جناب آقای نبوی
با سلام و سپاس از اینکه ما را لایق دیدید که گوشه چشمی به این حقیر داشته باشید و ما را لایق پاسخ دادن. حضور همایونی آن عالیجناب معروض می دارم که من هم می دانم که شما طنزنویس هستی نه ماست. اما با این شیوه ای که شما قبل و بعد از انتخابات پیش گرفتید مطالب وزینتان بیشتر به سمت ماستمالی پیش می رفت تا چیزی به عنوان طنز( اگر وقت دارید به نوشته هایتان بعد از شوک وارده از طرف احمدی نژاد نگاهی بیاندازید تا ببینید به طنز شبیه تر است یا ماست) . راستی شما که سالها در زمینه طنز مطالعه داشتید و صاحب نظر بوده اید تعریفی ساده و عوام فهمی برای من بگوئید تا من عوام هم بفهمم.
عالیجناب نبوی، از اینکه این امر واقع نشد که با انتخاب آقای هاشمی شما و اجتماع مقبول شما در یک حالت تعادل نسبی بمانید متاسفم اما نمی دانم که چرا افرادی امثال من و آن هفده ملیونی که به احمدی نژاد رای دادند اینقدر از شعور عاری بودند که خود را اسیر استبداد کردند؟ البته من به شما حق می دهم چرا که حاضرم قسم بخورم که شما در طول عمرتان با یک انسان گرسنه که محتاج نان شب است برخورد نداشتید واز نزدیک با زندگی آنها آشنا نبودید وگرنه اینطور از موضع بالا حرف نمی زدید. البته اگر شما آن گرسنه ها و بالطبع فاقد فرهنگ غنی، انسان بشمارید چون انطور که از پاسختان دریافتم فقط طرفداران هاشمی انسان بودند نه طرفداران احمدی نژاد.
والا حضرتا، جناب آقای نبوی که ما را لایق پاسخ دانسته اید، من یک معلمم. معلمی که پس از گذشت 30 بهار از عمرش از بسیاری از حقوق ساده ی انسانی و حتی حیوانی محروم بوده ام اما با همین شرایط از زندگی خود راضیم و از خدای خود که تنها کسیست که به او اعتقاد دارم شاکرم و از بد حادثه در جایی به ساکنان این کشور خدمت می کنم که اکثریتشان محتاج نان شبند و فکر کنم زندگی در چنین محیطی نمی گذارد که نان به خوشی از گلوی انسان پائین برود مگر آنکه کمی از درجه انسانیت! خود بکاهی . حضرت آقای نبوی برای شما فقط کسانی که مانند شما فکر می کنند ایرانید و دلسوز ایران و بقیه از نظر شما کسانی هستند که حتی ارزش نگاه کردن ندارند چه برسد به اینکه بخواهید جوابی به درد دلشان بدهید. اما متاسفانه در کشور من و تو ( آخه این کشور مال منم هست هرچند به دنبال راه فراری میگردم که از آن فرارکنم اما شاید باور نمی کنی بعد از انتخاب احمدی نژاد کمی امیدوار به ماندن شده ام ، منی که همیشه به دنبال روزنه ی برای فرار می گشتم و حتی اکنون که امکانش برایم بوجود آمده است) این جمعیت اکثریتند. اکثریتی که نمی توان چشم خود را برای همیشه بر روی آنها بست همانطور که این انتخابات نشان داد همین مردمی که سالها چشمها بر رویشان بسته بود با استفاده از کوچکترین فرصت اگرچه که بلد نیستند چطور حق خود را بدست بیاورند اما می دانند که چطور به کسی یا کسانی که خونشان را در شیشه کرده اند « نه» بگویند. حضرت والا، جناب آقای نبوی، انسان گرسنه تنها چیزی که می شناسد نان شب است و ترس از نداشتن همین نان ساده که برای شما و امثال شما آسان در سر سفره تان می آید از ترس فاشیست واستبداد و حتی از ترس مرگ هم بالاتر است. من متاسفانه اینقدر شعورم می رسد که استبداد بد هست ، حکومت دینی بد است ، فاشیست بد است و حتی آنارشیست بودن که خودم متهم به آن هستم بد است اما حضرت والا این مردم گرسنه هستند و متاسفانه گرسنگی جزء اولین نیازهائیست که باید برطرف شود. برای انسان گرسنه آزادی و دموکراسی معنایی ندارد. شکم گرسنه چی! ;زی جز نان نمی شناسد. البته به شما و روشنفکران این مملکت که اکثرا در نقاط خوش آب و هوای جهان زندگی می کنید و لااقل غم نان شب ندارید حق می دهم که خواستار آزادی و دموکراسی باشید چرا که شما نیازهای ابتدائیتان برآورده شده است و بدنبال نیازهای متعالی خود می باشید اما برای افرادی چون شما بسیار شرم اور است که طرفدار کسی باشید که یکی از عوامل اصلی سلب آزادی و نان شب از مردم بوده و هست.
