چالشهاي روزنامهنگاري الكتروني در برابر روزنامهنگاري مطبوعاتي، راديويي و تلويزيوني كنوني، يونس شکرخواه
پرسش بزرگ اين است كه تاثير فن آوريهاي ارتباطي بر روزنامهنگاري نوشتاري سنتي چيست؟ آيا سايبر ژورناليسم(5) در فضاي موسوم به فضاي سايبر اسپيس گم خواهد شد؟ مدارس روزنامهنگاري(6) چطور؟ آينده روزنامهنگاري آبستن چه تحولاتي است؟
به نقل از : www.iranwsis.org
چكيده:
با هر ديدگاهي كه به جامعه اطلاعاتي نگريسته شود، يك نكته غير قابل انكار در آن بهچشم ميخورد و آن تحول نقش و كاركرد رسانههاي همگاني در جامعه اطلاعاتي است، موضوعي كه يكي از محورهاي همين همايش را نيز تشكيل ميدهد. عليالقاعده تحول نقش و كاركرد رسانههاي همگاني در جامعه اطلاعاتي، روزنامهنگاري سنتي را در هر سه عرصه مطبوعاتي، راديويي و تلويزيوني به چالش طلبيده است. در اين مقاله تلاش ميشود تا تحولات كنوني عرصه موسوم به روزنامهنگاري سايبر(1) از طريق پژوهشهاي علمي(استنادات آكادميك) و در عين حال اتكا به تجارب شخصي در عرصههاي سايبر به تصوير كشيده شود.
در اين مقاله چالشهاي برخاسته از عرصه روزنامهنگاري سايبر فهرست و به پيامدهاي اين چالشها نيز اشاره خواهد شد.
مزيتهاي روزنامهنگاري سايبر:
در فضاي سايبر، ميزان انعطاف بالاست. در هر لحظه ميتوانيد تغييرات لازم را اجرا كنيد و با فضايي خشك طرف نيستيد.
در روزنامهنگاري سايبر يك جمع محدود براي يك جمع گسترده مطلب توليد نميكنند، بلكه جمع گسترده براي يك جمع گسترده توليد مطلب ميكنند. اين بزرگترين اتفاق اين فضاست. در يك شبكه تلويزيوني يا تحريريه يك روزنامه كه براي يك كشور توليد مطلب ميكنند، جمع كوچكي مشغولاند، اما در فضاي سايبر هر فرد خود يك سر دبير است.
اين مسئله خود را بيشتر در وبلاگها نشان ميدهد كه با فشردن يك دكمه، يك صفحه به ادبيات جهان سايبر اضافه ميشود.
در دنياي سايبر امكان دسترسي به ادبيات يك واژه با كليك روي آن به علت وجود ابرمتن وجود دارد.
محصول نهايي روزنامهنگاري سايبر ميتواند روزنامهنگاري عمومي باشد.
در اين مقاله تلاش ميشود تا با نگاهي عميقتر به وبلاگها(2) به مثابه تازهترين پديدهاينترنتي، و همچنين با نگاهي عميقتر به بلاگرها(3) به مثابه نخستين نشانههاي روزنامهنگاري عمومي و جايگزين، تصويري واقعگرايانه از آينده ارائه شود.
طرح مسئله
نقش رايانهها در شبكههاي ارتباطي باعث شده است تا مردم قدرت ارتباطي را از رسانهها، و در اين ارزيابي از دروازهبانان، پس بگيرند. اين امر به معني اين است كه قدرتارتباطي از حالت «محدود به گسترده» (يك منبع براي همه مخاطبان)، به حالت «گسترده بهگسترده» نقل مكان كرده است.4 فن آوريهاي نوين ارتباطي در حال قدرت بخشيدن بهمخاطبان هستند. اين فن آوريها موجب شدهاند تا مخاطبان، كنترل فعالتري را بر جريانهاياطلاعات اعمال و رفتارهايي را نيز به جريانهاي رسانهاي تحميل كنند. اين جابهجايي درواقع همان انقلاب ارتباطي است و علي القاعده تغييرات عظيم فن آوريهاي ارتباطي نيز بهمثابه رخساره سختافزاري انقلاب ارتباطي در خور توجه است .
پرسش بزرگ در اين چهار چوب اين است كه تاثير فن آوريهاي ارتباطي بر روزنامهنگاري نوشتاري سنتي چيست؟
آيا سايبر ژورناليسم(5) در فضاي موسوم به فضاي سايبر اسپيس گم خواهد شد؟
مدارس روزنامهنگاري(6) چطور؟
آينده روزنامهنگاري آبستن چه تحولاتي است؟
مفاهيم رسانههاي سايبر، پسفرست و روزنامهنگاري سايبر
به نظر ميرسد ابتدا بايد پيش از پرداختن به مفهوم روزنامهنگاري سايبر اشارهاي بهمفهوم رسانههاي سايبر(7) داشت تا مشخص شود كه چرا گرايش به روزنامهنگاري سايبر به مثابه فضاي برخاسته از رسانههاي سايبر به گرايش و تمايلي آشكار تبديل شده است.
