t.roozbeh@freenet.de
اگرقرارباشد ازمیان رویدادهای سیاسی سال گذشته و مربوط به اپوزیسیون دوتا از آنها را که به طنز شباهت دارندبرگزینید کدام ها را گزین خواهید کرد؟ بگمان من دو ریداد زیر ازهمه بیشتر به طنزنزدیک اند. تا نظرشما چه باشد.
طنزاول
مرکزعالم کجاست؟
ملانصرالدین هرجا که میخ طویله خود را می کوبید ادعا می کرد که مرکز عالم همان جائی است که او میخ اش را کوبیده است!. جماعتی هم درمیان ما ایرانیان رویکرد شان به جهان سیاست همانند رویکرد ملا است برای رد یابی مرکز عالم. آنها شاخص عینی و قابل فهمی برای اندازه گیری رویدادهای سیاسی، جز تمایلات کشدارو آمال متلون خود که هرروز برنگ بت عیاری درمی آید، ندارند. درسپهرآنان، نه رویکرد مردم علیه رژیم شاخص معتبری به حساب می آید، نه ماهیت و نتایج عملکرد بیش ازدودهه رژیم جمهوری اسلامی مایه سنجش گری است و نه شاخصه ها و موازین اولیه دمکراسی محلی ازاعراب دارند. ازجمله این گونه "مرکز انگاری" را می توان دربرخورد وارزیابی حضراتی که ازقضا اکثرشان نان کسوت اپوزیسیون را می خورند، با بیاینه موسوم به 565 نفر مشاهده کرد. بیانیه مزبور درنزد این"به وجد آمده گان"چنین توصیف شد: یک سند و نقطه عطف تاریخی، صریح و قاطع، قدم مهمی درمحاصره حاکمیت بوسیله جامعه مدنی، دمیدن شده جانی تازه درکالبد بی رمق مبارزه، گامی شجاعانه و تحسین بر انگیزو کم نظیر،دارای راه حل های کارساز، درود برهوشیاری وجسارت آنان! و..... خلاصه آنکه هرچه خوبان دارند توتنها داری و"هرآن چه ما سالیان سال در آرزویش بودیم" یکجا دراین بیانیه گرد آمده است.
اما بگذارید به ببینیم که اگر ابزارسنجش گری ملا را کنار بگذاریم از"حقیقت" چه باقی می ماند؟
این بیانیه را باهرکدام ازشاخص های عینی سه گانه فوق، یعنی چه عقب تربودن آن از رویکرد مردم به رژیم وسطح توقعات آنان، وچه بلحاظ ماهیت مافوق ارتجاعی واصلاح ناپذیر نظام حاکم وآگاهی برآمده از عملکرد آن طی این دودهه و نیم، و چه بویژه موازین پایه ای وحتی مینیم دمکراسی درکشوری چون ما که پائین تر ازآن دیگر"نه دمکراسی" خواهد بود بسنجید، خواهید دید که فرسنگ ها از آنها عقب تراست.
مثلا اگرازمنظرموازین حداقل و اولیه دمکراسی درجامعه ما به آن نگاهی بیافکنیم معلوم میشود،که درآن نه از جدائی دین ازدولت به مثابه اولیه ترین و بدیهی ترین خواست مردم علیه یک حکومت مذهبی نشانی می بینید،ونه ازمخالفت صریح وروشن با مداخله قدرت های بزرگ درشرایطی که نیروهای نظامی دولت آمریکا دراطراف ایران چنبرزده و کماندوهای تجسسی وهواپیماهای گشت زنی به ایران گسیل می دارند،ونه ازمطالبات پایه ای واولیه ای چون نفی آپارتاید جنسی و درخواست برابری جنسی برای نیمی ازجامعه ونه از نفی ستم مضاعفی که برنیمی ازجمعیت جامعه چند ملیتی ایران روا میشود، و بالأخره نه ازمطالبات میلیون ها مزدو حقوق بگیردرکشوری که درآن فاصله طبقاتی بیداد میکند وبه گفته وزیر رفاه وتأمین اجتماعی فقط نزدیک به 8میلیون نفربا درآمدی روزانه معادل سی و سه سنت گذران می کنند!.درچنین شرایطی بیانیه به هرکس و ناکس داخل وخارج نیم نگاهی انداخته الا به خود مردم.*1
علاوه براین نحوه تنظیم متن چنان دوپهلو و چند منظوره انجام شده که دست هرجواهرسازی را ازپشت بسته است. گرایشات مختلف ازهرقماش اعم ازطرفداران نظام ولایت مشروط ، باورمندان به ظرفیت قانون اساسی موجود و رفرم پذیری نظام، و آنهائی را که خواهان فراروئیدن یک "جمهوری واقعی"ازدل" جمهوری اسلامی" هستند(بدون مرزبندی قاطع با نظام موروثی و بدون طرح قاطع جمهوریت بعنوان شکل نظام جایگزین) را کنارهم قرار داده است. بعنوان مثال بیانیه، انحصار طلبان- ونه کل نظام حاکم- را مورد خطاب قرارداده و خواهان تغییراتی در"ساختار قدرت" و "بدورازسوء استفاده مردمی ازقانون اساسی"موجود شده است.بنابراین بجای درخواست تغییرکل رژیم اعم از "ساختارحقوقی و حقیقی قدرت" تنها خواهان تغییراتی دربخش "انحصاری" قدرت شده است. درفرازدیگری بعنوان راه کار "گردن نهادن نهائی به رأی و اراده ملی برای تغییر "ساختار قدرت" را مطرح ساخته است که بطورتلویلحی به منزله پذیرش ایستگاه های میانه راه است. وحتی درمورد انتقاد به "نمایشهای انتخاباتی"بجای تحریم قاطع آن، به شیوه تاکنونی آن انتقادشده و بطورتلویح نیم نگاهی به انتخابات آتیه داشته و خواهان گشوده شدن راه مشارکت درآن است*2.
