دوشنبه 18 آبان 1383   صفحه اول | درباره ما | گویا

بخوانید!
پرخواننده ترین ها

دسترسی همگان به اطلاعات، گفت وگو با دکتر عباس حری، ايران

جامعه اطلاعاتی در گفت وگو با دکتر عباس حری، استاد دانشگاه

علی رغم وجود آثار فراوان در زمينه «جامعه اطلاعاتی» هنوز ماهيت آن به درستی برای جوامع روشن نيست و شرايط لازم برای دستيابی به چنين جامعه ای به وضوح مشخص نشده است.
دکتر عباس حری استاد دانشگاه به نتايجی که در يک جامعه اطلاعاتی بايد اتفاق بيفتد اشاره می کند و تأکيد دارد جامعه اطلاعاتی در يک نگرش آرمانی، جامعه ای است که در آن شرايط دسترسی به اطلاعات برای همگان فراهم باشد تا بتوانند آزادانه برای کاربری آن تصميم بگيرند. وی سهم معيارهای آموزشی و فرهنگی را در جامعه اطلاعاتی برمی شمارند و از مهارت همراه با معرفت به عنوان يکی از خصيصه های لازم برای چنين جامعه ای ياد می کند. گفت وگو با او را بخوانيد.

\ متون و منابع متعددی به زبان های غربی درباره «جامعه اطلاعاتی» و ويژگی های منتسب به آن در دست است که از ديدگاههای گوناگون، اين جامعه را مورد بررسی قرارداده اند. برخی از ضرورت گرايش به آن دفاع کرده اند و عده ای ديگر با آن به مخالفت برخاسته اند. حال با توجه به چنين نقطه نظرهايی آيا می توان شاخصی مطمئن برای ارزيابی جوامع در مسير دستيابی به جامعه اطلاعاتی به دست داد؟
> گرچه نقطه نظرهای متفاوتی درباب اين موضوع مطرح شده است، اما کمتر کسی از مدافعان جامعه اطلاعاتی به ماهيت اطلاعات پرداخته است و معلوم نيست هر گاه ندانيم اطلاعات چيست، چگونه می توانيم به دفاع از جامعه ای که دورنمايه اطلاعاتی آن را از ساير جوامع متمايز می کند برخيزيم يا با آن مخالفت کنيم. وقتی به اطلاعات و به دنبال آن از جامعه اطلاعاتی سخن می گوييم غرض ما از اطلاعات چيست؟ در برخی متون، اطلاعات را برابر صنعت اطلاعات يا فناوری اطلاعات دانسته اند، بعضی سخن از حجم بالای اطلاعات به ميان آورده اند و برخی ديگر عنصر سودآوری اقتصادی را مطرح کرده اند. اما هرگز مشخص نشده است که فناوری اطلاعات يعنی فناوری چه چيز، حجم اطلاعات، يعنی حجم چه عنصر يا عينيتی و اقتصاد اطلاعات در دادوستد و سود وزيان چه چيز معنی پيدا می کند. به همين دليل نمی توان درباره تأکيد يا ترديد در نقطه نظرهای موجود درباره جامعه اطلاعاتی تصميم گرفت يا شاخصی مطمئن برای ارزيابی جوامع به دست داد.