اگر رسانههاي سايبر را تركيبي تازه از واژه سايبرنتيكس(8) متعلق به نوربرت وينر(9) بدانيم همان طور كه از ديدگاه وينر اساس سايبرنتيكس بر پسفرست(10) استوار است اساس سايبر نيز بايد بر پسفرست استوار باشد(11) و اين همان چيزي است كه اصلاً در نوشتههاي سنتي نوشتاري وجود ندارد و ستونهاي نامهها و يا تلفنهاي خوانندگان در واقع شكل بسيار كمرنگي از آن است و همان طور كه ميدانيد، حتي همين نامهها و تلفنها هم حالتي گزينشي دارند و در عمل كاملا دروازهباني ميشوند. نظر مايك گادوين(12)، نويسنده انگليسي، از همين تحول حكايت ميكند او ميگويد: در انگليس قرن هجدهم افراد براي روزنامهنگاري آموزش نميديدند، كافي بود شما چاپكار باشيد تا ناشر هم بشويد، اما حالا افراد قدرت دسترسي و همچنين توان آفرينش روزنامهنگاري شخصي را دارند. حروف متحرك چاپ، جهان را به خوانندگان جهان تبديل كرد و فنآوري رايانه همه جهان را به روزنامهنگاران مشاركتگر فعال بدل كرده است.13
موقعيت راديو و تلويزيون
در همين جا بايد به اين نكته اشاره كرد كه با توجه به نقش محوري پسفرست در رسانههاي سايبر، راديو و تلويزيون و رسانه سايبر نيستند و تنها ميتوان به آنها رسانههاي الكتروني اطلاق كرد. اين وضع تار عنكبوتي يا شبكهاي نشدن14 كامل راديو و تلويزيون ادامهخواهد داشت. نكته ديگر اينكه، چالشهاي روزنامهنگاري الكتروني در برابر روزنامهنگاري مطبوعاتي، راديويي و تلويزيوني كنوني، چالشهايي يكسان نيستند و رسانههاي الكترونيمثل راديو و تلويزيون از حاشيه امنتري برخوردارند. مثلاً ابعاد نسل جديد راديوها بسيار كوچكتر از پيش شدهاند چرا كه از ريزتراشه بهره ميگيرند. اكنون براي ساختن يك ريزتراشه(15) ميتوان ميليونها ترانزيستور را بر روي يك قاب سيليكون نصب كرد. صداي اين راديوها كه حالا بزرگترين قطعات آنها باتري و بلندگو هستند، بسيار واضح و بدون اختلالاست. اين راديوها بهزودي قادر به مخابره عكس هم خواهند شد كه در آنها، تصوير از طريقيك صفحه كوچك قابل رؤيت است. نمونه ديگر اين تحولات، راديوهاي/شبكهاي است كهاكنون در اينترنت رايج شدهاند. در زمينه تلويزيون نيز، تلويزيون وضوح بالا(16) كه به آن بهاختصارHDTV گفته ميشود، تلويزيون نسل جديد است. اين تلويزيون تصويري بسيار شفاف دارد و در ساختن تصاوير بهجاي استفاده از 600 خط افقي از بيش از 1000 خط استفاده ميكند. تلويزينهاي جديد در ارتباط با ويديوي درخواستي(17) كه به آن VOD گفتهميشود، به مرزهاي تازهاي دست يافتهاند. در اين فنآوري كاربران ميتوانند با استفاده از يك دستگاه به نام جعبه اوج تنظيم(18) از يك باشگاه ويديويي فيلم مورد نظر خود را انتخاب كنند و سپس آن را در حين تماشا به عقب و يا جلو برانند. پس با اين اوصاف ميتوان نتيجهگرفت كه چالش رسانههاي سايبر عمدتاً متوجه روزنامهنگاري نوشتاري است.
علل گرايش به رسانههاي سايبر
گرايش به رسانههاي سايبر علتهايي دارد و به ويژگيهاي منحصر به فرد آنها بازميگردد كه هفت مورد آن آشكارند:
1- آزادي از زمان و مكان
زمان و مكان هر دو براي رسانههاي سايبر نابود شدهاند. خواننده رسانه سايبر هرگز منتظر ساعت خاصي براي دسترسي به اطلاعات باقي نميماند. در واقع، خواننده رسانه سايبر بهمحض تماس با رسانه خود در اينترنت، در جهان سايبر قرار ميگيرد و اين يعني دسترسيسريع و مستقيم(19) به اطلاعات. در ضمن حتي اختلاف ساعت با ساير كشورها هم برايدسترسي به اطلاعات موجود در رسانههاي سايبر آنها و همچنين فاصله مكاني خواننده رسانه سايبر با اين نوع رسانهها نيز هيچ مفهومي ندارد. اين امر در مورد روزنامههاي سايبر بهاين معناست كه آنها لحظه به لحظه در معرض ديد مخاطب قرار دارند و به عبارت بهتر، ساعت انتشار براي آنها (كه معمولا براي رسانههاي نوشتاري حتماً پس از چاپ شدناست)، هيچ مفهومي ندارد. علاوه بر اين، براي رسانههاي سايبر هيچ مشكلي از نظر توزيع هموجود ندارد. نه برف، نه باران، نه كمبود وسايل نقليه زميني و دريايي و نه مشكل تنظيم ساعتارسال نشريه با خطوط هوايي، هيچ كدام، مطرح نيستند.
2- امكان دسترسي به ادبيات جهاني واژه ها
وجود فرامتن(20) در رسانههاي سايبر از ديگر مزاياي روزنامهنگاري سايبر است. فرامتن جذابترين وجه رسانههاي سايبر است. همه ديدهايد كه بسياري از واژهها در متون اينترنتي، نورانيتر از ساير واژهها هستند و يا با رنگ ديگري (غالباً آبي) به نمايش درآمدهاند.
