در روز، تقریبا سه برابر، در بهار 79 ارتقا پیدا کرد. تا در پی دستور و خواست رهبری در سخنرانی با بسیجیان، آن بهار مطبوعات به خزانی غم زده تبدیل شد.
تاثیر و نقش لیست روزنامه نگاران در انتخاب شدن اصلاح طلبان به ویژه در برگزیده شدن چهره های شاخص در تهران و تغییر و دگرگونی شدید بافت اعضای مجلس ششم زنگ خطر را برای اقتدارگرایان به صدا درآورد و خود ناقوس مرگی شد برای روزنامه نگاران و اصحاب مطبوعات.
فرمان حمله با شلیک تیر به مغز مدیر مسئول روزنامه صبح امروز، سعید حجاریان صادر شد و با تعطیلی فله ای مطبوعات در 4 و 5 اردیبهشت 79 در پی منویات و اوامر رهبری شدت گرفت. در آن 40 ساعت شوم 18 نشریه از جمله 12 روزنامه یک باره تعطیل شد که تعداد آنها طی پنج سال از مرز 110 نشریه فراتر رفت. درعمل نه تنها اکثریت قریب به اتفاق روزنامه ها و نشریاتی که در دوران اصلاحات مجوز گرفته بودند حکم مرگ دریافت کردند، بلکه آن گروه از نشریات متعلق به اصلاح طلبان و دگراندیشان که پیش از دوم خرداد وجودشان تحمل می شد نیز امکان ادامه حیات نیافتند و پدیده جوانمرگی مطبوعات ایران کلید دیگری خورد. ازآن گروه تنها مجلات زنان، نامه ، چشم انداز ایران، گفت و گو و چند نشریه کم تیرازو به اصطلاح کم اثرباقی مانده اند.
وضعیت روزنامه ها را نیز که خود بهتر می دانید؛ آنهایی مانده اند که تن به تیغ سانسور و خودسانسوری داده اند و حاضرند در مورد نحوه استفاده و یا عدم چاپ مطالب و یا عکس های خود تلفنی و یا حضوری با اقای دادستان تهران و یا قضات زیر مجموعه ایشان کنار بیایند. اکنون وضعیت به گونه ای ست که به جز افراد و گروه هایی که چنین شرایطی را پذیرفته اند و به قول دوستان تن به بکارگیری عباراتی چون "معظم" داده اند از داشتن رسانه بی نصیبند. درنتیجه، اصلی ترین احزاب اصلاح طلب نیز اکنون فاقد روزنامه اند. سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی هفته نامه "عصرما" را با یک نشریه داخلی، "عصر نو" تاخت زده است و جبهه مشارکت پس از آنکه روزنامه های متعددش توقیف شد و از دریافت مجوزی به عنوان ارگان حزب و یا نشریه متعلق به افراد شاخص خود ناامید شد دل به نشریه " آئین" بسته است که چیزی به جز گاهنامه نیست که اکنون ماه هاست منتشر نشده است. آنها با اطلاع از نیات مقام های عالی کشور و زیر مجموعه قضایی تحت فرمان اکنون حاضر نیستند ریسک انتشار روزنامه جدیدی را بپذیرند.
در پرانتز باید به تنها کار اثرگذار و تاکنون ماندگار دوران اصلاحات اشاره کرد. و آن شکسته شدن وضعیت انحصاری خبرگزاری جمهوری اسلامی است – هرچند توسط رقبایی حکومتی و نیمه حکومتی- که فضای خبررسانی عمومی و تخصصی جامعه را به ویژه در دوران خفقان حاکم بر مطبوعات دگرگون کرده است. اکنون با تغییر دولت در عمل حیات و رویکرد اصلاح طلبانه خبرگزاری های جدی زیر سوال است. و درکنار آنها باید نیم نگاهی نیز به سایت های خبری و یا وب لاگ ها داشت که فارغ از اقدام های چندان مثبت دولت و بیشتر در فضای کمتر آلوده به محدودیت های گسترده از جانب مسئولان اصلاح طلب، دوران در حال شکوفائی را طی می کنند.
