امروز حول و حوش ساعت 4.45 دقیقه رفتیم جلوی دانشگاه. در اصلی دانشگاه رو بسته بودند و حدود 10..15 تا پلیس جلوی دانشگاه بودند و اجازه نمی دادند که کسی توقف کنه. دو تا جوون رو هم دیدیم که پلیس با چند تا تراکت که روی اونها عکس گنجی بود گرفته بودشون. 50 متر جلوتر از درب اصلی دانشگاه 20..30 نفر به همراه معصومه شفیعی(زن گنجی) وایساده بودن. نیروی انتظامی هم جلوشون بود و نمی گذاشت حرکت کنند. 50 متر اونطرف تر، اول خیابون 16 آذر ازدحام بیشتر بود. حدود 100 نفر وایستاده بودن با تابلو و پارچه هایی که روشون نوشته بود:" گنجی.. 32 روز اعتصاب؟" و " گنجی باید آزاد شود".
با گذشت زمان جمعیت اضافه تر میشد. جالب اینجا بود که اکثر مردم نمیدونستن چه خبره. البته خوب طبیعی هم بود. بدون رادیو و تلویزیون و روزنامه که کاری نمیشه از پیش برد. ساعت 5.30 جمعیت معترض که حالا حدود 500..600 نفر شده بودن، در حالی که شعار میدادند "زندانی سیاسی آزاد باید گردد" " گنجی .. گنجی حمایتت میکنیم"به سمت میدان ولیعصر به راه افتادند. جمعیت زیادی حدود 2 تا 3 هزار نفر توی میدون ولیعصر و اون قسمت اتوبوس رو و داخل پیاده رو ایستاده بودند و نگاه میکردند.. اکرم میگه استراتژیشون این بوده که زن ها جلو راه بیافتند تا نیروی انتظامی نتونه با باتوم کسی رو بزنه. اما این چیزی که من دیدم این بود که نامردا به زن و پیرزن هم رحم نمیکردند. جالب بود. تا باتوم ها میرفت رو هوا که هدف رو بزنه جمعیت تماشاچی داد میزدند: "مزدور ولش کن" "مزدور ولش کن" " بیغیرت" "بیغیرت" و یکصدا هو میکشیدند اما اکثر مردم میترسیدند که یه وقت کتک بخورند. من از یکیشون شنیدم که میگفت: "تو رو خدا ما رو نگاه کن ..ایش رو هم نداریم یه هو بکشیم!" .نیروی انتظامی چند نفر رو هم از تظاهرات کننده ها کشیدند و بردند. حدود ساعت 5.45 تظاهرات به اوج خودش رسیده بود. تمام کسایی که تو میدون انقلاب بودند وایستاده بودند نگاه میکردند و اکثرا هم بیاطلاع از اصل ماجرا. باتوم ها بالا میرفت و مردم ناظر هم سرباز ها رو فحش میدادند. یه پیرزن ِ میگفت کثافتها چه کار به این جوونا دارید؟ جرم اینها چیه؟ دفاع از آزادی؟
advertisement@gooya.com |
|
یه زن چادری هم میگفت اینها( تظاهرات کننده ها) رو همشون رو باید گرفت و اعدام کرد. یه آقای کت و شلواری هم که قیافش داد میزد اطلاعاتیه پرسید چه خبره؟ گفتم تظاهرات برای گنجیه. گفت: اینها رو باید همشون رو گرفت و کشت. میدون انقلاب پر لباس شخصی بود. همه با لباس های مشکی و ریش. به هر کسی با موبایلش عکس میگرفت فوری اخطار میدادند که موبایلت رو بگذار تو جیبت. چند نفر بودند که با کت وشلوار و پیرهن سفید یقه بسته با خیال راحت از مردم فیلم میگرفتند. ملکی رو هم دیدیم .
حدود ساعت 6.15 تعداد سرباز ها بیشتر شد. این بار دیگه فلهای حمله میکردند. به چشم خودم دیدم که باتوم هاشون رو به سمت مردم پرت میکردند. ساعت 6.45 دیگه تقریبا مراسم تموم شده بود و وضعیت میدان هم با رشادت ماموران باتوم به دست! به حالت عادی برگشته بود. داشتیم که برمیگشتیم یه آقایی رو دیدیم که دو نفر زیر بازوش رو گرفته بودن و داشتن میبردنش. احتملا پاهاش شکسته بود.