اگر با ماوس(21) روي هر يك از اين واژهها كليك كنيم، آنچه در عمل رخ ميدهد، دستيابي بهادبيات جهاني آن واژه است. به عبارت بهتر، مفهوم فرامتن اين است كه متون در جهانرسانههاي سايبر به يكديگر گره خوردهاند و زمان و مكان در اين گره خوردگي نابود شدهاند. استفاده از اين امكان به معناي دستيابي مخاطب به ادبيات جهاني واژه است.
به ديگر سخن هر واژه فرامتني امكان دستيابي شما را به تمام اسناد مربوط به آن واژه در سپهر رسانههاي سايبر فراهم ميسازد. اين امكان براي هيچ يك از روزنامههاي نوشتاري، حتي در آرشيوهاي خودشان هم، متصور نيست و به يك رؤيا ميماند.
3- امكان استفاده از صدا، موسيقي و تصوير ثابت و متحرك
از بين موارد فوق، تنها تصوير ثابت است كه در رسانههاي چاپي وجود دارد كه آن همالبته بدون تغيير ميماند و براي هر نسخه روزنامه هم ثابت است. اما در رسانههاي سايبر گرافيكهاي متعدد و متحرك، تصاوير تغيير يابنده، صدا و موسيقي به كمك خبرها، مقالهها و گزارشها ميآيند تا تأثيرگذاري مطلب به اوج خود برسد و كاربران رسانههاي سايبر بههيچ وجه احساس خستگي نكنند.
4- امكان ارتباط بي واسطه
يكي ديگر از ويژگيها و مزاياي روزنامهنگاران سايبر اين است كه بين توليدكننده و مصرفكننده يا همان رسانه و مخاطب، هيچ واسطهاي وجود ندارد و اين چيزي شبيه بهارتباط چهره به چهره است. به عبارت بهتر، هر دو طرف، هميشه به هم دسترسي دارند و امكان پسفرست هم به طور لحظه به لحظه براي طرفين موجود است.
5- امكان كنش و واكنش دوسويه
يكي از هيجانانگيزترين ويژگيهاي روزنامهنگاري سايبر دوسويه بودن آن است. همانطور كه سير اطلاعات از سوي روزنامه سايبر امتداد مييابد، مسير ديگري هم برايمخاطب هست تا اطلاعات خود را براي رسانه ارسال كند. به ديگر زبان، روزنامهنگاري سايبر يك خيابان دوطرفه است. امكان ارسال پرونده (فايل) و يا ارسال نامه الكتروني(22) از ابزارهاي تعامل در اين رسانههاست.
6- امكان شخصي شدن
روزنامههاي سايبر حتي ميتوانند براي يك نفر انتشار يابند. شما ميتوانيد به روزنامهخود دستور بدهيد كه چه نوع اطلاعاتي را در اختيارتان قرار دهد و چه نوع اطلاعاتي را دراختيارتان قرار ندهد. اين كار البته به برنامهنويسي دقيق و پويا نياز دارد. در اين حالت، كاربر رسانه سايبر به جاي دريافت كل مطالب، فقط مطالب سفارشي خودش را دريافت ميكند.
7- رفتارهاي افقي و بدون سلسله مراتب
مرور ادبيات و همچنين مرور نظريههاي ارتباطي نشان ميدهد كه ارتباط جمعي از آغاز، حالتي يك طرفه و عمودي داشته است. از مدلهاي ارتباطي شانون و ويور(23) تا نظريهگلولههاي جادويي(24)، همه و همه جريانهايي يك طرفه بودهاند. حال آنكه در رسانههاي سايبر، گيرنده يك مشاركتگر فعال است كه مثل فرستنده در توزيع اطلاعات شركت دارد.
به نظر ميرسد كه اين ويژگي منحصر به فرد به خوبي معرف چالشهاي موجود در برابر رسانههاي نوشتاري سنتي باشد، اما اتفاق مهم روز اين است كه خود رسانههاي سايبر نيز اكنون در جهان پرتكانه سايبر در برابر چالش تازهاي قرار گرفتهاند. آنها اكنون با يك رقيب از جنس خودشان مواجه شدهاند: وبلاگ(25)
وبلاگها: جديدترين روزنامهنگاري سايبر
وبلاگها به مثابه سايتهايي ساده و كاملاً شخصي، آميزههايي هستند از خبرهايي درباره خودمان و خبرهايي درباره ديگران و اظهارنظرهايي درباره مسائل روز در زمينههاي گوناگون و يا آميزهاي از خاطرات روزمره افراد.
وبلاگها شكل بسيار مدرنتر و امروزيتر پديدهاي هستند كه به نشر روميزي(26) معروفشد. وبلاگها طلايهدار نشر يك نفره يا نشر با يك كليك(27) هستند. شايد باور كردنش مشكل باشد، ولي در وبلاگنويسي، واقعيت اين است كه دكمهاي را ميفشاريد و يك متن در جهان متون متولد ميشود. يك متن تازه به دنيا ميآيد و يك امكان انتخاب براي مخاطبان بيشتر ميشود و يا بهتر بگويم، يك زاويه ديد تازه در كنار هزاران هزار زاويه ديگر قرار ميگيرد.
شما در واقع وقتي در پشت صفحه يك وبلاگ مينشينيد و دكمه POST (پست)(28) راميفشاريد، يك حفره به كندوي عسل افكار جهاني اضافه ميكنيد. وبلاگها واقعاً شبيهكندوي عسل هستند و وبلاگنويسها كه حالا در جهان پر ترافيك اينترنت به آنها بلاگر(29) ميگويند، زنبورهايي هستند كه ميكوشند هر روز شهدي را به كندو بياورند، بگذريم كهبعضي از اين زنبورها هم نه شهد كه گاه زهر ميآورند. ولي خوشبختانه در اين سوپرماركت جهاني معاني، انتخابها هم گسترده است. پس بايد دقت كرد تا محصول خوب خريد.