\ به نظرمی رسد جامعه اطلاعاتی، جامعه ای است که می بايست مبتنی بر دانايی باشد و دانايی مسيری است که به دانش تبديل می شود. حال شرط لازم برای رسيدن ايران به جامعه اطلاعاتی، بايد تقويت دانش بيشتر در کداميک از حوزه های سياسی، اقتصادی، اجتماعی فرهنگی باشد؟
> اينکه شما می گوييد دانايی که منجر به دانش شود، حقيقت امر اين است که جامعه اطلاعاتی با کلمات ديگری ولی با همان هدف عنوان شده است. بحث جامعه اطلاعاتی که ترجمه information socity است جامعه دانايی که Knowledge society و جامعه دانش محور که knowledge base society است، افراد مختلف با ديد و هدف واحدی به کار برده اند که ما خودمان آنها را ابداع نکرده ايم، بلکه ترجمه آن چيزی است که غربيها گفته اند. اما اينکه فی الواقع جامعه اطلاعاتی بايد دارای چه مؤلفه هايی باشد که ما به آن نام جامعه اطلاعاتی اطلاق کنيم، اتفاق آرا وجود ندارد. هر فردی، باتوجه به رويکردها و تخصص خود، جامعه اطلاعاتی را تعريف می کند. لذا از اين جامعه تبيين های گوناگونی به دست داده اند. برخی شرط لازم برای جامعه اطلاعاتی را حضور فعال فناوری اطلاعاتی دانسته اند، برخی انباشت اطلاعات، گروهی ميزان مصرف اطلاعات و جمعی نيز دسترس پذيری اطلاعات، را ملاک قرار داده اند اما اين همه، شرط لازم برای چنين جامعه ای است و هيچ يک به تنهايی قادر به ايجاد جامعه اطلاعاتی نيست. در عين ضرورت اين گونه ويژگی ها، شرط پنهان ديگری وجود دارد تا بتواند اين عناصر را با يکديگر پيوندی معقول دهد و در عين حال ضرورت حضور يکايک آنها نيز حس شده و به تبع نياز شکل گرفته باشد. برخی رويه های فرهنگی در ساختارهای اجتماعی، آموزشی و سازمانی ايران وجود دارد که تا مسيری صحيح نيابند واصلاح نشوند حضور همگی شرايط لازم نيز قادر به شکل دهی جامعه اطلاعاتی نخواهد بود. اين رويه ها در نظام خانواده، نظام آموزشی، تعاملات اجتماعی و روابط شغلی و سازمانی نفوذی عميق و گسترده دارند و به سرعت و سهولت نيز قابل تغيير نيستند، بلکه اصلاح آنها برنامه ريزی بلندمدت می طلبد.
\ در آثار مدافعان غربی، جامعه اطلاعاتی چه معياری را می توان برای تشخيص اين نوع جامعه، جست وجو کرد؟
> معيارهايی که در آثار مدافعان جامعه اطلاعاتی آمده، عمدتاً از نوع مصداقی است. يعنی جوامعی را به مثابه نمونه های جامعه اطلاعاتی عنوان کرده اند، از قبيل ايالات متحده، ژاپن، سنگاپور و... ولی رويکرد مصداقی دواشکال اساسی دارد، نخست آنکه شرايط جامعه اطلاعاتی، به دليل ابهامی که در تعريف شرايط وجود دارد، به درستی در آن جوامع تحقق نيافته اند ديگر آنکه در اين جوامع نابهنجاری هايی نيز پديد آمده که ممکن است جزو ويژگی های جوامع اطلاعاتی تلقی شود. به بيان ديگر، ممکن است اين امر اينگونه تعبير شودکه برای سنگاپور شدن يا ژاپن شدن بايد کليت آن جامعه را پذيرفت و به عواقب آن نيز تن داد. گويی سياستگذاران جامعه اطلاعاتی ندا درداده اند که هرگاه مايل به تبديل به جامعه ما به عنوان جامعه اطلاعاتی هستيد می بايست انگاره های ما را در کليتش بپذيريد. معيار آرمانی که من بر آن تکيه دارم، جامعه اطلاعاتی را مستقل از مصاديق موجود ارزشگذاری می کند و چون بر آن نيست که مصداق را نمونه جامعه ای اطلاعاتی قلمداد کند، ناگزير از ارائه توصيف هايی از جامعه اطلاعاتی است که براساس آن بتوان هم، الگويی مفهومی از چنان جامعه ای به دست داد وهم، ابزارسنجشی برای تمييز ميان جامعه اطلاعاتی و غيراطلاعاتی فراهم آورد.