بی تردید،برای کسانی که رویدادهای سیاسی ایران را بدقت دنبال می کنند روشن است که نگاه و متن بیانیه دقیقا درانطباق با انگاره ها و مباحث سیاسی مطرح درمیان اصلاح طلبان دولتی و اصلاح طلبان غیردولتی نظیر جایگاه وظرفیت قانون اساسی، ولزوم ایجاد تغییرات درساختارقدرت(بخش انتصابی) ونظایرآن تنظیم شده است.ازاینرو سیاست چانه زنی دربالا، بی اعتنائی به جنبشهای اعتراضی و مطالباتی مردم و دورزدن آن ها،فرصت انگاشتن شرکت در انتخابات ریاست جمهوری و تدارک مشارکت درآن، هرچند همراه با شرط وشروطی، ازبارزترین مشخصات این بیانیه است. درحقیقت این بیانیه را باید پلاتفرم اصلاح طلبان بیرون حکومتی بشمار آورد، که درفضائی که اصلاح طلبی دولتی شکست خورده و ابعاد داخلی و بین المللی بحران، حکومت اسلامی را در چنبره فشارهای سنگین قرارداده است، درصدد بهره برداری ازبحران برمبنای اصل کمترین تکان برآمده اند. که خود درانطباق با پتانسیل شناخته شده نیروهائی چون نهضت آزادی و بطورکلی ملی-مذهبی ها و دگراندیشان اصلاح طلبی تنظیم شده است که سالیان درازی است درکسوت "اپوزیسیون قانونی" حکومت اسلامی بشمارمی رفته اند*3.
با این همه کسانی که دردکده کردن این بیانیه به مثابه بیانیه اصلاح طلبان خارج ازحکومت تردید داشته و سرگردانند،می توانند با عنایت به حرکت مکمل این پروژه یعنی پهن کردن بساط انتخاباتی توسط نهضت آزادی واعلام کاندیداتوری ابراهیم یزدی به بازخوانی دوباره این بیانیه بپردازند.دراین کنفرانس مطبوعاتی ابراهیم یزدی اظهارداشت:
الف- انتخابات آتی فرصتی است طلائی برای دولت و ملت(ملتی که بزعم وی باید ازخودزنی یعنی تحریم انتخابات شوراهای شهر وروستا و.. درس عبرت گرفته باشد)
ب- اسلامیت وجمهوریت دورکن حکومت درکشوری چون ایران با مردمی مسلمان است.
ج- حقوق ملت مندرج دراصل سوم قانون اساسی باید استیفا شود.
د- مابراین باوریم که اصلاح درساختار حقیقی ونه حقوقی، تنها راه ملت،احزاب و کل ایران است.
ه- ضمن اعلام شرکت مشروط درانتخابات، حذف نظارت استصوابی بعنوان پیش شرط آن عنوان شده و حتی درصورت محروم شدن ازشرکت درانتخابات بدلیل رد صلاحیت کاندید اخص اشان، ازکاندید غیرمستقیم و نزدیک بخودحمایت خواهند کرد.(واین درحالی است که فی المثل حتا حزب مشارکت-ولودرحرف- اعلام کرده که اگر کاندیدایش ردصلاحیت بشود، درانتخابات شرکت نخواهد کرد)
باین ترتیب اگردربدنه بیانیه،تمامی نکات فوق به نحو"هنرمندانه ای" گنجانده شده است، دکده شده آن را می توان دراقدام تکمیلی فوق به روشنی مشاهد کرد.