از منظر ديگر، وبلاگها را ميتوان جزو رسانههاي جايگزين (آلترناتيو) به حساب آورد. آنها مثل سي.ان.ان، واشنگتن پست، نيويورك تايمز، تايم و نيوزويك و غيره روي نقشهقدرت و ثروت قرار ندارند و لذا بيمهابا حرف ميزنند و در برابر اين رسانههاي بزرگ و انگارهاي (پارادايمي) جز اين كه ديدگاههاي متقابل، غيررسمي و غيروابسته به قدرت را مطرح كنند، كار ديگري صورت نميدهند. البته، بعضي از وبلاگها هم خيلي به سياست، اقتصاد، فرهنگ و جامعه كاري ندارند و فقط و فقط از خود و تجارب شخصيشان ميگويند. به اين نوع وبلاگها «مجله الكتروني»(30) نميگويند؛ آنها به «مجله من»(31) شهرت يافتهاند. منفكر ميكنم جذابترين جنبه وبلاگها استقلال آنها از نهادهاي رسمي رسانهاي باشد. بلاگرها كارت خبرنگاري ندارند، اما خبرنگارند و اين شايد اصليترين مميزه جديدترين شكل سايبر باشد كه در قالب روزنامهنگاري عمومي(32) جلوهگر شده است و احتمالاً سنگپايه دموكراسي سايبر(33) را خواهد گذاشت. البته، عدهاي ميكوشند وبلاگها را پديدهاي كاملاً مستقل و دموكراتيك نشان دهند. اين تلقي تا حدودي درست است، اما نبايد فراموش كرد كه بالاخره هر وبلاگي، يا به عبارت بهتر، هر بلاگري هم مواضعي دارد كه ميتواند در همان تعاريف كلاسيك چپ، راست يا ميانه قرار گيرد و به ديگر زبان، هر بلاگري در اتاق وبلاگ خودش پردههايي دارد و ديوارهايي كه او را به نحوي در آن جا از اتاق مجاور خودش و يا از چشم انداز ديگران جدا ميسازد.
ويژگي مخاطبان وبلاگها
مخاطبان وبلاگها هم ويژگيهاي كاملاً ملموس و آشنا دارند و الان نوعي جمعيتنگاري در قبال آنها وجود دارد. مثلاً تقريباً روشن شده كه زنان و كودكان (به عنوانمخاطبان فراموش شده رسانههاي نوشتاري) جزو مخاطبان ثابت وبلاگها هستند، يا كلاً اساتيد و تحصيلكردههايي كه داراي انديشههاي راديكال هستند و افكارشان در رسانههاي نوشتاري انعكاس نمييابد يا خودشان بلاگر شدهاند يا اينكه خواننده و بيننده وبلاگها هستند. در فهرست مخاطبان وبلاگها، قطعاً جوانان نوجو و ضدكليشه هم جاي گرفتهاند. آنها با كليشه و كليشهنويسيها در رسانههاي نوشتاري سنتي كنار نميآيند و بنابراين، نميتوان چنين مخاطباني را افرادي بيتوجه به كيفيت و مسئوليت قلمداد كرد و به همين دليلاست كه ميتوانم بگويم اين مخاطبان، مخاطبان بدون تعارف هستند، آنها اولاً به راحتي از رسانههاي نوشتاري و كليشهنويسي آنها چشم ميپوشند و در عين حال حتي وقتي با وبلاگها و يا با يك وبلاگ تازه مواجه ميشوند نيز با همين رويه نوجويانه برخورد ميكنند. ماجرا از اين قرار است كه وبلاگ خوانها با يك كليك به سراغ وبلاگهاي تازه ميروند و بلاگرهاي مربوطه هم وقتي فهرست hit list (34) خودشان را ميبيند، گمان ميكنند كه بهمخاطبان آنها چه سريع افزوده شده است! ولي ناگهان روز بعد با ريزش 35000 hit مواجه ميشوند و تازه ميفهمند كه بالا رفتن فوري hit در اين فضاي تازه سايبر، آسان، ولي حفظ آنمشكل است. و به اين ترتيب، تازه در مييابند كه مخاطبان وبلاگها مخاطباني بي تعارفهستند و اين گونه رفتار ميكنند: يك كليك براي هميشه! و يا يك كليك بدون ديدار بعدي.