\ پس می توان چنين فرض کرد که اگر يک مدل آرمانی برای جامعه اطلاعاتی در نظر بگيريم مبنی بر اينکه قرار باشد همه جوامع به آن دست يابند، همان بحث جامعه جهانی ولی به شکل ديگری خواهد بود.
> دقيقاً. اگر نتوان گفت که برای اطلاعاتی شدن برای هر جامعه ای نسخه متفاوتی صادر کرد وهمه بايد به يک سمت پيش روند، اين همان می شودکه همگان از آن به عنوان جامعه جهانی ياد می کنند. جامعه ای که به عقيده من، اصلاً وجود خارجی ندارد. ما چيزی به عنوان جامعه جهانی نداريم. آن چيزی که ما سهواً از آن به نام جامعه جهانی ياد می کنيم، شبکه ای است از جامعه واقعی دنيا، که چون با هم مرتبط می شوند، اسم آن را جامعه جهانی گذاشتيم. ارتباط پيدا کردن اين جوامع با هم، ويژگی های هر يک از اين جوامع را تغيير نمی دهد. مگر اينکه ما جامعه الگو داشته باشيم و همه جوامع به آن سمتی بروند که به آن جامعه الگو نزديک شوند.
آنچه که در حال حاضر در نظام فعلی در حال پيش رفتن است، اين است که همه به سمت الگويی پيش روند که جوامع پيشرفته برای آنها تعريف کرده اند، که البته اينجا بحث ديگری پيش می آيد که عده ای ديگر در اين مورد به بحث و مناظره می پردازند که آيا جهانی شدن به معنای مستحيل شدن در فرهنگ و جامعه ديگر است؟ يعنی اينکه همه کشورها، مؤلفه های خودشان را نديده بگيرند، برای اينکه بتوانند با آن الگوسازگار باشند؟ در حال حاضر، اين هراسی است که تنها محدود به کشورهای جهان سوم نيست، بلکه کشورهای اروپايی چون فرانسه و آلمان هم از آن در هراسند.
\ آيا می توان در مدل جامعه اطلاعاتی آرمانی چنين در نظر گرفت که در عين اينکه هر کشوری مؤلفه ها و ارزشهای ملی خود را حفظ می کند، ولی با وحدت و اتحاد همراه با ساير ملل، به تبادل اطلاعات در حوزه های مختلف بپردازد؟ يعنی چيزی که ما از يک جامعه جهانی انتظار داريم؟
> شما هم در واقع به همان مسيری اشاره می کنيد که من به آن پرداخته ام. معنای آن از نظر علمی اين است که هر جامعه ای آرمان خاص خودش رادارد. ولی وقتی شما می گوييد که هر کشوری مؤلفه های خودش را حفظ کند و عناصر فرهنگی خودش را از دست ندهد، به اين معنا خواهد بود که همه عناصرش چه مثبت و چه منفی را حفظ کند ولی الزاماً اينطور نخواهد بود. اگر بخواهد عناصر مثبتش را حفظ کند، آرمانی خاص آن جامعه يا دست کم خاص مجموعه ای از جوامعی که دارای نقاط اشتراک هستند، شکل می گيرد. آنها می توانند اين آرمان را برای خودشان تعريف کنند ولی الزاماً اين آرمان به معنای آرمانی در کشور ديگری با مؤلفه های ديگر نخواهد بود. مثلاً همه می دانيم که آموزش و پرورش درکشور سوئد بسيارقوی عمل می کند. ولی می دانيد که آموزش با فرهنگ يک جامعه عجين شده است . خوب حالا اگر فردی به عنوان متخصص بخواهد آن نظام را درکشور خود اجرا کند، در عمل خواهيم ديد که بايد بخشهايی از آن را حذف کند، چون با ارزشهای جامعه اش نمی خواند وحالا اگر برخی از ارزشهای مخصوص آن جامعه را به دليل عدم کارايی در جامعه خودحذف کند ، ديگر آن الگو نخواهد بود، الگوی بازسازی شده ، سازگار و تعديل شده با فرهنگ خود.
