یکشنبه 5 آذر 1391   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

از مبارزه با خشونت عليه زنان تا شکستن خشونت عليه خود، تقديم به نسرين ستوده، طلعت تقی نيا

مدرسه فمينيستی: امسال ۲۵ نوامبر ۲۰۱۲، مصادف با ۵ آذرماه ۱۳۹۱ خورشيدی، سالگرد «روز جهانی مبارزه با خشونت عليه زنان» بار ديگر به ما در مدرسه فمينيستی فرصتی دوباره داد تا اعتراض خود را به نسبت به حضور سايه گستر خشونت در ابعاد مختلف زندگی زنان نشان دهيم. از همين روست که به مناسبت فرا رسيدن اين روز، طلعت تقی نيا در مطلب زير ضمن نقد خشونت های سيستماتيک عليه زنان در ابعاد گوناگون، به وضعيت زنان زندانی از جمله نسرين ستوده به عنوان يکی از ابعاد خشونت های قانونی بر زنان پرداخته است:

در ايران، طی سال های اخير، پديده خشونت و اعمال آن بر زنان در محيط خانواده تا پهنه جامعه، مورد پژوهش و بررسی های همه جانبه قرار گرفته و در اين زمينه تا جايی که بضاعت جنبش زنان مجال می داده است مطالب، مقالات و اسناد بسياری جمع آوری و منتشر شده است(۱). بنابراين ديگر نمی توان در مورد وجود خشونت رايج در جامعه شک کرد. اما متأسفانه پديده «خشونت رو به گسترش عليه زنان» در حال حاضر از طرف دولتمردان ما نه تنها مسکوت گذاشته شده و حتی امکان بحث و فضای گفت و گو در مورد آن محدودتر شده بلکه دل مشغولی برخی از دولتمردان کشورمان حول تبليغ و ترويج ازدواج هايی است که اقتدار مردان را در خانواده بيش از گذشته افزايش می دهد و بر فرودستی و وابستگی زنان به مردان تأکيد و اصرار دارد. اين در حالی است که چنين شکلی از ازدواج، بی شک اعمال قدرت و خشونت بر زنان را در همه ابعاد ـ روانی، فيزيکی و شخصيتی ـ افزايش می دهد.



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


آمارها نشان دهندۀ بی رغبتی دختران جوان به ازدواج و گرايش به تجرّد، و نيز افزايش سرسام آور طلاق در سطح کشور است. اين آمارها به ما گوشزد می کند که خانواده های ايرانی با مشکلی جدی و پيچيده در مورد ازدواج و تشکيل خانواده دست و پنجه نرم می کنند.

زنان و بزرگداشت های سالانه در برابر خشونت

زنان در بسياری از کشورها، شهرها و محله های زندگی خود، روزها و مناسبت های جهانی يا ملی «مبارزه با خشونت عليه زنان» را به يک بزرگداشت سالانه تبديل کرده اند. در گردهمايی فمينيستی در آمريکای لاتين و جزاير دريای کارائيب که در پايتخت کلمبيا (بوگوتا) در روزهای ۱۸ تا ۲۱ ژوئيه ۱۹۸۱ شکل گرفت، روز ۲۵ نوامبر به عنوان «روز جهانی مبارزه با خشونت عليه زنان» اعلام شد. در آن گردهمايی، زنان به طور اصولی و پايه ای، از خشونت فيزيکی در محدوده خانواده گرفته تا تجاوز و آزار و اذيت جنسی و همچنين خشونت دولتی که شامل شکنجه و آزار زندانيان سياسی زن می شود را محکوم کردند. اما گويا تجربه های تلخ زنان جهان از خشونت های روا شده بر آنان و وضعيت اسفبار زنان به واسطه حاکميت قوانين زن ستيز و فرهنگ سنتی، نياز به ۴۰ سال تفکر و تعمق و مبارزه داشت تا آن که سازمان ملل روزی را به ياد خشونت های روا شده بر زنان و با هدف محو خشونت، نامگذاری کند. زيرا از قتل «خواهران ميرابل»(۲) توسط ديکتاتوری حاکم بر «جمهوری دومينکن» ۴۰ سال گذشت تا اين که بالاخره جمهوری دومينيکن به اتفاق نمايندگان ۷۴ کشور عضو سازمان ملل، سرانجام در سال ۱۹۹۹ در شورای عمومی اين سازمان توافق کردند که تاريخ ۲۵ نوامبر را به احترام «خواهران ميرابل»، به عنوان «روز جهانی مبارزه با خشونت عليه زنان» اعلام نمايند.

