نئونازی های اتريش، جمهوری اسلامی ايران و وحشت از حتا سنگ يادبود دکتر قاسملو! گلمراد مرادی
هموطنان عزيز،
آنگونه که برخی از روزنامه های اطريش نوشته اند، روز ۱۸ اوت ۲۰۱۰ يعنی فقط يک ماه پس از پرده برداری از سنگ ياد بود ترور دکتر قاسملو و يارانش بر سر ميز مذاکره بانمايندگان جمهوری اسلامی ايران، به اين يادبود رنگ پاشيده وبا منقش کردن علامت و آرم نئونازيها به آن بی حرمتی نموده اند و در نتيجه خسارتی وارد آورده اند که قابل بخشش نيست. اگر نا اميدانه بيانديشيم و فکر کنيم که جهان عوض نخواهد شد و راه بس غير عبوری به دمکراسی و آزادی داريم، در مرحله نخست اين جمله برای انسانهای مأيوس، بقول آلمانيها آينلويشتند (قانع کننده و روشن است). اما برای انسانهای خوشبين و اميدوار به آينده ای تابناک، رسيدن به آزادی و دمکراسی نشد ندارد. شکی در آن نيست، اين کار سخت است و به طوريکه می بينيم با موانع روبروست و نياز به صبر، تحمل و بردباری و حتا از جان مايه گذاشتن، دارد.
مثلی داريم افسانه ای، ازقول يکی از راد مردان علم و دانش که می گويد: "مورچه های آمازون بافدارکاری و ازجان گذشتگی برای عبور کاروان خود از رودخانه آمازون، با قرار دادن جسم خويشن، سدی بر آن بستند که ديگر هم قافله ايها، از آن عبور کنند و يا با نيروی جمعی خويش پيل تنومندی را به زانو در آوردند. اين يک افسانه بيش نيست و احتمالا اين عمل امکان ندارد. اما در آن واقعيتی نهفته است که انسان با فداکاری و مايه گذاشتن، می تواند نسلهای بعد را به هدف عالی نزديک کند. درست است ما راه دشواری را بايد طی کنيم که اول به آگاهی دست يابيم و حق خودرا بشناسيم و بعد به آزادی و دمکراسی مطلق در سراسر جهان برسيم. ما می دانيم که گروه های خاصی از اين واژه ها وحشت دارند و می ترسند و آن در مرحله اول ديکتاتوران و درمرحله دوم منافع به خطر افتاده ها هستند و بهمين دليل گرچه آن افکاری که در مخيله دارند بر زبان نمی آورند، اما عملا می خواهند جلو هرگاميکه دراين راه بر داشته شود، سنگ بياندزند.
شما عزيزان خواننده اين مطلب، اکثرا مطلع هستيد که بعد از گذشت ۲۱ سال از ترور زنده ياد دکتر قاسملو و همرزمانش در روز ۱۳ ژوئيه ۱۹۸۹ ميلادی بر سر ميز مذاکره بانمايندگان جمهوری اسلامی ايران، در وين پايتخت اطريش، کوشش ها به عمل آمده وعاقبت باهمت کميته مونومنت شهدا و بويژه با پشت کار يکی از پيشمرگان سابق حزب دمکرات کردستان ايران (آقای عطا نصيری و همسرش آرزو خانم)، در روز ۱۷ ژوئيه ۲۰۱۰ سنگ ياد بودی در جلو همان خانه شماره ۵ محل گفتگو و ترور در وين، با حضور نمايندگان سطح بالای هردو شاخه از حزب دمکرات کردستان ايران و سخنرانی برخی از افراد و شخصيتهای کرد، پرده بر داری شد. در آن جمع نسرين (هلن) خانم همسر و نيز دختر زنده ياد دکتر قاسملو حضور داشتند. آقای عطا نصيری و آرزو خانم از اين فرصت ويژه استفاده کردند و در برابر دوربينهای فيلم برداری از شبکه های تلويزيونی ماهواره ای، دست آقای ماموستا عبدالله حسن زاده از حزب دمکرات کردستان را در دست آقای حسن شرفی معاون دبير کل حزب دمکرات کردستان ايران گذاشتند و اين خود يک گام مهم به دوستی و نزديکی دو شاخه حزبی بود و به مردمان کرد اين اميد را می داد و می دهد که فعالان حزب قاضی محمد و قاسملو بيشترين نيروی خود را صرف مبارزه عليه جو نا برابری درجمهوری اسلامی و عليه ملاهای ديکتاتور و کوشش در راستای دمکراتيزه کردن جامعه چند مليتی ايران بنمايند و بهم نزديک تر شوند. پس هراقدام ما کردها درخدمت اينگونه اهداف عالی و صلح طلبانه بوده و هست. اما در عوض مخالفان آزادی و دمکراسی به هر وسيله ای متوصل می شوند که سنگی در اين راه صلح جويانه بياندازند.