\حال برگرديم به جامعه اطلاعاتی . ما انتظار داريم در جامعه اطلاعاتی چه اتفاقی بيفتد؟ اعم از اينکه در حال حاضر آيا جايی وجود دارد که اين اتفاقات بيفتد يا نه؟
> اعتقادم اين است که جامعه آرمانی اطلاعاتی ، جامعه ای است که بدون داشتن اطلاعات صحيح ، در هيچ زمينه ای اقدام به تصميم گيری نمی کند. جامعه اطلاعاتی دراين نگرش آرمانی ، جامعه ای است که در آن ، شرايط دسترسی به اطلاعات برای همگان فراهم باشد تا بتوانند آزادانه درباره کاربری آن تصميم بگيرند. جامعه اطلاعاتی ، جامعه ای نيست که تنها نخبگان آن با اطلاعات محشور باشند. اگر بپذيريم که آحاد جامعه بايد از دسترسی به اطلاعات، به عنوان حقی اجتماعی، برخوردار باشند، هيچ مانعی نبايد اين دسترسی پذيری را مختل سازد. هيچ نابينا يا ناشنوا يا معلول جسمی يا ذهنی را نمی توان از اين حق محروم کرد ، يعنی شرايط استفاده از اطلاعات را بايد متناسب با توانمندی های آنان فراهم ساخت.
هيچ جامعه ای را نمی توان يافت که از رشد وتوسعه بهره مند باشد و اطلاعات تنها در قلمرو محدودی از لايه های بالای هرم اجتماعی ـ خواه هرم سياسی ، يا اقتصادی ، يا آموزشی، و يا فرهنگی ـ جريان يابد و قلمروهای پايين تر هرم کاملاً با اطلاعات واقعی بيگانه باشند و حتی لزوم آن را حس نکنند. تعامل اجتماعی به معنای داد وستد اطلاعاتی زمانی در کل جامعه روی می دهد که با به کارگيری مجراها و رسانه های مناسب و زبان مشترک ، شرايط يکسان برای آحاد جامعه فراهم آيد. اطلاعات عينی جايگزين اطلاع سازی شود و اين اطلاعات چنان درعرصه های مختلف اجتماعی نفوذ يابد که ادامه حيات اجتماعی ، به معنای وسيع ، بدون آن ممکن به نظر نرسد. اطلاع باوری، يعنی تن دادن به ضرورت گريزناپذير اطلاعات ، بايد در عرصه های اجتماعی ، سياسی ، اقتصادی ، آموزشی وفرهنگی نهادينه شود وحذف آن به اختلال حتمی وقطعی نظام تصميم گيری بينجامد.
\ پس چنين جامعه ای لزوم تخصصها را نيز ايجاب می کند.
> قطعاً همين طور است . اولاً چنين جامعه ای هرگز و هرگز اطلاعاتی را که بابت آن نيرو، زمان و سرمايه صرف شده را بی اعتبار نخواهد کرد. يعنی قدر آن اطلاعات را خواهد دانست. ثانياً آنکه وقتی هرفردی بخواهد از اطلاعات در هرمسيری استفاده کند، و آن را به کار بندد، لزوماً می بايست تخصص بکارگيری آن اطلاعات را نيز فرا گيرد. بنابراين لزوم تخصصها در يک جامعه اطلاعاتی اهميت پيدا می کند. در چنين فضايی است که حضور فناوری اطلاعات، پديدآمدن مشاغل اطلاعاتی ، اطلاع مدار بودن نظام های مديريت سازمانی ، اقتصاد اطلاعات، و مفاهيم مرتبط ديگر ، نقش اصلی خود را ايفا می کنند و وجود تخصصهای هريک از اين زمينه ها بيش از پيش احساس می شود.