در این دوره 8 ساله به ویژه در سال های اخیر بسیار توصیه شد که اصلاح طلبان رسانه را تنها در حیطه روزنامه و مجله سنتی که دارای ا بردی محدود است نبینند و از فناوری های روز استفاده بایسته و بهینه کنند. و یا به طور جدی و با اقتدار به استفاده مناسب از برنامه های رادیو و تلویزیون حکومتی بپردازند و یا به سمت ایجاد و تاسیس شبکه های رادیو و تلویزیونی معمول و یا جدید بروند. اما متاسفانه در عمل اراده و یا توان لازم برای این کار نبود. حتی درمقطعی توصیه شد نمایندگان مجلس ششم از ظرفیت روزنامه خانه ملت به صورت گسترده استفاده کنند و یک روزنامه الکترونیکی، صوتی و تصویری از طریق اینترنت و یا شبکه رادیویی اف ام یا موج متوسط برای مجلس و یا دولت فراهم آید. این مورد حتی به چاپ نشریه نیز نینجامید و مجوز روزنامه ای که به هزار زحمت فراهم شده بود به دلیل نبود اراده لازم به علت عدم انتشاربه موقع باطل شد. توصیه شد که اصلاح طلبان در شرایط انحصاری و تحت حاکمیت رهبری رسانه ملی، به سمت تاسیس تلویزیون و یا رادیوهای ماهواره ای بروند و حتی امکان سنجی های لازم نیز صورت گرفت اما باز اراده لازم برای این کار وجود نداشت و اکنون آش چنان شور شده است که آقای خاتمی در آخرین روزهای حکومت خود با اشاره به درخواست میرحسین موسوی، بر ضرورت داشتن آن اشاره مستقیم می کند.
متاسفانه اکثریت اصلاح طلبانی که جایگاه در حاکمیت داشته اند حتی در حال حاضر نیزکه در عمل هیچ رسانه ا ی ندارند، به بهانه ها و استنادهای نامتعارف حاضر نیستند از رسانه های فارسی زبان دیگر بهره ببرند. این در شرایطی است که هم آیت الله خمینی پیش از انقلاب ، در دوران پهلوی و هم آیت الله منتظری در حال حاضر درعمل نشان داده اند که هیچ توجیه شرعی، اخلاقی و سیاسی برای عدم استفاده مطلوب از رسانه های مختلف درجهت منافع ملت و اصلاح طلبان وجود ندارد. این در شرایطی است که در زمان انتخابات و هم اکنون اقتدارگرایان نشان داده اند که با وجود منع قانونی و دسترسی گسترده به رسانه ملی، در شرایط مقتضی هم از تلویزیون های ماهواره ای و هم از رادیو تلویزیون های فارسی زبان برون مرزی بهره می برند.
با توجه به این شرایط به کرات به دوستان اصلاح طلب به ویژه اصلاح طلبان حزبی گوشزد شده است که اگر به صورت جدی و رسمی به اقتدارگرایان اعلام کنید که درصورت تداوم رفتار غیرقانونی در اعمال محدودیت های رسانه ای، هیچ حد و مرزی برای استفاده از این گونه رسانه ها قائل نخواهید شد ان گاه این محافظه کاران و حاکمان خواهند بود که احتمالا برای دادن مجوز انتشار نشریه وامکان استفاده رسمی از رسانه ملی به دنبال شما می آیند، اما کمتر گوش شنوایی بوده است و درنتیجه دسترسی به رسانه و ارتباط با مردم روز به روز محدودتر شده است.
با توجه به این نکات، ارزیابی من اینست که اصلاح طلبان به جز در مقاطعی، و به جز در موارد خاص نتوانسته اند از قدرت قانونی و توان بالقوه خود استفاده بهینه لازم را ببرند و فضای رسانه ای کشور را به صورت مطلوب بهبود بخشند و یا خود در جایگاه تولید کننده و مصرف کننده از فراورده های رسانه ای بهره لازم ببرند؛ هرچند که توسعه مطبوعاتی با تمام فراز و نشیب های آن یکی از دست اوردهای اصلی دولت خاتمی بوده است و افزایش کمی و کیفی مطبوعات غیرسیاسی و روزنامه نگاری حرفه ای به ویژه در زمینه های مختلف تخصصی در هیچ دوره ای از تاریخ ایران چنین پربار و شکوفا نبوده است. و در این میان تک ستاره هایی چون اکبر گنجی همواره انگشت شمارند.
* متن سخنرانی درجبهه مشارکت شمال تهران – سه شنبه 11/5/84