موقعيت رقابتي وبلاگها
اما واقعاً موقعيت وبلاگها چگونه است؟ آيا و بلاگها رقيب رسانههاي نوشتاري هستند؟ پاسخ اين سئوال تقريباً رو به مثبت بودن ميرود و ميتوان گفت بله! آنها دست كم چشمها را متوجه خودشان كردهاند، ولي آيا پيروز خواهند شد؟ وبلاگها به نظر من تازهترين محصولات فضاي سايبر هستند و شايد بتوان گفت اين روزنامهنگاري سايبر بود كه به پلعبور وبلاگها تبديل شد. وبلاگها به مثابه مدرنترين شكل روزنامهنگاري عمومي سايبر در آغاز هزاره سوم، پديدههايي كاملاً تازه هستند، چرا كه عميقاً در كنار رقابت با رسانههاي انگاره (پارادايم) سايبر، درگير انتقاد از رسانههاي انگاره نوشتاري نيز شدهاند و حكم راوي ديدگاههاي راديكال و غير رسمي را دارند. آنها به يك نامه بي پايان به همه سردبيران تبديلشدهاند!(36) اما آيا سردبيران و رسانههايشان و مدارس روزنامهنگاري هم بيكار خواهندنشست؟
اگر چه فعلاً مدرسه روزنامهنگاري بركلي(37) زودتر از بقيه، وارد عمل شده و به آموزش وبلاگ پرداخته است،(38) اما من هنوز بر اين باور نيستم كه رسانههاي سايبر و نوشتاري بهراحتي ميدان را در برابر وبلاگها خالي خواهند كرد، و لذا نميتوانم در مورد نفوذ وبلاگها غلو كنم، به خصوص كه به خاطر تازگي اين پديده و ناآشنايي محققان با آن، هنوز فاقد پژوهشهاي تجربي و روشمند در اين زمينه هستيم.
از نظر من كه بيش از دو دهه سابقه روزنامهنگاري نوشتاري دارم و در عين حال سردبير نخستين روزنامه سايبر ايران(39) بوده وبلاگ دات(40) را نيز اداره ميكنم، الان موقعيت وبلاگها در برابر رسانههاي انگارهاي اعم از سايبر و نوشتاري در همه جاي جهان يكموقعيت مهم، اما سيال است. در واقع وبلاگها و به ويژه وبلاگهايي كه me-zin نيستند و رفتار مناسبي را از خود بروز ميدهند، ميتوانند از يك جهت نوههاي نقد رسانهاي(41) بهحساب بيايند و به همين دليل رقيب جدي رسانههاي نوشتاري هستند.
اما اجازه بدهيد اعتراف كنم كه هر وقت به اين رقابت يعني به رقابت شانهبهشانه وبلاگهاي قوي با رسانههاي نوشتاري نگاه ميكنم، بياختيار ياد رقص پدر بزرگها براينوههايشان ميافتم و اين صحنه تلخي است، چون متأسفانه پدربزرگها ميروند و من دلم نميخواهد رسانههاي نوشتاري بميرند.
اما از طرف ديگر، وبلاگهاي خوب حكم دستياران پژوهشي بياجر و مزد را براي ما دارند و غفلت است اگر به آنها سر نزنيم و يا اينكه آنها را از دست بدهيم. ولي اين پرسش هميشه با من است كه آيا اين شرپاهاي مسير كوهستاني اينترنت بالاخره در اين مسيرهاي خطرناك قرباني نخواهند شد؟
آيا بيل گيتسها(42) به سراغ وبلاگها نخواهند آمد؟ من از صميم قلب دلم ميخواهد پايسوداگري و به قول دنشيلر پاي سرمايه داري ديجيتال(43) و يا هر نوع سوداگري ديگري، هرگز به عرصه وبلاگها باز نشود. اين آرزوي من است، ولي من هرگز آرزو را با تحليل اشتباه نميگيرم و لذا ترديد دارم كه نوسرمايهداري (نئوكاپيتاليسم) در جامعه اطلاعاتي پيش رو صرفاً يك ناظر باشد.
وبلاگها و يك مفهوم جديد
وبلاگها تا حدود زيادي به يك مفهوم جديد معنا بخشيدهاند. بلاگرها يا همان نويسنده وبلاگها علاوه بر اين كه مخاطب رسانههاي سايبر هستند، خود نيز به توليد اطلاعات ميپردازند و در واقع همانگونه كه ذكر شد، همه كاربران عرصه سايبر در هر زمان و در هر مختصات مكاني به صورت تمام وقت به دادههاي روزنامههاي سايبر و وبلاگها دسترسي دارند. و باز همان گونه كه گفته شد، مخاطب روزنامهنگاري سايبر، احتياج ندارد براي دسترسي به دادهها منتظر بماند. او هرگاه كه اراده كند ميتواند وارد سپهر محتوايي رسانههاي سايبر شود و به ديگر زبان، دسترسي او به محتواي رسانههاي سايبر يك دسترسي تمام عيار وهمه جانبه است. مخاطب رسانه سايبر هر هفت روز هفته به طور بيست و چهار ساعت به محتوايي كه برايش تهيه ميشود، دسترسي دارد. اما مفهوم جديدي كه به آن اشاره كردم در حوزه پوشش رسانههاي سايبر به وقوع پيوسته است. در روزنامهنگاري سايبر مفهومشهروند(45) جاي خود را به مفهوم تازه ديگري به نام شبكهوند(46) داده است. و اين امر به اينمعناست كه جغرافيا نيز در قلمرو روزنامهنگاري سايبر جان سپرده است. به اين ترتيب كه جغرافياي مخاطب در روزنامهنگاري سايبر يك جغرافياي جهاني و در روزنامهنگاري سنتييك جغرافياي محلي است.
پديده شبكهوند به خوبي قدرت پوشش رسانهاي در روزنامهنگاري سايبر را به نمايشميگذارد، به طوري كه ميتوان گفت در روزنامهنگاري سايبر مسئله انتروپي(47) كه يك درد مزمن ارتباطي است، به چشم نميخورد.