\ اکثر انديشمندان جامعه اطلاعاتی را براساس توسعه اقتصادی تعريف می کنند. به عبارتی معيارهای اقتصادی را بيش از ديگر معيارها درنظر می گيرند، و به لزوم سهم بازارهای جهانی در چنين جامعه ای تأکيد دارند. حال باتوجه به اهميت نظام آموزشی، سهم معيار آموزش در جامعه اطلاعاتی چقدر است؟
> گرچه داشتن اوقات فراغت، که خود حاصل فراهم بودن شرايط اقتصادی و معيشتی آحاد جامعه است ، شرط عمده ای در استفاده از منابع اطلاعاتی است و ارزشگذاری های استخدامی وشرايط استمرار و دوام مشاغل را می توان موکول به داشتن اطلاعات روزآمد وآشنايی با مهارتهای جديد کرد ولی نبايد از سهم آموزش درچنين جامعه ای غفلت کرد. روشهای تدريس معلمان و ارزشگذاريهای دانش تخصصی محصلان را بايد از رويکرد تک متنی در نظام های آموزشی به سمت آموزش و يادگيری خلاق سوق داد و اين امر به بازنگری جدی در برنامه ريزی های آموزشی درسی نياز دارد. نظام آموزشی اقتباسی، يعنی دريافت دروندادی مشخص و يک سو وارائه بروندادی با همان ساختار و محتوی .
که اين درنگرش سيستمی به بيماری سيستم تعبير می شود. سيستمی که قادر به تبديل ماده خام ورودی به ماده پردازش شده خروجی نيست.
در فراگيری خلاق، قابليت های فردی شناسايی می شود واطلاعات مرتبط با استعدادها و علائق در اختيار قرار می گيرد. فراهم آوردن شرايط دسترس پذيری به اطلاعات در فراگيران شرط لازم برای قبول و دريافت اطلاعات مورد نياز است. تا چنين شرطی فراهم نشود. نمی توان انتظار داشت که نيازها از حد درس نامه هايی که از قبل بسته بندی شده است فراتر رود. چون نه نيازی فراتر از آن فراهم می شود و نه ذائقه ای برای تجربه کردن فراتر از آن غذای کنسرو شده تقويت می شود. طبعاً آگاهی از توليدات متنوع بازار نيز حاصل نمی شود. کشش به سمت بازار توليد منوط به آگاهی از توليدات بازار است و آگاهی پيش زمينه ای است که می بايست در نظام های آموزشی فراهم آيد.
\ نقش دانشگاهها، به عنوان آموزش عالی در جامعه اطلاعاتی چه ميزان است؟
> تمام آنهايی که نقش توليد، ساماندهی و دسترس پذيرکردن اطلاعات را دارند، سهم عمده ای می توانند داشته باشند. يعنی دانشگاه خودش را صاحب اين رسالت بداند که عمده فعاليتش توليد اطلاعات درست موردنياز عرصه های مختلف اجتماعی است، و کاربران آن اطلاعات درعرصه واقعی منتظرند تا اطلاعات مورد نيازشان به صورت صحيح در اختيارشان قرار گيرد. بنابراين مراکز آموزشی و پژوهشی و در واقع مراکز عالی آموزشی و پژوهشی به علت نقش و رسالتی که دارند بايد اين توانايی و تحمل را داشته باشند که به در دسترس پذير کردن اطلاعات، بپردازند. عرصه واقعی اعم از اينکه صنعت باشد يا هر چيز ديگر، در بيرون از نهادهای عالی آموزش، حق دارند که انتظار داشته باشند که اطلاعات مورد نياز، توسط اين نهادها آماده سازی شود. اگر اين پيوند به درستی صورت گرفته باشد، آن هنگام حرکت دانشگاه بدون عنايت به نيازهای واقعی جامعه صورت نخواهد گرفت.