عالیجناب نبوی که بنده نوازی کردید و پاسخ این حقیر را دادید ، مردم فقیر ایران سالهاست که در فاجعه زندگی می کنند و حتی به آن خو گرفته اند پس لطفا این اکثریت را از فاجعه نترسانید که این کار شما درست مانند این است که پیر زن را از ..... کلفت بترسانید. نوشته اید که من از اینکه فاشیستها پیروز شده اند ناراحت نیستم، راستش را بخواهید ناراحت که چه عرض کنم ، بینهایت خوشحالم بطوریکه سالهاست اینقدر احساس خوشحالی نداشته ام. اگر شما فکر می کنید که فاشیستها در این انتخابات پیروز شدند واقعا برایتان متاسفم، فاشیستها زمانی برند! ه شدند که بزرگ شما اصلاح طلبان، بی هسته از آب در آمد و با زد و بندهای پشت پرده به رای بیست میلیون ایرانی خیانت کرد. به راستی از شما و آن چشمان تیزبینتان بعید است که اینقدر سطحی نگر باشید. به راستی شما را چه می شود ؟ آیا خودت می دانی نماینده چه تعداد از این مردم هستی و آیا می دانی تا چه اندازه نظراتت با نظرات این مردم همخوان است. من بینهایت از عقاید احمدی نژاد و افرادی امثال او متنفرم اما با همه ی اینها احوال بر خلاف تحریم دور اول در دور دوم نه تنها به احمدی نژاد رای دادم بلکه برای اولین بار در عمرم برای یک نفر تبلیغ هم کردم. چرا که به نظر من این شخص اغاز یک پایان است هرچند این پایان تلخ باشد اما هرچه زودتر اتفاق بیافتد به نفع همه ی ایران! 1740;ان خواهد بود. به نظر شخص شخیص شما ، ما می بایستی خطر پیروزی فاشیسم را جدی می گرفتیم ترسی که تبعات آن اکنون واقعیت خود را دارد بروز می دهد اما به نظر من ترس برادر مرگ است برای به دست آوردن هرچیز بایستی بهای آن را پرداخت و اگر فکر میکنید که بدون پرداخت بهای گزاف آزادی می توان به آن دست یافت باید بگویم که سخت در اشتباهید. اگر هم اکنون شما در اروپا با ازادی کامل هرآنچه که را دوست داری آسان و بدون ترس بر زبان می اوری ، بهای آن را اروپائیان در گذشته ی نه چندان دور با ظهور هیتلر و فاشیسم دادند. و به نظر من هیتلر اگرچه جنایتهای فراوانی کرد اما خدمات بیشماری نیز برای بعدها از خود جای گذاش! ت که کسی چون تو نیز ازادانه و بدون دغدغه نان به نشر آرا و نظریات خود بپردازد. احمدی نژاد و امثال او حاصل جریان فکری معیوب و مسمومی هستند که در گذشته خود شما نیز جزء ان بودید و البته شاید کسی که مدتی در این نوع طرز فکر زندگی کرده است خود بیش از هر کسی به خطرات ان واقف باشد.
advertisement@gooya.com |
|
حضرت اجل که ما رالایق گوشه چشمی دیدید، جناب اقای نبوی، من از شما توقع نداشتم که علیه منافع ملی و اجتماعی مردم ایران موضع بگیرید ( که البته موضع ملت ایران نیز مشخص شد هرچند شاید به دید شما آنها احمق بودند و صلاح خویش را نمی دانستند) اما از شما توقع نداشتم که اینچنین بی گدار به اب بزنید و چشم و گوش بسته به حمایت از فرد یا جریانی خاص بپردازید.
عالیجنابا ،اینطور که نوشتید افرادی مانند آقای نقره کار و یک نویسنده ایرانی و من فلک زده چیزهایی درباره شما و مواضعتان نوشته ایم که به مزاقتان خوش نیامده اما خوشبختانه در این میان، این حقیر سراپا تقصیر این سعادت را داشته ام که گوشه ای از وقت وقیقتان! را بگذارید تا مرا روشن سازید که دیگر میل باکس شما را پر نکنم. اطاعت امر می شود و دیگر میل باکس ملوکانه را اشغال نمی نمایم. اما از مسئولان محترم سایت گویا خواهشمندم که گوشه ای از سایت وزین خودشان را در اختیار این قلم معیوب گذاشته تا خوانندگان خودشان به قضاوت بنشینند. من نه قلم توانای حضرت اجل نبوی را دارم و نه مقام یا پولی که بتوانم از آن برای بیان نظراتم استفاده کنم. اما از اینکه مسئولان محترم سایت گویا چند مقاله و نوشته را از این حقیر در این سایت خودشان منعکس کردند صمیمانه تشکر می کنم و اگر این جوابیه را به عنوان آخرین مقاله ام منتشر کنند ممنون می شوم چرا که دیگر نه می خواهم مزاحم وقت گرانبهای آقای نبوی بشوم نه گوشه ای از سایت گویا را اشغال کنم.
دستهاي گرم تو
كودكان توامان آغوش خويش
سخن ها مي توانم گفت
غم نان اگر بگذارد.
نغمه در نغمه درافكنده
اي مسيح مادر، اي خورشيد!
از مهرباني بي دريغ جانت
با چنگ تمامي ناپذير تو سرودها مي توانم كرد
غم نان اگر بگذارد.
***
رنگ ها در رنگ ها دويده،
اي مسيح مادر ، اي خورشيد!
از مهرباني بي دريغ جانت
با چنگ تمامي نا پذير تو سرودها مي توانم كرد
غم نان اگر بگذارد.
***
چشمه ساري در دل و
آبشاري در كف،
آفتابي در نگاه و
فرشته اي در پيراهن
از انساني كه توئي
قصه ها مي توانم كرد
غم نان اگر بگذارد.
"احمد شاملو"
با تشکر
فرزاد. م
8/4/84