در روزنامهنگاري سايبر با ريزش اطلاعات مواجه نيستيم و آن چه توليد ميشود بهسهولت در اختيار همه مخاطبان بالقوه اين نوع از روزنامهنگاري است. يعني آنچه روزگاري نوربرت وينر(48) به عنوان يك ضعف ارتباطي مطرح كرد، حالا در روزنامهنگاري سايبر از بين رفته است. به طوري كه اساساً اكنون فضاي سايبر را ـ كه روزنامهنگاري سايبر در درونآن قرار ميگيرد ـ يك جهان متشكل از اطلاعات محض مينامند؛ جهاني كه اگر چه جنبهفيزيكي ندارد و مجازي است اما جهان عينيات است؛ جهان دادهها، جهاني كه اجزاي متشكله آن تماماً اطلاعات است(49)، به ديگر زبان، فضاي سايبر اكنون همان واقعيت مجازي است، واقعيت مجازي كه بافت آن همه و همه اطلاعات است.(50)
نكته مهم ديگري كه در فضاي سايبر مطرح است، طرح آزادانه و بيمانع مسائل است و به همين دليل آزادي بيان(51) در اجلاس سران درباره جامعه اطلاعاتي(52) (ژنو، دسامبر2003)(53) قطعاً طرف توجه قرار خواهد گرفت.(54)
تجربه رسانههاي سايبر و فضاي آزادانه آنها و همچنين بازتاب فرهنگهاي گوناگون و بهطور كلي تكثر افكار در فضاي رسانهاي سايبر، زير بنا و سنگ پايه يك جامعه اطلاعاتي عادلانه خواهد بود.
راه ميانه
آيا اساساً براي رسانههاي غير سايبر هيچ راهي متصور نيست؟ آيا ميتوان هم ميراث گوتنبرگ را حفظ كرد و هم از مزاياي روزنامههاي سايبر برخوردار شد؟ تجارب ليتوگرافها يا همان عرصه پيش از چاپ(55) و همچنين تجارب چاپكاران در اردوي چاپ(56) در مواجهه با چالشهاي ديجيتالگرايي (ديجيتاليسم) از وجود يك راه ميانه خبر ميدهد. ليتوگرافيها براي بقا در عرصه ديجيتالگرايي وارد فضايي شدند كه اكنون به فضاي پيشرسانهاي(57) معروف شده است و اين در حالي است كه چاپكاران نيز با اتخاذ يك راهبرد(استراتژي) منطقي بقا، خود را به وادي نشر بينرسانهاي(58) رساندند.
ردپاي سايبر و رسانههاي نوشتاري
من فكر ميكنم رسانههاي نوشتاري هم ميتوانند ردپاي سايبر داشته باشند. دلايل من از اين قرار است:
1. روزنامهها ميتوانند خود را از يك سازمان پخش خبر به يك سازمان توليدكننده اطلاعات تبديل كنند. دستيابي به چنين نقشي به بروز يك تحول عمده در فرهنگ روزنامهنگاري احتياج دارد، تحولي كه به ترك رفتار نخبهسالارانه و نيز ترك دروازهباني كردن اخبار نياز دارد. دنياي سايبر دنياي ندادن اطلاعات نيست، دنياي بمباران اطلاعات است؛
2. عرصه سايبر هنوز فاقد دانش(59) است و بيش تر اطلاعات(60) عرضه ميكند. پس در اينعرصه تبديل اطلاعات به دانش يك نوع كمبود به چشم ميخورد كه روزنامههاي نوشتاري ميتوانند آن را پر كنند. پس تبديل اطلاعات به دانش عرصهاي است كه ميتواند روزنامهنگاري نوشتاري را در عرصه روزنامهنگاري سايبر نجات دهد؛
3. رسانههاي سايبر عمدتاً خبر زدهاند. پس روزنامهنگاري نوشتاري نبايد نيروي اصلي خود را كه ارائه گزارش و تحليل است از دست بدهد، روزنامهنگاري نوشتاري بايد فنآوريهاي نوين را هم در همين جهت تحليلي و گزارشي به خدمت بگيرد و از خبر زدگيرسانههاي سايبر نهايت استفاده را ببرد؛
4. رسانههاي سايبر و حتي خود اينترنت هنوز در سطح نظري مخالفاني دارد و اين مخالفت ميتواند فرصت بازسازي را به روزنامهنگاري نوشتاري بدهد. به عنوان نمونه پيترگولدينگ(61) معتقد است ما شاهد نوعي رسانهسازي(62) توسط فنآوريهاي نوين هستيم. اين رسانهها از سناريوهاي تجاري شدن، خصوصي سازي و جهاني سازي عبور داده شدهاند. اين رسانهها فقرا را كاملا طرد و حذف خواهند كرد و آن چه بر اينترنت حاكم است، استفاده جامعه از آن نيست، بلكه ساز و كار بازار است.(63)
ديدگاه پرفسور مايكل شودسون(64)، استاد جامعهشناسي دانشگاه كاليفرنيا در سنديهگو نيز كه در عين حال يك جامعهشناس رسانههاي خبري هم هست، نمونهاي ديگر از اين نوع ديدگاهها است: اين فنآوريها نيستند كه ماهيت خبرهاي قرن بيست و يكم را ميسازند، بلكه اين امر بيشتر در گرو آن چيزهايي است كه روزنامهنگاران به آن اهتمام خواهند ورزيد.(65)
به ديگر سخن، شودسون در صدد است پرسش رايج را مبني بر اينكه فنآوريهاي نوينبا روزنامهنگاري سنتي چه خواهند كرد به اين پرسش تبديل كند كه روزنامه نگاران بافنآوريهاي نوين چه خواهند كرد؟
به اين ترتيب، اين ديدگاهها نشان ميدهند كه محيط پيش رو يك محيط دوگانه است، محيطي سرشار از فرصت و در عين حال سرشار از مخاطره. اين محيط فقط برايروزنامهنگاران نيست، اين محيطي است كه جامعه اطلاعاتي در آن نفس ميكشد.