آنطور که در پيش اشاره شد، درست يک ماه بعد از پرده برداری از اين سنگ ياد بود، دقيق در روز ۱۸ اوت ۲۰۱۰ احتمالا نئونازيهای اطريش با کشيدن نقش و آرم فاشيستی وپاشيدن رنگ سفيد براين سنگ يادبود، نفرت خودرا نسبت به آزادی ودمکراسی به نمايش گذاشته اند. اگرغير اين است، پس چرا بايدچنين کار شرم آوری انجام داده شود. مگر اين سنگ يادبود به کسی آزاری می رساند؟ مگر اين سنگ نشانه مذاکره برای صلح و يادواره ای از جنايت ترور عاشقان صلح و آزادی چيز ديگری را بيان می کند؟!
بطوری که برخی از روزنامه های اطريش نوشته و سبزهای اطريش از آن حمايت نموده اند، تعجب آور آنست که اين اقدام احمقانه ازطرف و با استفاده از علامت نئونازيهای اطريش انجام گرفته است که اين سازمان در سالهای هفتاد تأسيس گرديده، اما دهها سال است که هيچ فعاليت سياسی ندارد. آن گونه که اين روزنامه ها می نويسند و مورد تأييد سبزهای اطريش هم هست، روشن به نطر می رسد که رابطه ای بين اين نئونازيها و رژيم تروريستی ايران وجود دارد. در ادامه می خوانيم که نئونازيهای اطريش و نيز حزب آزادی اطريش (اف پی او)، تا اندازه زيادی هوادار رژيم جمهوری اسلامی در ايران هستند و بويژه رئيس جمهور اين رژيم (احمدی نژاد) مورد علاقه اين گروههاست. آقای ولفگانگ فرويليش عضو سابق شورای ايالتی حزب آزادی اطريش در سال ۲۰۰۰ ميلادی، نوعی باصطلاح پناهندگی سياسی در سفارت ايران در وين داشت و مدتی در آنجا می زيست.
کنفرانس هلوکاوست درسال ۲۰۰۶ درتهران، نيروهای زيادی از راستها و نئونازيها رابخود جذب نمود و در واقع اين کنفرانس درتهران، برای افراد اين احزاب، به زيارت گاه مقدسی تبديل شده بود و با علاقه در آن شرکت کردند. از جمله آنها هانس گاملش (مجرم و محکوم شده دادگاه)، مولشه فريدمن (از خانه يهوديان، خزب آزادی اطريش که ازمبارزه عليه فرهنگ چند مليتی حمايت می کند) و داويد دوکه به کنفرانس هولوکاوست رفته بودند. اين روزنامه می نويسد: برای ما روشن نيست که چرا اينها (برای بی حرمتی به سنگ ياد بود جنايت ترور دکتر قاسملو) از علامت و آرم حزبی که سالهاست فعال نيست، استفاده کرده اند؟!
ما نيز اين پرسش ساده را از خود می کنيم و با وصف اينکه تا کنون مدرکی دال بر دخالت جمهوری اسلامی در اين عمل ناشايست و احمقانه در دست نداريم، اما به احتمال قوی دست جمهوری اسلامی را در پشت اين عمل می بينيم. جمهوری اسلامی ايران از روزهای بعد از انقلاب و بويژه شخص خمينی، نه با کردها و نه با رهبران احزاب کردی و نه با اپوزيسيون سکولار نتوانستند و يا اصلا نخواستند رابطه ی عادی داشته باشند. بهمين دليل و بنا به اينکه احزاب کردی به جمهوری اسلامی نه گفته بودند، مورد غضب رهبر انقلاب قرار گرفته بودند و با وصف آنکه دکتر قاسملو بالاترين رأی را برای مجلس خبرگان شورای اسلامی آورده بود، از طرف خمينی اجازه ورود به اين مجلس را نيافت. اين يکی از اولين دشمنی های جمهوری اسلامی با ملت کرد بود. حالا ديگر از بمب باران سنندج و اعدامهای متعدد کردها از جمله خواهران کعبی (پرستاران) و پزشکان توسط خلخالی، نماينده خمينی در دادگاه انقلاب، چشم می پوشيم.
اکنون ما از همه نيروهای مترقی و آزاديخواه ايران و جهان می خواهيم همصدا با ملت کرد، اعتراض خودرا عليه اين جنايت هم به دولت اطريش و هم به دولت و رژيم ايران اعلام دارند. همان کاری که کميته مونومنت شهدا در وين انجام خواهد داد و بخواهند که جلو اين چنين اعمال احمقانه و ضديت با دمکراسی را بگيرند. اين نامه کوتاه می تواند ترجمه شود و به سازمانها مدافع حقوق انسانی و آزادی و دمکراسی در سراسر جهان نيز ارسال گردد.
لايق ذکر است که اين نامه در همان روز نگارش، برای کميته مونومنت شهدا در وين (آقای عطا نصيری و آرزو خانم) ارسال گرديده و نظرخواهی شده بود که در صورت امکان به کردی نيز برگردانده شود. بهمين دليل و به درخواست ايشان در انتشار آن کمی تأخير شده است که پوزش می طلبم.
هايدلبرگ، آلمان فدرال ۱۱ سپتامبر ۲۰۱۰
دکتر گلمراد مرادی