پس بیانیه نویسان اگرنه بطورسرراست ولی به تلویح درهیئت"تحریم شکنان انتخاباتی" وارد عرصه سیاسی شده و عقبه خارج ازکشور آنان، که سایت "ایران امروز" یکی از ستادهای اصلی اشان بشمار میرود*4، بطور سرراست وظیفه موج شکن دربرابر امواج جنبش" تحریم انتخابات" را دردستورکارخود قرارداده است.آیا درچنین شرایطی نباید بر"مظلومیت" دمکراسی گریست؟ وبرعلیه "چرخ پنجم دمکراسی" شورید؟
طنز دوم
نامه پراکنی
طنزعموما دستمایه خود را ازدوگانگی بین واقعیت ادعائی و آنچه که واقعا هست(حقیقت) میگیرد. گاهی اتفاق می افتد که دوگانگی وتقابل چنان است که اگر شما جای ایندو را عوض کنید، مشکلتان حل شده و طنر به پایان خود میرسد. با این مقدمه می پردازیم به نامه آقای فرخ نگهدار،یعنی فردی درکسوت اپوزیسیون که بقول خودش خارج ار حیط اقتدار خامنه ای قراردارد ،به آقای رزافشان درزندان اوین یعنی به کسی که درون دهان گرگ درنده ای بنام حکومت اسلامی نشسته است.درپاسخ آقای زرافشان به این نامه نکات گوناگونی را می توان یافت. از جمله تأکید ایشان براهمیت مرزبندی با سلطنت وعلیه اتحاد همه باهم، علیه مداخله خارجی و کسانی که بدان دخیل بسته اند، تخطئه تلاش هائی که ازبالای سرمردم برای تدوین باصطلاح"قانون اساسی جدید"صورت می گیرد، از لزوم ورود به حوزه مضمون گفتمان رفراندوم و مباحث مربوط به قانون اساسی جدید (که خود نوشته ایشان مصداقی است ازپرداختن به آن)،ردهرگونه توهم درباره امکان برگزاری رفراندوم درحیات جمهوری اسلامی، تأکید برمطالبات و سازمان یابی مبارزات مردم.... . با این همه قصد این نوشته پرداختن به آنها نبوده و هدف دیگری را دنبال میکند:
باخواندن این نامه برخواننده روشن میشود،که آقای زرافشان بخش مهمی ازنوشته خود را صرف ردکردن ادعاها و استدلال های آقای فرخ نگهدار درمورد دست آوردهای اصلاحات وبیلان آن کرده است. واینکه چرا حکومت اسلامی اصلاح ناپذیر بوده و نباید امیدی به تحول در آن داشت و خلاصه این که چرا باید به این گونه توهم ورزی ها پایان داد.
آیا بنظرشما محتوای این نامه نگاری، چه آن نامه آقای فرخ نگهدار یعنی نامه ای ازسوی یک اپوزیسیون به یک زندانی دردفاع ازاصلاح پذیری رژیم ولایت فقیه، وچه نامه این زندانی ازاوین به ایشان مبنی بر اصلاح ناپذیری آن، حامل طنزتاریخی و تکان دهنده نیست؟
احتمالا این روزها آقای نگهدار باید وقت خود را صرف تهیه پاسخی کوبنده ومجاب کننده، بعنوان یک نامه سرگشاده جدید(چندم؟ خدامی داند) کرده باشد.اگر این حدس من درست باشد، باید به ایشان پیشنهاد کرد که بجای ادامه این بحث قلمی، بیک اقدام شجاعانه وعملی دست بزند!. عمل شجاعانه ای که بنظرمیرسد شرایط عینی آن هم فراهم آمده باشد. وآن اینکه دریک اقدام غافلگیرکننده پیشنهاد مبادله خود با آقای زرافشان را بدهد!. چنین مبادله ای حداقل دارای منافع زیربوده و بایک تیرچندین نشان را هدف قرار می دهد:
اولا یک زندانی شجاع آزاد میشود وباین ترتیب فعالین حقوق بشرهم پس ازسالها مبارزه به دست آورد ملموسی میرسند و با انرژی بیشتری به تلاش های خود ادامه میدهند. و ضمنا آقای زرافشان هم با قرارگرفتن درکنار اپوزیسیون،می تواند نظرات واستدلال های خویش را به دور ازهرگونه محذوریت های زندان و داخل کشوربه رشته بیان وتحریر در آورد و ثانیا آقای فرخ نگهدار به زندان نمیرود واین مهم است، وگرنه طرح این پیشنهاد ازاساس منتفی می بود. به زندان نمی رود بدلیل واقعیت دست آوردهای دوران اصلاحات(که بخش مهمی از استدلال های آقای نگهدار برروی آن بنا شده)، به زندان نمی رود به دلیل یافته اخیریشان مبنی براینکه رژیم"درآستانه دگرگونی های عظیمی"قرار گرفته است. والبته ناگفته نماند که این اقدام درحکم عملیاتی کردن سیاست پیشنهادی چندسال پیش خود ایشان مبنی بر ضرورت انتقال اپوزیسیون خارج به داخل جهت ایفاء نقش اپوزیسیون قانونی درایران هم هست. وثالثا ایشان می تواند بجای مبارزه قلمی و کم اثر کنونی که ازراه دورصورت می گیرد، ازنزدیک برروندهای عینی ومثبت پروژه اصلاح رژیم نظارت کند.