پرسشهاي بي پايان و چشم انداز آينده
واقعيت اين است كه اگر چه فضاي سايبر امكان مانور افراد را نسبت به نهادها افزايش داده و آنچه در دوران توليد اتومبيلها باعث افزايش مانور فيزيكي افراد شد و اتومبيلها را در خدمت اهداف سرنشينان آن به راه انداخت(66) اكنون نيز در حال تكرار است، اما پرسشها نيز كماكان در حال نقش بستن هستند: آيا افراد به نهادها كمك خواهند كرد؟
آيا روزنامه نگاران مستقل و منفرد به كمك رسانهها خواهند شتافت؟ يا اينكه مردم برايهميشه با وبلاگهاي خود از رسانههاي سنتي روي برخواهند گرداند و نقش خبرگزاريها، سردبيران، روزنامهنگاران و خوانندگان را بر عهده خواهند گرفت؟
به نظر ميرسد كه فضاي روزنامهنگاري سايبر، هم ميتواند به تملك غولهاي رسانهاي درآيد و هم قادر است اهداف روزنامهنگاران و حتي افراد عادي را برآورده سازد و عليالقاعده نحوه وضع قوانين و مقررات در تحقق هر يك از اين دو اتفاق نقش عمدهاي خواهدداشت.
آيا فضاي شبكهوندان به قانونگذاران اين اجازه را خواهد داد تا فضاي دموكراتيك سايبراسپيس را در خدمت سوداگران عرصه اقتصاد و رسانههاي انگاره درآورند؟
اين اتفاق از نظر من با روح جامعه عادلانه اطلاعاتي در تعارض است و از طرف ديگر، فضايدموكراتيك حاكم بر روزنامهنگاري سايبر اكنون به فضاي بحث دموكراسي الكترونيانجاميده است.
دموكراسي الكتروني(67) در حقيقت تحقق يك دموكراسي مؤثرتر از طريق رسانههاي مدرن است و ميتوان گفت طي دهه گذشته، روند انقلاب ارتباطي معطوف به همين پديده بوده است و به همين علت هم بوده است كه اهرمهاي گفتمان برجستهسازي در رسانههاي نوشتاري به طرف جوامع و به سطح وسيع تودهاي انتقال يافته است. هر چند كه جهانيسازي هم كماكان در تلاش است تا با تقويت نهادهاي خود و از جمله تقويت نهاد رسانهاياش، گفتمان جديد را دوباره به مسير قبلي هدايت كند. در واقع همان گونه كه اكنون شبكهوندها، روزنامهنگاري سايبر را در خدمت اهداف خود تعقيب ميكنند، نيروهاي سياسي دولتها و رسانههاي غير سايبر نيز در تلاش هستند تا نحوه كاربرد روزنامهنگاري سايبر را به مسير دلخواه خود بكشانند.
نكته مهم ديگر اين جاست كه آيا غلبه گفتمان مردمي در روزنامهنگاري سايبر، به مفهومغلبه گفتمان راهحلهاي مردمي نيز خواهد بود؟ اگر وضعيت فعلي را غير قابل بازگشت بدانيم، به نظر ميرسد مخاطبان به مشاركت گستردهتر و به دخالت سازندهتر در فرآيند ارتباط كشيده شدهاند و اين گستره همگاني ديجيتال ميتواند حتي دموكراتيكتر شود. در واقع، فنآوريهاي نوين ارتباطي به عنوان زيرساخت روزنامهنگاري سايبر هم اكنون يك نوع دموكراسي الكتروني ـ و البته آسيبپذير ـ را به وجود آوردهاند. اما موضوع مهم، بقاي ايندموكراسي است. اين دموكراسي ديجيتال اگر چه گفتمان سنتي قدرت و گفتمان حاكم بر روزنامهنگاري سنتي الگو (پاراديم) را به يك ميزان به چالش فراخوانده است، اما با اين همه، اين امر به مفهوم تسليم گفتمان سنتي قدرت به گفتمان فضاي سايبر نيست. چگونگي وضعقوانين سايبر ميتواند به شدت بر اين فرآيند حاكم تاثير گذار باشد.