زنان در ايران همبسته با زنان ديگر کشورها عليه خشونت

زنان با پوست و گوشت خود همه انواع و اقسام پيچيده و چندلايه خشونت را می شناسند: خشونت خانگی، خشونت روانی، خشونت اجتماعی خشونت اقتصادی مالی، خشونت قانونی، خشونت فيزيکی، خشونت سياسی، خشونت کلامی. آری زنان تمامی اين خشونت های گوناگون را نه تنها می شناسند بلکه در زندگی روزمره خود تجربه می کنند: چه آن موقع که در خانه خود کتک می خورند و از پله های دادگاه صدها بار بالا و پايين می روند به اميد اين که شايد بتوانند طلاق بگيرند و از دست ضارب خود نجات يابند؛ و چه آن زمان که در نبود شوهر و يا بيکاری و اعتياد او، سرپرستی خانواده را بر عهده گيرند؛ و چه آن زمان که برای داشتن روزی جهانی از آن خود و برگزاری ۸ مارس کتک می خورند و دستگير می شوند. يا آن موقع که برای مطالبات شان اعتراض می کنند و يا نظرات و آراء اعتراضی شان را مکتوب می سازند؛ يا حتی موقعی که برای خبر گرفتن از بستگان دربندشان به دنبال مسئولين قضايی می دوند ولی نه جوابی می گيرند و اساساَ نام شان و وجودشان ناديده گرفته می شود... آری زنان همه اين خشونت ها را لمس می کنند، آن هم زمانی که مردان در مقابل کلام و منطق شان، دانش و اطلاعات شان، صبر و بردباری شان، و در نهايت مقاومت و پايداری شان، کم می آورند و متوسل به زور و خشونت می شوند؛ و چه آن هنگام که در سلول های خود مرگ عزيزان شان را به سوگ می نشينند يا ديدار همسر و بستگان و فرزندان کوچک شان را آرزو می کنند و گرسنگی ناشی از اعتصاب غذا، ذره ذره وجودشان را تحليل می برد، اما از پايداری شان نمی کاهد. و لحظات بی پناهی شان، هيچ فريادرسی نمی يابند. و چه آن زمان که اعدام و سنگسار و تبعيد و زندانی می شوند، و... آری، زن ايرانی همه ی انواع و اقسام اين خشونت ها را می شناسد. حال او ديگر فقط يک زن نيست بلکه مجموعه ای مقاوم و با بصيرت از تجربه و آگاهی و شناخت از انواع خشونت و علل و اسباب خشونت است، از همين روست که او افسانه ها و منطق مرسوم خشونت عليه خشونت را قبول ندارد و در نتيجه، همواره به دنبال راهکارهای عقلايی، مسالمت آميز و مدنی برای مهار و کاهش آن است.

هر چند بدون انکار ساختار مردسالار جامعه، نمی توان تغييری اساسی در ساختار بی رحم خشونت رايج بوجود آورد، با اين حال اما، انجام برخی از اقدامات مانند: شناخت و افشای خشونت تاحدودی در جهت رفع يا تعديل اين پديده، می تواند از رواج و گسترش آن بکاهد و يا شايد بشود امکان محافظت و حمايت را به قربانيان خشونت ارائه داد. اما متأسفانه آن چه که در حال حاضر در جريان است تاکيد و ترويج خشونت های قانونی با استفاده از آن دسته از هنجارهای مردسالارانه است که در جامعه ايران چندان مورد قبول زنان نيست.

آغازی برای پايان دادن به خشونت عليه خود

متأسفانه در اين ميانه در مورد زندانيان زن ادعا می شود که مادر و همسر بهتر است که به وظايف مادری و همسری برسند. از نظر آنان اگر زنی وکيل و معلم و... است، وظايف اجتماعی و انسانی اش نه تنها در اولويت قرار ندارد بلکه مورد تقبيح و تنبيه نيز قرار می گيرد. به واسطه ترويج چنين هنجارها و ارزش هايی است که گاه با واکنش هايی از سوی قربانيان خشونت عليه خود رو برو می شويم، زنانی که نمی توانند شرايط سخت و دردناکی را که برايشان ايجاد شده و بی عدالتی هايی که همان خشونت بی درمان است را تحمل کنند و از اين رو از سر ناچاری گاه تنها راه موجود (يعنی انتخاب اعتصاب غذا) را برمی گزينند تا با اعمال خشونت بر خود و تن شان، به اين ناعدالتی ها و خشونت ها اعتراض کنند.

بی شک من در شرايط دشوار اين زنان زندانی نيستم ولی با احترام به خواسته و انتخاب اين دسته از زندانيان، در اين روز (پنجم آذر ماه ۱۳۹۱، سالروز مبارزه با خشونت عليه زنان) از وکيل نازنين و مقاوم خود، يعنی «نسرين ستوده» می خواهم به عنوان کسی که هميشه در بسياری از حرکت ها پيشرو بوده و عليه هر گونه بی عدالتی ايستادگی کرده، اين بار نيز آغاز کننده شکستن خشونت عليه خود باشد.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پانوشت ها:
(۱)- برای نمونه می توانيد به گزارش های هفتگی و ماهانه خشونت عليه زنان در مدرسه فمينيستی مراجعه کنيد.
(۲) ـ پنجاه سال پس از تاسيس سازمان ملل و پنجاه سال انديشيدن به برقراری حقوق بشر و پافشاری زنان بر تدوين کنوانسيون های الحاقی از جمله " کنوانسيون رفع تبعيض عليه زنان "در سال ۱۹۷۹ و پس از آن که در کنفرانس پکن ۱۹۹۵خشونت عليه زنان به عنوان يکی از ۱۲ محور نگران کننده مطرح شد، سرانجام در سال ۱۹۹۹ ، روز ۲۵ نوامبر ،به عنوان " روزجهانی مبارزه با خشونت عليه زنان" نامگذاری شد.
خواهران ميرابل معروف به "پروانه ها"که قتل فجيع و بی رحمانه آنان در دوران ديکتاتوری "تروخيو" در دومينکن وجه تسميه روز جهانی خشونت هستند. از اين رو نامگذاری اين روز بيشتر به پيشينه سياسی و مبارزات ضدديکتاتوری باز می گردد که زنان جسور و افتخار آفرينی همچون"پروانه ها" در آن نقش اصلی داشتند.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016