بدیهی است که مدافعان حقوق بشرهرگز او را تنها نگذاشته واگر خدای نکرده کوچکترین تعرضی ازسوی رژیم متوجه ایشان بشود، با تمام وجود ازحقوق شهروندی و انسانی وی به دفاع برخواهند خواست.
ازشوخی و طنزگذشته،شما قضاوت کنید! آیا فواید وبرکات مترتب براین پیشنهاد برفواید آن نامه احتمالی و درحال تحریر نمی چربد؟! والبته این پیشنهاد درصورتی اعتباردارد که شایعه نگارش آن نامه وتحولات صورت گرفته درجمهوری اسلامی واقعیت داشته باشند. وگرنه هیچ آدم عاقلی به جنگ آسیاب های بادی نخواهد رفت!
22.03.05-02.01.84
*1-البته نقد محتوای این بیانیه،به معنای آن نیست که مواضع تک تک امضاء کننده گان درانطباق با مفاداین بیانیه است. برعکس می توان شواهدی یافت که چنین نیست. اما واقعیت فوق تأثیری درارزیابی محتوای اصلی و حاکم بربیانیه بعنوان مواضع اصلاح طلبان غیرحکومتی که مستند برمفاد خود این بیانیه است، نمی گذارد.
*2-بادرنظرگرفتن چنین گرایش روشنی دربیانیه،معلوم نیست موضع گیری"جمهوری خواهان دمکرات و لائیک" درمورد بیانیه مزبور را چگونه باید تبیین کرد؟ چرا که مرزبندی تاکنونی آنها با جمهوری خواهان اصلاح طلب برپایه همین دخیل بستن آنها به تحول پذیری حاکمیت استواربود. درواقع بیانیه مزبور باعث شد که مدعیان چندین گرایش مختلف جمهوری خواهی بیکدیگر برسند.می توان پرسید ازاختلافات "تاکتیکی واستراتژیکی" فی مابین آنها چه باقی مانده است؟ قضاوت نهائی دراین باره و درجه پایداری چنین پیوندی را باید به آزمون های آینده واگذارکرد.
advertisement@gooya.com |
|
*3-بیهوده نبود که کسانی چون آقای امیربابک خسروی که وجودشان همواره سرشاراز دغدغه نادیده گرفته شدن ظرفیت اصلاحی نظام جمهوری اسلامی بوده است، با گذاشتن امضاء خود درپای حمایت از این بیانیه، ازسیاست امتناع امضاء بیانیه های قبلی که بزعم وی تندروانه محسوب می شدند، دست برداشت.
*4- البته "ایران امروز" تنها سایتی نیست که اکنون نقطه تمرکز خود را برشکستن تحریم کوبنده انتخابات(یعنی همان هدفی که مضمون اصلی پیام امسال خامنه ای را نیز تشکیل می دهد) متمرکزکرده است. علاوه برتلاش برای شکستن سد تحریم، سایت مزبور، تلاش دوم خود را برچهره سازی و شکل دادن به باصطلاح یک رهبری مطلوب برای کنترل جنبش عمومی دردستور کارخود قرار داده است.
لازم نیست که که انسان حتما ضد سرمایه داری و مدافع نظام سوسیالیستی و باصطلاح رادیکال باشد تا رایحه تند و"بدشگونی" را که ازاین گونه بیانیه ها و عقبه های آن درمیان"اپوزیسیون" برمی خیزد استشمام کند. مثلا اگر نگاهی به پیام آقای عباس امیرانتظام تحت عنوان "گام به گام بسوی اجرای میثاق ملی" بیافکنید به روشنی سه نکته متمایزبا پروژه فوق را مشاهده خواهید کرد: تحریم انتخابات نمایشی، تأکید برجنبش اجتماعی وسیاسی مردم دردانشگاه ها،کارخانه ها و اداره ها... بعنوان عامل اصلی تغییر، و بالأخره دوری ازاشکال سنتی سازماندهی و رهبری و تأکید بررهبری جمعی و توسط فرد فرد شهروندان.