همان طور كه ميدانيم اينترنت هنوز كاملاً قانونمند نيست. پس در ادامه باز هم ميتوان پرسيد كه:
تأثيرهاي خصوصيسازي بر فضاي سايبر چه خواهد بود؟ تاثيرهاي اجراي طرح زيرساخت اطلاع رساني جهاني(68) بر آن چيست؟ بر سر ارزشهاي فرهنگي و مسائل اخلاقي در اين گفتمان پر قدرت دو سويه چه خواهد آمد؟ تبعيضگذاري ميان شهر و روستا از جنبه تخصيص منابع اطلاعاتي و تبعيضگذاري ميان كاربران از سوي دولتها چه واكنشهايي ايجاد خواهند كرد؟(69) سازندگان فنآوريهاي نوين چه برنامههايي براي بازاريابي جهاني در اقتصاد جهاني اطلاعات دارند؟ عناصر مشترك اعضاي جامعه بينالمللي براي نيل به بينش جامعه اطلاعاتي چيست؟(70) آيا اساساً جامعه اطلاعاتي متضمن دادن فرصت يا نيازمند فرصت است؟(71) و بالاخره جواناني كه اكنون جنبه غالب را در موج وبلاگ نويسي ـ تازهترين صورت روزنامهنگاري سايبر ـ دارند و طلايهدار نوآوري فن شناختي هستند، چه نقشي در جامعه اطلاعاتي خواهند داشت؟(72)
ترديدي نيست كه نوع پاسخ دادن به اين پرسشهاي بي پايان بر سرنوشت روزنامهنگاري سايبر تأثيرگذار است. اما تكرار ميكنم كه براي روزنامهنگاري نوشتاري هنوز يك راه ميانه وجود دارد و آن اتخاذ يك نقش بينرسانهاي در زمانه سايبر است. مكمل اين انديشه نيز تبديل شدن از يك سازمان پخش خبر به يك سازمان توليدكننده اطلاعات است. تبديل اطلاعات به دانش از ديگر ابزارهاي روزنامهنگاري نوشتاري براي مقابله با چالشهاي روزنامهنگاري سايبر است. تكيه بر گزارش و تحليل هم ميتواند در شرايط خبرزدگي حاكم بر رسانههاي سايبر به كمك رسانههاي نوشتاري بيايد و بالاخره همان گونه كه گفته شد رسانههاي سايبر و حتي خود اينترنت هنوز در سطح نظري مخالفاني دارند و اين مخالفتها ميتوانند فرصت بازسازي را به روزنامهنگاري نوشتاري بدهند.
پينوشتها (1). Cyber journalism
(2). Weblogs
(3). bloggers
(4). Building citizen-based Eletronic democracy (2002)
URL: http://WWW.e-democracy.org/intl/library/build.html.
(5). Cyberspace
(6). J-Schools
(7). Cybermedia
(8). Cybernetics
(9). Norbert Wiener, 1894-196
(10). Feedback
(11). Wiener: Ideas
URL: http://WWW.Well.com/user/mmcadeams/wiener.html.
(12). Mike Godwin
(13). Future of Journalism gets Uncertain forecast (2002)
URL:http://WWW.Freedomforum.org/templates/document.asp? documenTID=7947.
(14). Web. Based
(15). Microchip
(16). high definition TV
(17). Video- on - demand
(18). Set- top-Box
(19). Online
(20). hypertext
(21). mouse
(22). e-mail
(23). Cloude Shanon and Warren Weaver
(24). Magic bullets theory
(25). Weblog
(26). desktop Publishing
(27). Push- button Publishing
(28). Post
(29). Blogger
(30). e-Zine
(31). Me-Zine
(32). Public Journalism
(33). Cyber Democracy
(34). hit list
(35). hit
(36). A letter to the all editor
(37). Berkeley's Graduate School of Journalism
(38). Noah, Shachtman (2002) Blogging Goeslegit, Sort of
URL:http:// WWW. Wired. Com/news/school/o/1383/52992/00.html.
(39). http://WWW.Jamejam daily.com
(40). http://WWW.Younesspace. blogspot.com
(41). media Criticism
(42). Bill Gates.
(43). Dan Schiller
(44). Schiller,Dan (1999) "Digital Capitalism: Networking the Ghobal MarketSystem "MIT Press"
(45). Citizen
(46). Netizen
(47). entropy
(48). Wiener, Norbert (1954) the human Use of human being. NewYork: Dacapo press
(49). Cyberspace: Two Flavors (2002)
URL:http://WWW.Well. com/user/mmcadams/cyberspace.html.
(50). Benedikt/M (1991). "Cyberspace:Some Proposals",in Benedikt M(ed)/Cyberspace: First Steps /MIT Press , 1991. PP.119-224.
(51). Freedom of expression
(52). Wsis
(53). World Summit on the Information Society
(54). No Information Society Without Freedom of Expression (2002) UNESCO
URL:http://Portal. Unesco. org/ci/ev.php?URL-ID=6336&URL -DO =DOTOPIC& URL- SECTION- 201& reload= 1039810694
(55). Pre Press
(56). Press
(57). Pre Media
(58). Cross Media
(59). Knowledge
(60). Information
(61). Peter Golding
(62). Mediatization
(63). Golding/P.(1996) World Wide Wedge: Division and Contradiction in theglobal information infrastructures /Monthly review. Vol. 48.No 3/July-Augustpp.70-85.
(64). Michael Schudson
(65). Schudson/Michael (2002) News in the Next Century؛ New Technology/OldValues and a New Definition of News
URL:http://WWW.rtnda. org/resources/newtech.htm.
(66). Willams/Raymond (1983)the year 2000. New York, Pantheon.
(67). e.democracy
(68). Global information infrastructure
(69). Providing access to I CTs for all (2002)
URL: http://WWW.itu.int/osg/spu/wsis-themes/Access/index. html.
(70). Wsis executive secretariat (31 may 2002) DocumentWsis/pc-1/Doc/4-E,Proposed themes for the Summit and Possible Outcomes
URL:http://WWW.itu.int/osg/spu/Wsis-themes/como4.html.
(71). Freedom of expression in Cyberspace (30/10/2002) Unesco media advisory
URL: http://portal. Unesco.org/ci/ev. Php?URL-ID=6156URL-DO=DO-Topic& URL- Section=201& reload = 1040062738.
(72). World computer congress declaration on Youth in information SocietyUpdated : 01/10/2002 [WWW document] URL:http://Portal. Unesco.Org/ci/ev.Php?URL-ID=463& URL-Do=Do-Topic& URL=Section=201&reload=1040062738