اين پيوندی که تحت نامهای مختلف صنعت و دانشگاه ومسائلی از اين نوع صورت می گيرد، اين ارتباط در آن حد نيست که نيرويی در اينجا تربيت شود که بتواند در صنعت مورداستفاده قرار بگيرد، بلکه تنها يک ارتباط مستمر ميان آنهاست. يکی از فعاليتهايی که در نظام آموزش عالی دردنيا خصوصاً در اروپا و آمريکا اتفاق می افتد، اين است که عرصه های واقعی مثل کارخانه يا شرکت يا جايی که کاری انجام می دهند، هرگاه با مسأله ای روبرو شوند، می خواهد افت فروش باشد يا کاهش کيفيت کالا، خودشان به تنهايی در جهت رفع مشکل اقدامی نمی کنند، بلکه مسأله را در اختيار نهادهای آموزشی و پژوهشی قرار می دهند تا با تحقيقات و پژوهشهايی در اين زمينه، راه حل مناسب و دقيقی ارائه دهند و اين کار ، کاملاً بصورت يک امر طبيعی در آن کشورها اتفاق می افتد و اين پيوند، پيوند معنی دار است که دانشگاه خودش را درگير عرصه های واقعی می کند.
\ در فعاليت های فرهنگی چطور؟ فعاليتهايی که بيشترين پيوند را با اطلاعات دارند، تا چه حد اين اطلاعات در عرصه های متعدد آن نهادينه شده است؟
> به نکته جالبی اشاره کرديد. در فعاليتهای فرهنگی که بيشترين پيوند را با اطلاعات دارد، عرصه های متعددی را می توان يافت که اطلاعات در آنها نهادينه نشده است. آزمون نهادينگی براساس رويکرد سيستمی، آن است که هرگاه عنصری از يک نظام يا سيستم حذف گردد، کارکرد کل سيستم دچار اختلال شود. آيا کتابخانه آموزشگاهی در مدارس نهادينه شده است؟ برای پاسخ به آن می توان اين عنصر را از آن مراکز حذف کرد و سپس عملکرد نظام آموزشی را مورد مطالعه قرار داد. آيا اختلالی در عملکرد سيستم پديد می آيد؟
اگر عمل حذف را با آبدارخانه انجام دهيم، چه روی خواهد داد؟
اگر در پاسخ خود صادق باشيم ، براحتی می توانيم دريابيم که کداميک نهادينه شده است. واکنش های ساير عناصر سيستم نسبت به تعطيل هر يک از اين دو، گواه صادقی بر نهادينه بودن آنهاست . آيا تعطيل کتابخانه های عمومی، نظام اجتماعی ما را مختل خواهدکرد؟ اگر پاسخ ما مثبت شده و در پاسخ خودصادق باشيم، آنگاه می توانيم ادعا کنيم که کتابخانه عمومی به عنوان مجرايی برای دستيابی به اطلاعات و عاملی برای ارتقای معرفت فرهنگی نهادينه شده است. واقع امر اين است که بسياری از عناصری که درنظام جامعه عمل می کنند، بيشتر از نوع «باب بودن» است تا واقعيتی گريزناپذير.
کتابخانه داريم چون باب است، رايانه بايد دم دستمان باشد چون باب است، به اينترنت متصل هستيم چون باب است و نبود آنها را حمل بر عقب ماندگی می کنند. زمانی می توان آنها را واقعيتی گريزناپذير دانست که حذف هريک از آنها اثری تعيين کننده برجای بگذارد.
\ آيا درجامعه اطلاعاتی، مهارت همراه با دانش مهم است؟ بدين معنا که مهارت از مرتبه نازل تری ازدانش قراردارد؟
> وقتی شما صحبت از مهارت می کنيد، مهارت، معرفتی است که کاربری پيداکرده است. اين معرفت می تواند به صورت مکتوب و مضبوط وجودداشته باشد که درنهايت صورت کاربری پيداکند. اولين کسانی که اين قضيه را مطرح کردند. ژاپنی ها بودند که دانش را به دو دسته عيان و نهان تقسيم کردند.
دانش عيان، همان دانشی است که فرد مکتوب می کند. به صورت مقاله و کتاب و... ولی از آنجايی که هيچکس قادرنيست همه آنچه در ذهنش است، روی کاغذ بياورد ولی در ذهنش باقی می ماند و اين دانشی است که ممکن است هيچگاه تبديل به دانش عيان نشود. پس نيروی انسانی، دانشی درخود محفوظ دارد که بخشی ازاين دانش را توانسته به صورت نمادهای کلامی عرضه کند و اين نيروی انسانی بايد پيوسته حضور داشته باشد و همين نيروهای انسانی دارای معرفت که می توانند از آن در شکل کاربری استفاده کنند، هرگز نبايد دست کم گرفت.




تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 




\ طبق نظريه ميشل فوکو در «شجره شناسی قدرت»، دانش ايجادکننده قدرت است. فوکو معتقداست معرفت موجد قدرت است. ابتدا معرفت، فرد را برمی انگيزاند و بعد بر او مسلط می شود ودرطول تاريخ، اين سلطه معرفتی روبه تکامل است. حال سؤال من اين است که آيا ما لزوماً درجامعه اطلاعاتی با گسترش دانش و اطلاعات به چنين سلطه و قدرتی خواهيم رسيد؟
> ببينيد، اصولاً در ذات دانايی، قدرت است. چنانچه فردوسی، قرنها پيش گفت: «توانا بود هرکه دانا بود» وامروز وقتی به اصطلاح انگليسی آن «knowledge is power» را می شنويم، فکرمی کنيم که حرف جديدی زده شده است. وقتی شما صاحب دانشی باشيد، می توانيد براساس آن دانش، مهارتهايی را کسب کنيد و انتظاراتی را که از آن دانش حاصل شده به دست می آوريد و همين نکته شما را دارای قدرت می کند که علاوه بر دانش و مهارت، اختيار آن هم داريد که در عده خاصی تنها اين دانش را قراردهيد. شما درطول تاريخ فرهنگ می بينيد که بسياری از سودگرانی که می خواستند جامعه درجهل بماند، خودشان جاهل نبودند، تنها با استفاده از دانش و قدرتی که ناشی از آن دانش است، عده ای را در جهل نگاه داشتند.
کشورهای جهان سوم به کتابها، مجلات، مقالات و توليدات علمی و فناورانه غرب نيازدارند. همه اينها را تحت عنوان دانش از آن ياد می کنيد و اين دانش و معرفت همراه با قدرتی که زاينده آنهاست، توانسته اقتصاد کشورهای جهان سوم را به سمت خود کشد.
حال اين امر طبيعی است که دانايی در ذات خود، مولد قدرت و سلطه است ولی اينکه صرفاً از جامعه اطلاعاتی، انتظار قدرت وسلطه داشته باشيم و تنها برای اين هدف به افزايش دانش درحوزه های مختلف دست بزنيم، اصلاً اينطور نخواهدبود. يکی از تبعات جامعه اطلاعاتی، توليدقدرت است، ولی همه تبعات نيست و اين بايد مدنظر قراربگيرد.
\ آقای دکتر! درحال حاضر جامعه ايران درکجای اين مسير ايستاده است؟ آيا جامعه ما درمسير دستيابی به جامعه اطلاعاتی درمرحله جنينی است يا جلوتر؟
> وقتی ما می گوييم درحد جنينی که کشورهايی عقب تر ازما نباشند، ولی وقتی ما با کشورهايی دردنيا مقايسه می شويم، به اين نتيجه می رسيم که ازحالت جنينی خارج شده ايم. نوعی بيداری در مديريتها، افزايش حد انتظارات جوانان از جامعه و نهادهای آن و تلاش برای معرفت مداری نويدبخش رسيدن به يکسری ويژگيهايی است که ما را برای رسيدن به منزلهايی که جهت وصول به جامعه اطلاعاتی لازم است، هدايت می کند. لذا هرگاه قرار باشد، در دو دهه آينده، ايران به سمت جامعه اطلاعاتی پيش برود می بايست برنامه ريزی های دقيقی در عرصه های مختلف اجتماعی صورت گيرد و اجرای آنها نيز در برنامه های توسعه ای لحاظ گردد.





















Copyright: gooya.com 2016